مدل تهدیدهای ملی ایران در سال 1396
«عباس نعیمی جورشری» جامعه شناس عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی درباره سال 1396 نوشت:
سخن گفتن درباره چالشهای اجتماعی ملزم به تعیین جغرافیای مکانی و زمانی است. واحد سخن، تعیین کننده ابعاد چالش و عمق تهدیدها خواهد بود. بنابراین در این یادداشت، ایران به عنوان یک واحد دولت – ملت مدنظر است که در سال نود و شش شمسی ظهور و بروز خواهد داشت. این مختصات مکانی و زمانی از بعد سوم یعنی محتوا برخوردار است. محتوای مذکور همان ساختار اجتماعی آن است. در اینجا مراد از ساختار اجتماعی همانا چارچوبهای انباشت یافته ای است که در ارتباط متقابل با سه سپهر سیاسی، اقتصادی و فرهنگ نمود میابد.
این مختصات خود محصول پروسه ای تاریخی است که مدلی خاص از تهدیدهای ملی را رقم می زند. در این رابطه می توان چالش های زیر را تمییز داد:
1. چالشهای سپهر سیاسی
● این چالش منبعث از فهوای سیستم حاکم بر ایران است که پس از انقلاب اسلامی سال 57 تثبیت شده است. چند دگردیسی مهم در چهار دهه گذشته رخ داده است:
○تثبیت قدرت در دهه 60 ذیل نیروهای خط امام
○جانشینی رهبری
○فعال شدن جریان پراگماتیسم درون حاکمیت در دولتهای پنجم و ششم
○بازخوانی انتقادی و فعال شدن جریان اصلاح طلبی در دولتهای هفتم و هشتم
○تدوین جریان موسوم به اصولگرا
○تولد پوپولیسم راست در قالب دولتهای نهم و دهم
○فعال شدن جریان اعتدال-اصلاحات در قالب دولت یازدهم
کوچک شدن هسته مرکزی قدرت یک چالش جدی برای نظام سیاسی ایران در سال 96 خواهد بود که با رویدادهای خاص مانند مرگهای سیاسی می تواند در ابعاد یک تهدید فعال شود.
●استقرار نوع خاصی از دولت جمهوریخواه در امریکا چالش سیاسی دوم خواهد بود. دولت آقای ترامپ از قرائت نظری رادیکال و زیاده خواهانه برخوردار است. ضمن اینکه نوعی هیستری و هیجان زدگی مدیریتی نیز در رفتار آنها مشاهده می شود. بی تدبیری درون نظام سیاسی ایران می تواند با افزایش تنش جرقه ی یک تهدید نظامی را ایجاد کند. خاصه تنشهای احتمالی در نیروهای دریایی دوطرف در خلیج فارس.
●تضاد حاشیه – متن در قالب خودی و غیرخودی سبب تهدیدی بالقوه شده است. از آن سو تضاد مرکز – پیرامون در قالب احساس تبعیض سیاسی و مذهبی خصوصا در نواحی مرزی به تقویت خرده جنبشهای تجزیه طلب کمک خواهد کرد. دکترین خصمانه برخی کشورهای منطقه علیه ایران در حضور سلفیهای افراطی نظیر داعش، به تقویت این خرده جنبشها یاری خواهد رساند.
2. چالش اقتصادی
دولت یازدهم ج.ا ذیل ریاست جمهوری آقای روحانی توانسته تا حجم زیادی سرعت تورم دولت پیشین را مهار کند. بااینحال رکود تولید و بیکاری به طور جدی در سال پیش رو به سفره شهروندی آسیب خواهد رساند.
روند سرمایه گذاری در ایران که پس از برجام بهبود یافت، با سنگ اندازی های خارجی و داخلی کند پیش می رود. دولت نتوانسته تولید را از رکود خارج کند. نمودار بیکاری با شیب بالا تصاعدی است.
تمرکزگرایی اقتصادی، پایتخت را به مکانی “بی مکان” تبدیل کرده است. سایر استانها خاصه نواحی مرزی در تبعیضی دوچندان قرار دارند که این خود قابلیت اعتراضی و ناخرسندی سیاسی را در آنها افزایش می دهد. خرده جنبشهای جدایی طلب از این مولفه تغذیه خواهند کرد.
3. چالش فرهنگی
کرین برینتون در نظریه انقلابش به سه دوره حضور میانه روها، تندروها و ترمیدور اشاره می کند. ایران پساانقلابی، دیری است که در فاز ترمیدور قرار گرفته است که همانا بازگشت به ارزشهای پیشینی است.
مقوله شکاف نسلی به تاسی از رشد فضای مجازی و تحولات سخت افزاری، آشکار است. پژوهشهای جامعه شناختی نشان می دهد فضای ذهنی متولدین دهه هفتاد و پیرو آنها دهه هشتاد در تفاوت هنجاری و حتی ارزشی با نسل انقلابی قرار دارد.
نگاه انکاری و نفی این مهم به بی سامانی اجتماعی جمعیت نوجوان و جوان منجر شده است. توسعه قلیان سراها در نقاط مختلف کشور و پرمخاطب بودن آنها در کنار نسل جدید مصرف مواد مخدر یک تهدید جدی را رقم زده است.
مدل رفتاری سکسوالیته نیز دستخوش تغییر بوده و این تغییر در دهه پیش شتاب گرفته است. انچنان که پیشتر ژانت افاری اصطلاح انقلاب جنسی را طرح کرد. متغیرهای مستقل مانند فشارهای اقتصادی و بیکاری بر خانواده به عنوان متغیر وابسته اثر سو داشته است.
4. چالش مدیریتی
هرسه سپهر تابعی از فساد اداری هستند که این امر ذیل چالش مدیریتی قابل تبیین است. در واقع سه گانه فوق الذکر در دو بخش “ساختاری” و “ارادی” قابل بحث هستند. در مضامین جامعه شناختی به ویژه نسلهای جدید نظریه پردازان رویکرد “تلفیقی” – به درستی – میل دارد که هردو حوزه ساختار و عاملیت را مدنظر قرار دهد. لذا می توان تصریح داشت که اگرچه ساختارها محدود کننده و خارج از دسترس هستند، قلمروهای عاملیت در دسترس هستند. این قلمروها از چند سنخ کنشگر بهره می برند که مهمترین آنها مدیران هستند. حضور مدیران متخصص و متعهد به اخلاق اجتماعی بر افزایش کیفیت مدیریتی و کاهش چالشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موثر است. این امر در سال 96 ایران به دو انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر گره خورده است. اولی به عنوان عاملیت مستقیم در مدیریت سطح کلان و دومی به عنوان عاملیت مستقیم در مدیریت سطوح متوسط و خرد حائز اهمیت هستند. از این جهت می توان گفت که چالش مدیریتی مذکور مستقیما بر ارتقا یا نزول سه چالش سیاسی و اقتصادی و فرهنگی موثر است. بی توجهی به این مدل تبیینی، منافع ملی ایران را تهدید خواهد کرد.
انتهای پیام
ببیچاره منافع ملی ایران !