قضاوتهای نعمت قطعکن!

حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشتی نوشت:
ابی ولّاد از اصحاب امام صادق(ع) گوید:
از فردی طلبی داشتم و برای گرفتن طلبم استری کرایه کردم که تا به قصر ابن هبیره در خارج کوفه که محل سکونت بدهکار بود، بروم و بازگردم. به نزدیکی پل کوفه که رسیدم، خبر شدم که طلبکارم به نیل(منطقهای دیگر در عراق) رفته است. من هم به آنجا رفتم که دیدم طلبکارم از آنجا به بغداد رفته است. مجبور شدم در پی وی به بغداد بروم. بالاخره او را یافتم و طلبم را گرفته و بازگشتم.
با توجه به آنچه گذشت، سفرم ده روز طول کشید. برای راضی کردن صاحب استر بعد از بیان عذر خود، پانزده درهم دادم تا راضی شود(ظاهرا بسیار بیشتر از کرایه ای که قرار گذاشته بودند) ولی او راضی نشد و مبلغ بیشتری درخواست داشت. به قضاوت ابوحنیفه راضی شدیم و قصه را برایش شرح دادیم.
از من پرسید استر چه شد؟
عرض کردم تحویل صاحبش دادم.
صاحب استر گفت بله ولی بعد از ده روز.
ابوحنیفه از او پرسید تو چه ادعایی داری؟ گفت کرایه این مدت را می خواهم.
ابوحنیفه قضاوت کرد که اجاره کننده چون به شرط خود عمل نکرده و بدون اجازه مالک، استر را به نیل و بعد به بغداد برده، در حکم دزد و ضامن عین مال است و با برگرداندن عین مال، دیگر بدهیای ندارد و شما هم که استرت را تحویل گرفتهای.
این قضاوت چنان بر صاحب استر گران آمد که پیوسته کلمه استرجاع بر زبان جاری می کرد. او را دلداری دادم و با پرداخت مبلغی، راضیاش کردم و حلالیت گرفتم. در ایام حج بعد از زیارت خانه خدا، به محضر امام صادق رسیدم و ماوقع و حکم ابوحنیفه را به اطلاع ایشان رساندم. حضرت فرمود:
«همین قضاوت ها است که آسمان را از باریدن و زمین را از برکت دادن بازداشته است»!
عرض کردم: حکم شما چیست؟
فرمود کرایه از کوفه تا نیل و از نیل تا بغداد و از بغداد تا کوفه.
عرض کردم آقا در این مدت هزینه علف استر را دادهام و اگر این کرایه ها را بدهم، او هم باید هزینه علف را به من برگرداند.
امام فرمود: نه، زیرا تو در حکم دزد استر او هستی و اگر علف نمی دادی و تلف می شد، ضامن بودی همچنان که اگر در این مدت استر از بین می رفت، یا نقصی می یافت، ضامن قیمت و ارش آن بودی.
عرض کردم که با دادن دراهمی از او رضایت گرفتهام!
امام فرمود: آن موقع با توجه به حکم ظالمانه ابوحنیفه، راهی به طلب خودش نداشته و طبیعی بوده که با گرفتن چند درهم از تو اعلام رضایت کرده است، ولی وقتی بداند که به واقع این مقدار از تو طلب دارد، [معلوم نیست راضی باشد] نزد او برو و او را از حقوقش آگاه کن، اگر بعد از آگاهی از تو، راضی بود که خیلی خوب، و گر نه با دادن حق او، خود را خلاص کن.
ابی ولّاد گوید به نزد آن مرد رفتم و او را از فتوا و حکم امام صادق آگاه کردم و عرض کردم حالا بگو با چه مبلغ از من راضی می شوی؟
عرض کرد: همین که مرا به حقانیت امام صادق آگاهی دادی و افضلیت او را برایم روشن نمودی، کافی است و راضیام و اگر بخواهی با کمال میل پولی که داده ای هم، به تو باز می گردانم. (الكافي، ج5، ص292-291)
آری این قضاوت ها که نمونه هایش را در عملکرد در رد صلاحیت ها، در گزینش ها در رد افراد کاردان و در قضاوت های سیاسی و … به وفور دیدهایم علت قهر آسمان و زمین است.
انتهای پیام




