گفتوگو با چند شهروند خبرساز در انتخابات
روزنامه «ایران» نوشت: عکسهای مربوط به برخی آدمها در ایام انتخابات مشهرو و خبرساز شد؛ نظیر عکس میرزاآقا در زمان سخنرانی روحانی یا آن پیرزنی که با قامت خمیده به کمک یک چهارپایه کوچک خودش را به صندوق رأی رسانده بود…
عکسش با آن چهارپایه کوتاه سفید که تمامقد روی آن خم شده بود، به سرعت در فضای مجازی دست به دست شد. روز انتخابات، او هم مثل ۴۱ میلیون نفر دیگر برای رأی دادن آمده بود. کسی عکسش را گرفت و منتشر کرد و موجی از احساسات را برانگیخت. یکی نوشته بود: «شما که انتخابات را تحریم میکنید، از این مادر پیر با این قامت خمیده یاد بگیرید.» دیگری گفته بود: «باید به شرف این شیرزن آفرین گفت.» عکس با موجی از پیغامها در چند دقیقه جهانی شد.
خیلیها ابراز تمایل کرده بودند برای مادر پیر، واکر برقی و ویلچر بخرند. بعضی دیگر گفته بودند حتی اگر کاری نمیتوانند بکنند، میخواهند او را از نزدیک ملاقات کنند و دستش را ببوسند. کبری رحمتی اما هیچچیز نمیخواهد جز دیدار رئیسجمهور. ۸۴ ساله است، اهل فومن، روستای جیرده آلیان. چند سالی هست که در فردیس کرج با دخترش زندگی میکند. ۱۵ سالی میشود که همسرش را از دست داده. هر دو کشاورز بودهاند. تصویر اعلامیه ترحیم قاب گرفته همسرش روی دیوار خانه دختر است با عکس دیگری از او که در فضای باز گرفته شده و پدر را ایستاده بر بالای تپهای سبز و خیره به نقطهای نامعلوم نشان میدهد. سالها همراه هم کشاورزی کردهاند، حالا اما زانوهای دردناک و کلیههایی که هر آن بیم از کار افتادنشان هست، او را خانهنشین کرده. مجبور شده از خانه و زندگیاش دل بکند تا پیش دخترش باشد. تنهایی زندگی کردن برایش تقریباً غیرممکن است. از خانه بیرون رفتنش فقط برای رفت و آمد به بیمارستان است. چندسالی میشود که اینجاست اما میگویند اصلاً بیرون را ندیده. روز انتخابات اما با همین شرایط، از خانه بیرون رفت تا رأی بدهد. گفته بوده اگر یک روز هم به پایان عمرم باقی مانده باشد، میروم و به آقای روحانی رأی میدهم.
تسبیح دانه آبی بین انگشتهایش به چشم میآید. انگشتهای خمیده که پوستشان در اثر گذشت سالها و کار زیاد، ضخیم شده. روسری را زیر گلو با گیره محکم کرده و لباس پوشیدنش با آن دامن گلدار رویهدار، آدم را یاد زنهای شالیزار میاندازد؛ قد، خم کرده میان گل و بوی نشا. یاد آن ترانه معروف میافتم: «گلنسا جانم…»
چهارپایه سفید را جلوی پایش گذاشته. میگویند فقط با آن میتواند راه برود. عصا برایش سخت است. با عصا نمیتواند تعادلش را حفظ کند. ۷ پسر دارد و ۳ دختر و کلی نوه و یک نتیجه که همه دلنگرانیاش اوست چون پدر و مادرش را از دست داده؛ فاطمه، ۱۰ ساله.
«ننه» فارسی بلد نیست. به زبان تالشی حرف میزند. بچهها و نوهها همیشه او را «ننه» صدا کردهاند. هربار او را صدا میکنند، چشمهای کبری خانم میخندد؛ چشمهای روشن شفاف. میگویند هر سؤالی دارید بپرسید، ما برایتان ترجمه میکنیم. میپرسم: «چه شد رفتید رأی بدهید ننه؟» دستهایش را بالا میآورد و با هیجان شروع میکند به تعریف: «با همین چهارپایه رفتم. رفتم رأی دادم چون آقای روحانی را خیلی دوست دارم. قبلاً هم به آقای روحانی رأی داده بودم. دوست دارم او را ببینم؛ از نزدیک.»
دخترش، سیده زهرا جلالی میگوید: «ننه آنقدر آقای روحانی را دوست دارد که قبل از انتخابات به ما سفارش میکرد هر وقت تلویزیون آقای روحانی را نشان میدهد، حتماً صدایش کنیم ببیند. مینشست پای تلویزیون و با دقت به حرفهایشان گوش میداد. آرزویش این است که او را از نزدیک ببیند.»
ننه هر بار که اسم روحانی را میشنود، لبخند میزند. میگوید: «آقای روحانی بزرگ ماست، پدر ماست. ما برای شرع و دینمان رفتیم رأی دادیم. همه باید رأی بدهند.»
ننه خودش نمیداند عکساش اینقدر معروف شده است. نه تلفن همراه دارد و نه میداند تلگرام و اینستاگرام و توئیتر چیست. نوهاش عکس را نشانش داده و به او گفته که همه این عکس را دیدهاند. سید هومن جلالی، نوه پسری ننه، نخستین کسی بوده که عکس را دیده. در صفحه اینستاگرام پرویز پرستویی. پرستویی عکس را در اینستاگراماش گذاشته و زیر آن نوشته: «شرحی نمیشه داد جز اینکه بگم اومده رأی بده. فقط امیدوارم کسی که رئیس جمهوری میشه، خوب به این تصویر و تصاویر دیگه نگاه کنه و به وعدههاش عمل کنه. فقط یک دقیقه خودش رو جای این مادر بگذاره که زندگی کمرش رو خم کرده…»
هومن میگوید: «تا عکس را دیدم، به عمویم پیغام دادم که ننه را برده بودید رأی بدهد؟! عمو اول نگران شد. پرسید چه اتفاقی افتاده؟! گفتم عکس ننه رسانهای شده. همه آن را دیدهاند. برای آقای پرستویی هم پیغام گذاشتم و گفتم که این خانم مادربزرگ من است و عکس دیگری را که از ننه داشتم برایش فرستادم. پرستویی به ننه سلام رساند و ابراز تمایل کرد که او را از نزدیک ببیند و از او تشکر کند. عکسهای دیگری هم بود که معروف شد. مثل عکس میرزا آقا دستفروش اردبیلی یا عکس آن خانمی که همسر معلولش را با فرغون برای رأی دادن آورده بود.»
حکایت جوانمردان جوانرود
سه نامزد انتخابات شورای جوانرود با پاکسازی شهر از پوسترها نشان دادند که در هر شرایطی در قبال شهر خود مسئولیتپذیرند؛ چه برنده، چه بازنده!
تصمیم گرفتم تا با جمع کردن تراکت و پوسترهای تبلیغاتیام دستکم به دانشآموزان خودم یادآور شوم که مسئولیتپذیر باشند. تصورم این بود که با این کار، یکی از درسهای مهمی که به بچهها میآموختم، مبارزه با ناپاکی بود و حالا فرصتی بود تا در پاکیزگی شهرم آستین بالا بزنم. به همه گفتم ما آمدیم پیکر شهر را ریش کردیم ولی شهر همچنان پابرجاست و باید چهره شهر را به روزهای قبل از انتخابات بازگردانیم.
انتخابات پنجمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا فرصتی بود تا کسانی که احساس میکردند میتوانند در آبادانی شهرشان مفید باشند، خود را در معرض رأی شهروندان قرار دهند. با نزدیک شدن به روزهای آخر تبلیغات، فضای بسیاری از شهرها مملو از تراکت و بنر و پوسترهای تبلیغاتی نامزدهای شورای شهر شده بود و دیوارهای شهرها پر از عکسها و شعارهای رنگارنگی بود که حکایت از برنامهها و هدفهای هر یک از کاندیداها داشتند. اما چیزی که انگار از چشم همه پنهان مانده بود و کسی برایش تره خرد نمیکرد، زیبایی بصری و پاکیزگی دیوارها و خیابانها بود. شهرهایی که نامزدها برای زیبایی و پاکیزگیشان شعار میدادند، در زیر تلی از کاغذ و پلاستیک به مرز خفگی رسیده بودند. با پایان انتخابات و معرفی کسانی که توانسته بودند بیشترین آرا را کسب کنند، وقت عمل به شعارهایی بود که در روزهای انتخابات داده میشد. اما در میان این کاندیداها کسانی هم بودند که بدون در نظر گرفتن اینکه برنده بودهاند یا بازنده، پا پیش گذاشتند و به پاک کردن شهرشان پرداختند.
شهر جوانرود در منطقه اورامانات بین استان های کردستان و کرمانشاه هفته گذشته شاهد صحنههای جالبی بعد از انتخابات بود. لحظاتی که مردم احساس کردند، میتوانند در پاکیزه نگه داشتن شهرشان و زیباییهای آن سهمی هرچند کوچک داشته باشند. لقمان بهروزی دانشجوی ۲۸ ساله دکترای روابط بینالملل و محمد صالحی دو نفر از کاندیداهای شورای شهر جوانرود- که نتوانسته بودند به شورا راه پیدا کنند- به همراه یکی از بانوان راه یافته به شورای شهر، پس از پایان انتخابات آستینها را بالا زدند و همه پوسترها و تراکتهای تبلیغاتیشان را از در و دیوار شهرشان جمعآوری کردند.
درس بزرگ
نهادینه کردن قانون نیازمند آموزش آن از دوران مدرسه است و کشورهای توسعه یافته شهروندان را آموزش میدهند که از همان کودکی با قانون اخت شوند و به آن عمل کنند. پاکیزه نگه داشتن شهر و کمک به بازسازی و پیشرفت آن یکی از درسهای بزرگی است که باید دانشآموزان آن را بیاموزند تا در آینده شاهد رشد شهروندانی قانونمدار باشیم. محمد صالحی یکی از کاندیداهای شورای شهر جوانرود پس از پایان انتخابات با پاک کردن چهره شهر از وجود پوسترهای تبلیغاتی درس بزرگی به همه داد. این معلم ۴۷ ساله که کارشناس ارشد شهرسازی است، در انتخابات شورای شهر در جایگاه یازدهم قرار گرفت و نتوانست به شورا راه پیدا کند. او با بیان اینکه از ۲۶ سال قبل در کنار معلمی در زمینه کارهای فرهنگی و هنری نیز فعالیت دارد، گفت: سالها معلم شیمی و زیست شناسی بودم و پس از آن نیز معاون و مدیر مجتمع آموزشی بودم و معتقدم که اگر میخواهیم جامعه و شهر قانونمند داشته باشیم باید از مدرسه آغاز کنیم. در مدارس باید به دانشآموزان نحوه احترام گذاشتن به قانون و پاکیزه نگه داشتن شهر آموزش بدهیم. بارها در کلاس درس برای بچهها از اهمیت شهرمان و اینکه میتوان با پاکیزه نگه داشتن آن و کمک به زیبا شدن نمای آن در جذب توریست همکاری کنیم صحبت کردهام و خوشحالم که بعد از انتخابات توانستم آن را به شکل عملی به همه از جمله دانشآموزانم نشان بدهم.
او ادامه داد: علاقه زیادی که به بحث شهرسازی و معماری داشتم باعث شد تا این رشته ر ا در مقطع کارشناسی ارشد ادامه بدهم و برای دومین بار کاندیدای شورای شهر جوانرود شوم. تلاش داشتم در صورت انتخاب نشاط فرهنگی و هنری را در شهر جوانرود ایجاد کنم. وقتی بعد از پایان ساعت رأیگیری متوجه شدم در میان ۷ عضو انتخاب شده قرار نگرفتهام، تصمیم گرفتم تا با جمع کردن تراکت و پوسترهای تبلیغاتیام دست کم به دانشآموزان خودم یادآور شوم که مسئولیت پذیر باشند. تصورم این بود که با این کار، یکی از درسهای مهمی که به بچهها میآموختم، مبارزه با ناپاکی بود و حالا فرصتی بود تا در پاکیزگی شهرم آستین بالا بزنم. به همه گفتم ما آمدیم پیکر شهر را ریش کردیم ولی شهر همچنان پابرجاست و باید چهره شهر را به روزهای قبل از انتخابات بازگردانیم. باید شهر را زیبا کنیم از آن زشتیهایی که خودمان آن را خلق کردیم. آن شب تا صبح همراه با اعضای خانواده و دوستانم همه پوسترها و بنرهای تبلیغاتیام را جمعآوری کردیم و اجازه ندادیم پاکبانهای شهر به خاطر ما به زحمت بیفتند. از همه مردم شهر که در این مدت به خاطر تبلیغات ما به دردسر افتاده بودند عذرخواهی کردم. ایکاش همه شهرها با همت و تلاش خود کاندیداها پاکیزه میشد. شک ندارم که این کار باعث فرهنگسازی در میان مردم میشود.
شهری به وسعت همه زیباییها
شهرهای مرزی غرب کشور همیشه بهعنوان یکی از مکانهای زیبا و توریستی در جغرافیای ایران شناخته میشوند. شهرها و روستاهایی در دامنههای زاگرس، که خشت خشتشان با سنتها و فرهنگهای ریشه دار این مناطق شکل گرفته است. زیباییهای شهرهای غرب کشور بخصوص جوانرود همیشه زبانزد همگان بوده، اما در ایام تبلیغات انتخابات چهره زیبای شهر را پوسترها و بنرهای تبلیغاتی چرکین کرده بودند. اما با پایان انتخابات برخی از کاندیداها برای پاک کردن چهره شهر از وجود تبلیغات انتخاباتی وارد میدان شدند. در کنار دو داوطلب شورای شهر که نتوانسته بودند آرای لازم را کسب کنند یکی از بانوان این شهر با هدف تغییر مبلمان شهری جوانرود و کم کردن فاصله طبقاتی توانست بهعنوان نفر سوم وارد شورای شهر شود. سما عزیزی که در کارنامهاش کارشناسی ارشد زمین شناسی و کارشناسی ارشد آمایش شهری را دارد پس از اینکه از سوی مردم بهعنوان نماینده شهر در شورای شهر انتخاب شد در کنار اطرافیان و هوادارانش با جمعآوری پوسترهای تبلیغاتیاش آرامش بصری را به شهر بازگرداند.
او با بیان اینکه سالهاست در انجمن طبیعت دوستان فعالیت دارد، گفت: برای نخستینبار است که در انتخابات شورای شهر شرکت کردم و احساس کردم با توجه به تخصصی که دارم میتوانم به شهرم خدمت کنم. متأسفانه مبلمان شهری جوانرود بهم ریخته است و اختلاف طبقاتی نوع بافتار این شهر را نیز بشدت تحتالشعاع خود قرار داده است. جوانرود یک شهر توریستی و تجاری است و به دلیل وجود بازارچه مرزی مسافران زیادی به شهر ما میآیند. با وجود پتانسیل بالایی که جوانرود دارد اما با کمبود شدید سرانه فرهنگی، امکانات رفاهی و فضای سبز مواجه است. با توجه به اینکه سالها در انجمن طبیعت دوستان برای پاک نگه داشتن طبیعت و فرهنگسازی دراین زمینه فعالیت میکنم در زمان انتخابات مخالف نصب پوسترهای تبلیغاتی بودم ولی اطرافیان و هواداران این کار را انجام دادند.
متأسفانه در روزهای منتهی به انتخابات همه دیوارهای شهر پر از پوسترهای تبلیغاتی بود و از زیبایی شهر خبری نبود. پاک کردن چهره شهریکی از دغدغههای من بود و از همان ساعتی که انتخابات به پایان رسید ازاطرافیانم خواستم تا همه پوسترها و بنرهای مرا از دیوارهای شهر جمع کنند. دوست داشتم من هم با آنها همراهی کنم و خودم پوسترها و تصاویر خودم را ار دیوارها و تیرهای برق جمع کنم ولی آنها اجازه ندادند و خودشان تا صبح همه پوسترها و کاغذهای تبلیغاتی مرا جمع کردند. این لحظه برای من بسیار باارزش بود. شاید بتوان به جرأت گفت جوانرود یکی از معدود شهرهایی است که خود مردم به همراه کسانی که برای شوراها کاندیدا بودند برای بازگرداندن چهره شهر به روزهای قبل از انتخابات آستین همت را بالا زدند. با شروع به کار شورا برنامههای زیادی برای شهرم و زیبا شدن آن و همچنین طرحهایی که بتوان با کمک آنها سرانههای فرهنگی و رفاهی آن را افزایش داد پیشنهاد خواهم داد.
انتهای پیام