«تریلیون» را با کدام «ط» مینویسند؟!
به گزارش انصاف نیوز، آزاده محمدیه در اعتماد به طنز نوشت:
این هفته تصمیم گرفتیم بررسی کنیم و ببینیم این 8500 میلیارد تومانی (یا همان هشت تریلیون و خردهیی) که این همه سر و صدا کرده و بابک زنجانی به خاطرش به زندان افتاده اگر به هر یک از افراد مختلف داده میشد چه تاثیری بر آنها و زندگیشان داشت.
شهروند شهردار:
چند عدد پل و زیر گذر و رو گذر، هر جا که دم دستش باشد درست میکند و دستمزدها را بالا میبرد که تا انتخابات ریاستجمهوری بعدی، این پروژهها را تمام کنند.
شهروند قاچاقچی:
«هه! این رقما چیه داداش؟! برو جلو سوت بلبلیتو بزن. اگه راست میگی یه روز بیا ببرمت لب مرز، ببین اونجا ما چه پولایی جابهجا میکنیم تا کرک و پرت بریزه. گرچه برای جوجهیی مثل تو که همش هشت تریلیون پول توی جیبشه، اونجا ترسناکه. برو با بزرگترت بیا عزیزم.»
شهروند کارمند:
(پول را پس میزند و به دور و بر نگاه میکند) «آریا! تویی؟ اگه رشوهات 8500 میلیارد دلاره، ببین ایندفعه خود رقم اختلاست چقدره! برو عزیز من! تازه مردم دارن اون جریان اختلاس رو فراموش میکنن. چند روزه زنم شبا میذاره تو کوچه نخوابم و برم توی راه پلهها. دوباره نام بانکمون داره شروع به درخشیدن میکنه. ولمون کن تورو خدا!» (و به سرعت دور میشود.)
شهروند تحت فشار:
«هشت هزار و پونصد؟ والا دو تا صفر کم داره که ما بتونیم پول این ترم دانشگاه دخترمون رو بدیم. به دردم نمیخوره. حالا اگه هشت میلیون و پونصد بود، یکی، دو ماه میتونستم خرج خونواده رو بدم.»
او بعد از اینکه درست متوجه میشود رقم واقعی پول چقدر است، بدنش میلرزد، دستش را روی قلبش میگذارد و… روحش شاد و یادش گرامی!
شهروند دوشوار:
چوبش را برمیدارد و دنبالمان میکند و مدام میگوید: «جنابعالی ای؟ شما میخوای به ما پول بدی، خونه هامونو خراب بکنی؟ اونکه میخواد پول بده کیه ؟ اونو به من نشان بده…»
شهروند بیجنبه:
تا رقم پول را میشنود، به یک وکیل تلفن میکند، همسرش را به صورت غیابی طلاق میدهد، منشی شرکتش را هم اخراج میکند و یک همسر باکمالاتتر که ساپورت هم بیشتر به او بیاید اختیار میکند. به طور همزمان هم به شیرخوارگاه میرود و چند نوزاد دختر را به فرزند خواندگی قبول میکند تا همانطور که خودش دلش میخواهد آنها را بزرگ کند و آموزش دهد. بالاخره در آینده به درد میخورد دیگر!
شهروند وطنفروش:
پولها را میفروشد و میرود خارج! در خارج یک شبکه معلومالحال تاسیس میکند و یکسری قاچاقچی و افراد منحرف و بیاخلاق را مجری این شبکه میکند و همینجور از پشت به وطنش خنجر میزند.
شهروند رفتگر:
پولها را همانطور تحویل شهرداری میدهد تا به صاحبش برسانند. بعد تمام روزنامهها و مجلات درباره او و فداکاری و ازخودگذشتگیاش مینویسند. حتی نامش وارد کتابهای درسی میشود اما بعد از چند سال خبر میرسد که این شهروند زحمتکش هنوز در صف استخدام و رسمی شدن در شهرداری است و شهرداری هنوز صلاحیتش را برای رسمی شدن تشخیص نداده است.
نتیجهگیری کلی:
ما در کل از جناب زنجانی متشکریم که هیچ کدام از این کارها را در برخورد با این پول نکردند و نشان دادند بسیار چشم و دل سیر هستند و در زندگی از این پولها زیاد دیدهاند!
انتهای پیام