آزادی پائیزی برای زندانی غیرسیاسی
به گزارش انصاف نیوز، «دانشطلب» وبلاگ نویس اصولگرا، دوشنبه در وبلاگش نوشت:
تقریبا ۲۴ ساعت پیش بود که از در کوچک زندان اوین بیرون آمدم. هنوز فرصت نکردهام همه لطفی را که دوستان و آشنایان مجازی در حقام روا داشتهاند ببینم (و احتمالا همهاش را هم نخواهم دید) اما به قول شکسپیر تمام سپاسم برای کسی است که به من نیازی نداشت، اما فراموشم نکرد. همانقدری هم که از نوشتهها و ابراز لطفها اطلاع پیدا کردهام خجالت زدهام کرده و از همینجا صمیمانه از همۀ رفقا تشکر میکنم.
شش ماه حبسِ اینجانب بدون حتی یک روز مرخصی یا عفو تمام شده و خوشبختانه منتی بر سرم نیست. نمیخواهم در مطلب اول باب حرفهای نگفته را باز کنم و إن شاء الله بعدا دربارهاش خواهم نوشت. اما در تمام این مدت یک زندانی عادی بودم و هیچ وقت با بنده مثل یک زندانی سیاسی رفتار نشد. چند روز ابتدای حبسم را در زندان رجایی شهر گذراندم و مابقی را هم در زندان اوین. در هر دو زندان هم یک زندانی عادی بودم (و نه سیاسی).
زندان شاید بعضیها را «سر به راه» کند اما اگر ذرهای تمایل به تأثیر در وجودم بود با رفتارهایی که دیدم بالکل فراموشش کردم. با اینحال زندان سختیهایی داشت که در خلالش به این فکر میافتادم که واقعا ما بچه کارگرها را چه به سیاست؟ کاش ولش میکردیم و میگذاشتیمش برای همان آقازادهها و متصلها! حالا هم نمیدانم چه پیش میآید و از هیچ چیز مطمئن نیستم. اعتمادم را تماما از دست دادهام و هیچ احساسی از امنیت ندارم.
هرگز به دنبال ارضای شجاعت شخصیام نبودم و به نظرم احمقانه است اگر زندان را خوب بدانم یا فکر کنم که زندان رفتن باعث میشود حرفهایم اهمیت بیشتری پیدا کند. حرفهای بنده همان حرفهای سابق است، با منطقی که درون خودش نهفته و جز زمینه و سابقۀ نوشتههایم هیچ ضمیمۀ اضافهای ندارد. اما زندان حجتام را قویتر کرد؛ که وقتی علیه تبعیض بنویسی و خودت به تبعیض گرفتار شوی دستکم برای خودت مسجل میشود که اشتباه نکردهای.
نمیدانم اگر کسی بپرسد مزه نقد را چشیدی چه بگویم؟ در زندان هم کسانی که میدیدند مدافع کلیت نظام هستم چنین کنایههایی بارم میکردند. به آسانی متهم شدیم به سوء استفاده دشمن! این البته برای کسانی که شانتاژ ارادتمندان هاشمی یا سایتهای ضدانقلاب را «اصل» میگیرند و از زاویه آنها به ما نگاه میکنند طبیعی است، اما برای هر عاقل دلسوزی مشخص است که زندانی کردن منتقدِ خودی، بدتر از سوء استفاده یا تبلیغات دشمن است.
ترجیح میدهم اهل زنجموره کردن و سپردن کار به خدا و این مظلوم نماییهای احساسی هم نباشم، که اگر حساب و کتابی در کار باشد بدون سپردن و واگذار کردن ما هم انجام خواهد شد. تنها چیزی که میماند اشاره به آینده محتملی است که بختها برمیگردد، میزهای ناوفادار نصیب کسان دیگری میشود، و آنهایی که امروز ترکتازی کردند فردایی که احتمالا دیر باشد متنبه میشوند. که به قول شاعر: «چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند».
انتهای پیام