خرید تور تابستان

جیمز باند درگذشت

سر راجر مور، بازیگر نقش سابق جیمز باند به علت ابتلا به سرطان در سن ۸۹ سالگی در گذشت.

به گزارش مهر، وی سومین جیمز باند سینما و بیشتر به خاطر حضور در همین نفش مشهور بود.

مور در بخشی از کتاب خاطراتش نظرش درباره مرگ و زندگی بعدی را اینگونه بیان کرده است: از نگاه من مرگ یعنی رفتن به اتاق بغلی و این اتاقی است که باقی ما نمی‌توانیم وارد آن بشویم، برای اینکه کلید آن را نداریم و وقتی کلید به دستمان رسید، وارد اتاق می‌شویم و می‌بینیم یک اتاق دیگر آنجاست. این منطق من درباره زندگی یا زندگی پس از مرگ است. این تفکرات سال‌ها پیش به ذهنم رسید. یک نمایش تلویزیونی پیشنهاد شده بود که فیلمنامه خیلی ترسناکی داشت. برای همین آن را قبول نکردم، اما یکی از دیالوگ‌های آن با من ماند: مرگ یعنی رفتن به اتاق بغلی.


راجر مور: مرگ یعنی رفتن به اتاق بغلی!

دو سال پیش، هنرآنلاين:

راجر مور نقش سينت را بازي کرد و البته بيش از همه براي بازي در نقش جيمز باند مامور مخفي انگلیسی در سري فيلم‌هاي «جيمز باند» شهرت دارد، اما او خود را يک لعنتي خوش‌شانس (One Lucky Bastard) مي‌داند.

اين نام کتاب خاطرات بازيگر بريتانيايي است که در آن داستان‌هايي از سال‌هاي کار در هاليوود و قرار گرفتن در کنار چهره‌هايي چون توني کرتيس، شان کانري، مايکل کين، فرانک سيناترا، ديويد نيون، گرگوري پک، پيتر سلرز و خيلي‌هاي ديگر را روايت کرده است.

مور در بخشي از کتاب با مقايسه نسخه خود از جيمز باند با ديگر بازيگران جيمز باند نوشته است: جيمز باند من يک عاشق شوخ است، در حالي که شان (کانري) و اکنون دانيل کريگ مثل قاتل‌ها هستند. اگر حرفي که درباره دانيل کريگ گفتم بد باشد، اصلا دوست ندارم در يک شب تار با او ملاقات کنم! جرج (لارنبي)، تيموتي (دالتن) و پيرس (برازنان)، ما با هم بوديم، هر چهارتاي ما،اما شان يک جورهايي دوست نداشت ديگران او را تنها با جيمز باند به خاطر بياورند. شان بازيگر فوق‌العاده‌اي است، اما فکر مي‌کرد مردم فقط او را با باند به ياد مي‌آورند. من شخصا اصلا برايم مهم نيست. من فقط مي‌خواهم به عنوان کسي در يادها بمانم که دِين‌اش را ادا کرده است.

مور در بخش ديگر کتاب خود نظرش درباره مرگ و زندگي بعدي را اينگونه بيان کرده است: از نگاه من مرگ يعني رفتن به اتاق بغلي و اين اتاقي است که باقي ما نمي‌توانيم وارد آن بشويم، براي اينکه کليد آن را نداريم. و وقتي کليد به دستمان رسيد، وارد اتاق مي‌شويم و مي‌بينيم يک اتاق ديگر آنجاست. اين منطق من درباره زندگي يا زندگي پس از مرگ است. اين تفکرات سال‌ها پيش به ذهنم رسيد. يک نمايش تلويزيوني پيشنهاد شده بود که فيلمنامه خيلي ترسناکي داشت. براي همين آن را قبول نکردم، اما يکي از ديالوگ‌هاي آن با من ماند: مرگ يعني رفتن به اتاق بغلي.

مور در بخش ديگر کتاب «يک لعنتي خوش‌شانس» به دوستان خود پيتر اوتول و ريچارد برتن که دائم‌الخمر بودند اشاره کرده و نوشته است: «واقعا نمي‌دانم آن‌ها چقدر از کارشان در صحنه را به خاطر داشتند، اما به نظرم خودم در دنيا هيچ حسي بهتر از اين نيست که صبح از خواب پا بشي و يادت باشد شب قبل شام چه خورده‌اي و کجا بوده‌اي. داشتن حافظه خوب يکي از مهم‌ترين چيزها در زندگي است. و فکر مي‌کنم واقعا باعث تاسف و دردناک است که در يک صحنه روبروي يک بازيگر ايستاده باشي و منتظر باشي او ديالوگ خودش را بگويد تا تو کار خود را ادامه بدهي، اما چيزي از او نشنوي. ظاهر آن‌ها در آن لحظه واقعا هولناک است. و بعد آن‌ها معمولا تو را متهم مي‌کنند که ديالوگ را اشتباه گفته‌اي.»

کتاب «يک لعنتي خوش‌شانس» در 272 صفحه و با قيمت 26.95 دلار توسط انتشارات گلوب پيکوا در بازار عرضه شده است.

مور فعاليت بازيگري را از اواسط دهه 1940 آغاز کرد. او در فاصله سال‌هاي 1973 تا 1985 هفت بار نقش مامور 007 را بازي کرد. مور در فيلم‌هاي «زندگي کن و بگذار بميرد»، «مردي با تپانچه طلايي»، «جاسوسي که دوستم داشت»، «مون‌ريکر»، «فقط به خاطر چشمان تو»، «اختاپوس» و «چشم‌انداز يک قتل» در نقش جيمز باند ظاهر شد.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا