خرید تور تابستان

تضعيف جهانگيری خطای بزرگی است

محمدحسين مهرزاد درمقدمه گفت و گو با حمیدرضا جلایی پور نوشت:

كنشگران جريان اصلاحات بارها هشدار داده و انتظار داشته‌اند كه دولت مورد حمايت‌شان به وعده‌هايش عمل كند. چه آن زمان كه سه نفر از وزراي دولت يازدهم از مجلس شوراي اسلامي راي اعتماد مي‌گرفت و چه در اخذ راي اعتماد به وزراي كابينه دوازدهم اصلاح‌طلبان اين امر را به اثبات رساندند. در اين ميان اين جريان سياسي از هر فرصتي براي بيان نقد نسبت به دولت نيز استفاده كرد و سعي كرده تا در مواقع ضرور پيشنهادات خود را به دولت انتقال دهد. حميدرضا جلايي‌پور، عضو شوراي مركزي حزب اتحاد ملت ايران در گفت‌وگو با «اعتماد» تاكيد مي‌كند كه با توجه به ميزان اختيارات دولت برابر مشكلات و سختي مهم‌ترين سرمايه‌اش پايگاه اجتماعي و سرمايه مديريتي است. او استفاده از افراد شايسته در دولت را نخستين گام براي شايسته‌سالاري مي‌داند و توصيه مي‌كند كه دولت در شناخت سرمايه‌هايش توجه زيادي داشته باشد.

دارايي‌هاي روحاني در عرصه سياست چيست؟ آيا پايگاه راي روحاني به مثابه سرمايه اجتماعي او محسوب مي‌شود؟مديران و كارگزاران دولت روحاني چقدر در حفظ و تقويت اين سرمايه اجتماعي مي‌توانند موثر باشند؟

آقاي روحاني وعده‌هاي قابل توجهي به مردم داده است اما براي تحقق اين وعده‌ها روحاني مشكلاتي دارد. مثلا دولت براي رفع مشكل بيكاري در كشور به سرمايه‌گذاري خارجي نياز دارد اما الان اين امكان در دسترسش نيست. يا براي اجراي وعده‌هايش به همكاري ساير اركان نظام احتياج داد كه لزوما در اختيار ندارد. ولي سرمايه‌هايي نيز در اختيار دارد. يك نمونه از سرمايه‌هاي ذكر شده، پايگاه اجتماعي او است. يعني كساني كه به او راي داده و اميد بسته‌اند. مورد بعدي سرمايه‌هاي مديريتي كشور هستند. به اين معنا كه دولت روحاني روي چهار دهه تجربه مديريتي كشور سوار است و از اين سرمايه مديريتي مي‌تواند استفاده كند. او با اين دو سرمايه اجتماعي و مديريتي است كه مي‌تواند به بخشي از اين وعده‌هايي كه داده، پاسخ دهد. حال اينجا نكته ظريفي مطرح است؛ آنهم اين است كه پايگاه اجتماعي و سرمايه مديريتي به صورت اتوماتيك در مديريت كشور «نقد» (دردسترس قرار گرفتن) نمي‌شوند. اين كار توسط شخصيت‌هاي كليدي و صاحب تجربه انجام مي‌شود؛ نه هر كسي. در واقع شخصيت‌هاي كليدي هستند كه مي‌توانند اين كار را انجام دهند و تعداد اين شخصيت‌ها زياد نيستند. اينطور نيست كه آقاي روحاني «يك دوصد» شخصيت كليدي داشته باشد. در چارچوب اين ارزيابي مي‌خواهم بگويم كه تجربه دولت اول روحاني نشان داد كه اين شخصيت كليدي نقد‌كننده سرمايه مديريتي، آقاي جهانگيري است. در چه امري اين شخصيت كليدي است؟ در برقرار كردن پل قابل اطمينان موثر بين سرمايه مديريتي اصلاح‌طلبان، اعتدالگرايان و اصولگرايان ميانه‌رو. او در اين زمينه نقش بسيار سازنده‌اي داشته است. دليلش هم سابقه، تجربه و توانايي‌هاي او است.

برخي از افراد هستند كه از آنها به عنوان افراد خوبي ياد مي‌كنيم اما اصلا نمي‌توانند پايگاه اجتماعي و سرمايه مديريتي كشور براي حل مشكلات را نقد كنند. لذا در اين بحث كاري كه آقاي جهانگيري مي‌تواند انجام دهد، به عنوان مثال آقاي واعظي نمي‌تواند بكند. آقاي واعظي كاري كه مي‌تواند انجام دهد اين است كه رييس دفتر خوبي باشد. آقاي واعظي مي‌تواند در بين شخصيت‌هاي مختلف در حزب اعتدال و توسعه افراد را هماهنگ كند تا بهتر از شخصيت‌هاي موثري مانند آقاي بانك استفاده شود. ولي نمي‌تواند پلي بين اصلاح‌طلبان و اعتدالگرايان و اصولگريان ميانه‌رو باشد. اينجا است كه من مي‌گويم بايد از سرمايه‌هاي مديريتي حفاظت شود. حفاظت از سرمايه‌هاي مديريتي با شعار ممكن نيست بلكه با شخصيت‌هاي كليدي مقدور مي‌شود.

رابطه اصلاح‌طلبان و روحاني براي حفظ اين دو سرمايه يعني پايگاه اجتماعي و مديران كارآمد چگونه تعريف مي‌شود؟ در شرايطي كه روحاني از سوي مخالفان دولت به ويژه در موضوع برجام مورد هجمه قرار مي‌گيرد چطور مي‌تواند بين سرمايه‌ها و شرايطش تعادل ايجاد كند؟ آيا اصلاح‌طلبان ارتباط تعريف شده‌اي با روحاني دارند؟

گفتم آقاي روحاني چطور مي‌تواند از اين دو سرمايه استفاده كند، يكي از مهم‌ترين راه‌ها، استفاده از شخصيت‌هاي كليدي است. اگر از اين شخصيت‌هاي كليدي به خوبي استفاده نشود، اصل شايسته‌سالاري در ساده‌ترين جايش رعايت نشده است. ساده‌ترين بخش شايسته‌سالاري اتفاقا همان بالا در خيابان پاستور است. يعني توجه كنيم كه در خود رياست‌جمهوري كارهاي كليدي را چه كساني مي‌توانند انجام دهند. اينجا اگر شايسته‌سالاري رعايت شود، مي‌توان اميدوار بود در طي سال‌ها نظام اداري كشور كه در دوران احمدي‌نژاد ضربات مهلك خورده است، مقداري اصلاح شود. تا مقداري مسير براي شايسته‌سالاري در پايين فراهم شود. بايد به اين نكته توجه كرد. شخصيت‌هاي مدير، كليدي هستند كه مي‌توانند آن پايگاه اجتماعي و سرمايه مديريتي را به درستي براي وعده‌هايي كه به مردم دادند، در مسير اجرا قرار دهند. نكته ديگر اين است كه آقاي روحاني شانس آورده است. به اين خاطر كه اصلاح‌طلبان اصلا انتظاري از او ندارند. البته منظور من از اصلاح‌طلبان، «اصلاح‌طلبان مسوول» است كه واقعا براي راي‌آوري آقاي روحاني كار كردند. مهم‌ترين دغدغه اين «اصلاح‌طلبان مسوول» همين است كه آقاي روحاني بتواند به وعده‌هايي كه به مردم داده «عمل» كند. اين شانس بزرگي براي يك دولت است. اينكه نيروي حامي‌اش، انتظاري از او نداشته باشد. در اصل انتظار اصلاح‌طلبان همان مهم‌ترين هدف روحاني است. اينجا است كه برخي از خطاها ناراحت‌كننده مي‌شود. بي‌توجهي به آقاي جهانگيري در بحثي كه ما داريم يك خطا همچون «ايجاد ترك در بدنه سيلندر موتور ماشين» است. ممكن است در ارزيابي‌مان از يك خودرو به اين نتيجه برسيم كه به درستي كار مي‌كند غافل از اينكه يك ترك در آن افتاده است. اين موتور در فشار و سربالايي ممكن است ناگهان از كار بيفتد. بي‌توجهي به شخصيت‌هاي كليدي در محيط رياست‌جمهوري يعني در مسير باد چوب حراج به سرمايه‌هاي اجتماعي و مديريتي زدن. مانند وضعيت كسي است كه تمام نوشته‌هايش كه سال‌ها براي آن زحمت كشيده را در معرض باد قرار دهد و باد هم آن را ببرد. اين يك ضربه بزرگ است. ساده، روشن و تجربي بگويم. مثلا آقايان واعظي، نهاونديان، ابوطالبي و آشنا افراد محترمي هستند. خيلي هم براي دولت آقاي روحاني مغتنم هستند. ولي هيچ كدام يك دهم كار و نقش كليدي‌اي كه آقاي جهانگيري مي‌تواند بازي كند، بازي نمي‌كنند. اينها چيزهايي است كه بايد به آن توجه كرد و نبايد ساده از آن گذشت.

پيوند ميان دولت و تركيب متنوع حاميانش با چه شيوه‌ها و ابزارهايي تعميق مي‌شود؟

اين پيوند از دو طريق انجام مي‌گيرد. يكي از طريق «كارنامه عمل» است. يعني بخش وسيعي از مردم و كساني كه راي داده‌اند، تحت تاثير نتيجه و كارنامه عمل دولت هستند. اين مساله خيلي تعيين‌كننده است. دوره اول رياست‌جمهوري آقاي روحاني دو كارنامه عمل بود كه به چشم مردم آمده بود. همين دو كارنامه هم باعث شد كه پيوند بالا و پايين حفظ شود و آقاي روحاني دوباره راي بياورد. يكي برجام بود كه شرايط كشور را تغيير داد و مردم خيلي خوشحال شدند. يكي هم باز گرداندن آرامش به اقتصاد بود. البته نه اينكه در آن شرايط بحراني به مرحله رشد اقتصادي بالاي ٨ درصد رسيده باشيم بلكه آرامش بازگشته است و اين را مردم فهميده‌اند. در دوره دوم باز اين «كارنامه عمل» است كه خيلي مهم است. مثلا كارنامه عمل آقاي روحاني در اين روزها در ارتباط با فشار ترامپ عالي بود. لذا اين مسائل اثر مثبت مي‌گذارند و پيوند را تقويت مي‌كنند. يكي هم كار با نخبگان است. نبايد با سرمايه‌هايي كه گفتم بازي شود. بحث آقاي جهانگيري يك نفر نيست بلكه بحث شخصيت‌هاي كليدي در نقد كردن سرمايه‌هاي مديريتي است. اين كار هر مدعي نيست.

ببينيد چرا اصلاح‌طلبان آنقدر كوشش كردند كه آقاي نجفي شهردار تهران شود؟ مگر ما بيست نفر در قامت شهردار نداشتيم؟ ولي به نظر من اين كوشش اصلاح‌طلبان خيلي كليدي بود. چون آقاي نجفي مانند آقاي جهانگيري شخصيتي است كه مي‌تواند مديريت كند و «مديريت پلي» هم دارد. او تلاش مي‌كند از سرمايه مديريتي اصلاح‌طلبان درست استفاده كند. از سرمايه مديريتي اصولگراها و اعتدالگراها هم درست استفاده كند. درست استفاده كردن از امكانات شهرداري را به خوبي مي‌داند. يك مدير لازم است تا اين كارها را انجام دهد. با شعار كه چيزي حل نمي‌شود. كسي كه اين كار را به خوبي مي‌توانست انجام دهد، آقاي نجفي بود. ارزش داشت كه آنقدر اصلاح‌طلبان حساس باشند تا هر كسي شهردار نشود بلكه كسي بيايد كه اين نقش را به خوبي بتواند بازي كند. واقعا پيش‌بيني من اين است كه آقاي نجفي مي‌تواند شهرداري تهران را روي ريل صحيح بيندازد. حالا بعد از ١٢ سال شهرفروشي چنين چيزي بسيار خوب است. يكي از كار‌هاي درخشان اين بود كه شهرداري اعلام كرده در ٦ ماه گذشته چقدر درآمد داشته و چقدر خرج كرده است. لذا تضعيف موقعيت كليدي آقاي جهانگيري در رياست‌جمهوري خطاي بزرگي است. هرچه سرمايه‌هاي مديريتي آقاي روحاني قوي‌تر باشد، بهتر است. و او مي‌تواند بهتر با موانع روبه‌رو شود و وعده‌هاي خود را عملي كند.

اظهارات اخير روحاني و اقداماتي نظير ميزباني از جامعه روحانيت مبارز و وعده حضور مجدد در جلسات آنها نشانه‌اي از تغيير روحاني است يا آن را به مثابه يك رفتار عادي و در جهت افزايش همبستگي ملي ارزيابي مي‌كنيد؟

اشكالي در اين امور نيست و كار خيلي خوبي است. چه اشكالي دارد كه آقاي روحاني به جامعه روحانيت بازگردد. اين يعني اينكه عقلانيت به جامعه روحانيت بازگشته است. اين مساله به جامعه سياسي ايران كمك مي‌كند. اتفاقا جامعه سياسي ايران نياز دارد كه ائتلاف بزرگ اصلاح‌طلبان، اعتدالگرايان و اصولگرايان منسجم‌تر و متشكل‌تر شود. لذا فرصت خوبي است و اتفاقا بايد به اين تشكل تبريك گفت كه چنين كاري مي‌كند. اگر با من بود آقاي ناطق را هم به جامعه روحانيت برمي‌گرداندم. هرچقدر نيروهاي عقلاني حضور داشته باشند، به نفع يك تشكل ريشه‌دار مثل جامعه روحانيت است.

اصلاح‌طلبان براي آنكه بتوانند در سال ٩٨ و ١٤٠٠ نيز موفق شوند، چقدر محتاج عملكرد صحيح دولت هستند؟

سال ١٤٠٠ اصلاح‌طلبان و روحاني نداريم و اين نيروها همه با هم هستند. ما در برابر افكار عمومي فقط مي‌توانيم يك كار انجام دهيم و آن اينكه بگوييم كارنامه ما در اين چهار سال چه بوده است؟! اينكه در شهر تهران و كشور چه كارنامه‌اي داريم، مهم است. فرقي بين روحاني و اصلاح‌طلبان نيست. هر دو نيرو فقط بايد كارنامه ارايه كنند. من هم منظورم ميليون‌ها آدمي است كه راي داده‌اند و منظورم نيروهاي نخبه سياسي نيستند من راجع به افكار عمومي صحبت مي‌كنم. افكار عمومي «عمل» و كارنامه مي‌خواهد. خيلي جالب است كه در اين بيست ساله افكار عمومي «كارنامه‌گرا» شده است. لذا آقاي روحاني، اصلاح‌طلبان و اصولگرايان دلسوز بايد به اين سمت بروند كه براي مردم ايران كارنامه داشته باشند و خدمتي براي مردم ايران در اين جهان و خاورميانه لغزنده انجام دهند.

اهميت حفظ حلقه‌هاي ارتباطي ميان روحاني و حاميانش را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟ بدل و بديل دولت روحاني چيست؟ اهميت حفظ ائتلاف با ميانه‌رو‌ها براي تحقق بيشتر منافع ملي چقدر است؟

ما در شرايطي هستيم كه هرچه ائتلاف ميانه‌رو‌ها يعني اصلاح‌طلبان، اصولگرايان و اعتدالگرايان قوي‌تر و منسجم‌تر شود، به نفع كشور و آينده مملكت است. همچنين نيروهاي كليدي‌اي كه مي‌توانند سرمايه‌هاي مديريتي را به عمل در آورند و نقد كنند خوب است نه افراد بي‌تجربه‌اي كه نمي‌توانند اين كار را انجام دهند. اين افراد كساني هستند كه در چهل سال گذشته نشان داده‌اند كه توانايي اين كارها را دارند يا خير. آنها بايد به كار گرفته شوند. اين چيزي است كه ما نياز داريم؛ تيپ جهانگيري‌ها بايد به كار گرفته شوند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا