ملکه، کاش بازمیگشتی و ریاضیدان نمیماندی
«محمد فاضلی» استاد دانشگاه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ملکه، کاش بازمیگشتی و ریاضیدان نمیماندی» نوشت:
✅ تو را «ملکه ریاضیات» خواندهاند و این روزها هممیهنانت از رفتن زودهنگامت دلگیرند، و جهان علم غمگین از پر کشیدن صاحب هوشی سرشار و نبوغی کمنظیر؛ و نگران برای مسألههایی که شاید بدون تو حلنشده باقی بمانند. میخواندم در جایی گفته بودی تشریح مسائلی که تو روی آنها کار کردهای برای مردم عادی کار دشواری است. چه خوب که تو حتی قادر بودی مسائلی را حل کنی که ارائه شرح مختصری از آنها به زبان ساده برای مردم عادی یا حتی متخصصان غیرریاضیدان دشوار یا ناممکن است. راست میگفتی، چند نفر از هممیهنان غمگین امروزت، یا حتی چند نفر از جهانیان میفهمند ترکیب هندسه هذلولی با روشهای فرمهای اتومورفیک و تقلیل سیمپلکتیک؛ یا شمارش ژئودزیکها در فضاهای پیمانهای چیست. نبوغ سرشار و شور دانستن تو اما از پس همه اینها برمیآمد.
✅ ملکه ریاضیات! اما ما هممیهنان دلگیر امروزت، رو در روی مسائلی ایستادهایم که همه ما قادریم دربارهشان سخن بگوییم و شرح دهیم. ما را که خوب بنگری، خواهی دید که وضع کسبوکارمان کساد است، کثیری از ما بیکارند، آبهای سرزمینمان رو به خشکی میروند و خاکهایش به هوا برخاسته و راه نفسمان را بند آوردهاند؛ راهزن یکدیگر شدهایم و کلاه همدیگر را برمیداریم؛ سازمانهای بسیار ساختهایم که کارمان را راه بیندازند و اغلب ما را از کار میاندازند؛ به یکدیگر اعتماد نداریم و به اجرای عدالت بدگمانیم. میبینی، شرح مسائل ما ساده است، همه میفهمند و با آنها زندگی میکنند.
✅ ما صاحبان هوشهای متوسط و شاید کمتر از آن، سالیان سال است از پس چیزی فراتر از توصیف این مصائب و نالیدن از آنها برنیامدهایم. ما سالیانی است راه را بر ابداع کردن و متفاوت اندیشیدن بستهایم؛ و به انتظار نشستهایم؛ صاحبان نبوغهای بسیار چون تو را از خویش راندهایم؛ و حیران از سادگی و گاه غموض کردارها و ساختارهایی که ما را در خویش بلعیدهاند، درماندهایم.
✅ کاش تو بازمیگشتی و چهل سال دیگر میهمان این جهان میماندی؛ و این بار همه نبوغت را به جای مسائلی که شرحشان نیز دشوار است – چه رسد به حلشان – برای شرح و حل مسائلی بهکار میبردی که سادهاند در یک نگاه، ولی یک قرن است سرطان شدهاند بر تن و جانمان، متاستاز کردهاند به عمق روح و جسممان، و ذره ذره ما را چون شمع آب میکنند؛ درست مثل سرطان بدخیمی که خلقی را در سوگ تو غمزده کرد. کاش میشد بازگردی و این بار نه ریاضیدان، بلکه اقتصاددان، جامعهشناس، عالم سیاسی یا حتی سیاستمدار میشدی؛ برنامهریز شهری یا نظریهپرداز روابط بینالملل؛ سیاستگذار محیطزیست یا متخصص مدیریت منابع آب. شاید نبوغ تو گرهی از کار فروبسته ما میگشود و از دشواری روزگار ما مردم کم میکرد.
✅ خواهر همه ما، مریم! افسوس که تو دیگر بازنمیگردی؛ اما اگر دستت به خداوند رسید، بگو حال ما خوب نیست، باشد که به شماری از ما نبوغی از آنچه به تو اعطا کرده بود ببخشاید، و شجاعت و سلامتی برای ایستادگی کردن بر سر مسائلی که ذره ذره ما را فرسوده میکنند، سرطانوار.
انتهای پیام