گفتگوی منتشر نشدهی حسامالدین آشنا با آیتالله هاشمی
ایرنا نوشت: برای نخستین بار، گفت و گوی حسام الدین آشنا با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی که در 22اردیبهشت سال 94 انجام شده است، منتشر شد.
در ادامه مشروح این مصاحبه را بخوانید؛
نگاه شما به زمانی که مرکز تحقیقات استراتژیک تاسیس شد، مشکلاتی که ایجاد کرد، مشکلاتی که حل کرد و دلایل عدم موفقیت آن چگونه است؟
از پیش از انقلاب که ما در پی ایجاد تحول بودیم میدانستیم که باید استراتژیای برای ورود به این دنیای جدید داشته باشیم، این تفکر را از قبل داشتیم و بر اساس آن هم مطالعه و بحث میکردیم. اما در مورد اینکه سازمانی تاسیس کنیم، مسئله اولیه این بود که معمولا هر دولتی که عوض میشود یک تعدادی که در سطوح مدیریتی بالا هستند بیکار میشوند، آن موقع فکر کردیم که خیلی از اینها را که نمیشود اینگونه کنار گذاشت، برخی زندگیشان وابسته به کارشان بود و برخی هم که تفکر متفاوتی داشتند ولی در عین حال هم نمیخواستند از انقلاب جدا باشند. باید به نحوی اینها را مشغول و استفاده کرد.
ما فکر میکردیم که باید همیشه ذخائری داشته باشیم که نیروهایی که کار کردهاند و امتحان خودشان را هم پس دادهاند بتوانند آنجا جمع شوند. تعبیر ما این بود که قلک انقلاب باشد. آن زمان هم که بحث سیاستهای کلی نظام هنوز نبود. در آن فضا ما گفتیم که چنین مرکز تحقیقات استراتژیکی تاسیس کنیم.
اتفاقا در آن زمان این گروه مجمع روحانیون هم کنار رفته بودند و هدف دیگرمان هم این بود که اینها را جذب کنیم و احساس جدایی نباشد، حذف نشوند و به نحوی حضور داشته باشند، بهترین شیوه هم چنین جایی بود. جای محترمی بود و اعتبارشان هم محفوظ بود و میتوانست آثار خوبی هم داشته باشد. به آقای خوئینیها گفتم که شما معاونان خودتان را انتخاب کنید و ما هم تاییدشان میکنیم. همینگونه هم شد و نوعا هم معاونانشان هم از همفکران خودشان بودند. آن موقع فکر میکردیم که آقای فیروزآبادی جزو اینها نیست که هنوزم نیست ولی خب همینجوری عاطفی چیزایی باهم داشتند، ایشان هم آن زمان در بخش دفاعی مرکز تحقیقات بودند.
آنها کارشان را شروع کردند، بعدها هم ساختمان نیاوران را آقای موسوی طراحی کرد، آن زمین را هم آقای سراج از امام برای کمیته امداد گرفته بود، جزو زمینهای مصادرهای بود. بعدها هم ما به ازایش را به کمیته امداد در زمان ریاست آقای عسگراولادی دادیم.
*آن زمان که آقای خوئینیها را برای ریاست مرکز انتخاب کردید عنایت داشتید که ایشان بهترین فرد برای این موضوع است یا بیشتر نگاه سیاسی داشتید که آن جماعت دور آقای خوئینیها جمع میشوند؟
بیشتر هدفم این بود که نگذاریم نیروها مایوس بشوند بروند کار دیگری بکنند و از دست انقلاب دربروند. آنجا محور خوبی برای آنها بود، هزینه مالی چندانی هم نداشت.
*دستاورد اعضای مرکز چه بود و رابطهشان با شما چگونه بود؟
*یعنی حضرتعالی مطالبه را بالا بردید؟
تحول عمدهای که رخ داد بعد از بازنگری قانون اساسی بود، سیاستهای کلی نظام در قانون اساسی قبلی اصلا نبود. نقش رهبری در هدایت امور جاری کشور جایی دیده نشده بود، امام هم هیچ دخالتی نمیکردند و اصلا به فکر این چیزها نبودند. در بازنگری قانون اساسی مسئله سیاستهای کلی نظام مطرح شد. قرار شد رهبری سیاستهای کلی امور را ابلاغ کنند و دولت هم در آن چارچوب کار کند. اگر قرار باشد که حکومت دینی باشد و رهبری هم ولایت جامعه را داشته باشند طبعا باید جایی نقش ایشان بروز کند، پس مقرر شد این نقش در همین سیاستهای کلی و راهبردی باشد. مناسبترین مکان برای این منظور مجمع تشخیص بود، چون قرار شد مجمع مشاور سیاستهای کلی باشد. بعد از بازنگری قانون اساسی که قرار شد مجمع تشخیص مشاور رهبری دربارهی سیاستهای کلی نظام باشند گفتیم که مرکز تحقیقات الان مسیر خود را پیدا کرده است. علاوه بر اینکه انگیزه حفظ نیروها را هم مدنظر داشتیم.
در مرکز بررسیها طرحهای پژوهشی متعددی انجام شد که معلوم نیست حتما سفارش شما بوده باشه، مثلا پروژه تحقیقاتی بزرگی به نام توسعه سیاسی نوشته شد که از درون آن گفتمان آقای خاتمی درآمد، خیلیها معتقدند که شالوده دولت آقای خاتمی در مرکز بررسیهای استراتژیک درست شده، آیا واقعا تعاملی بین حضرتعالی و آقای خوئینیها در زمینهی پروژهی توسعه سیاسی وجود داشت یا واقعا با چراغ خاموش انجام شد؟
*ظاهرا گفته میشود که اولویت دولت شما توسعه اقتصادی بوده و نه توسعه سیاسی
*در آن سه سالی که آقای موسوی خوئینیها رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک بودند خروجی مرکز برای دولت حضرتعالی امر مفیدی داشت یا مشکلی را از شما حل کرد؟
خیر، اخیرا هم دیدم در روزنامه شرق از قول آقای عبدی نوشته بودند که ما اولین خروجی را که بردیم ایشان گفت که در حد کار رسانهای است. همینگونه هم بود. آنها به صورت سیستمی آنجا کار نمیکردند، یک گروهی بودند منسجم باهم نشسته بودند میتوانستند برای کار خودشان برنامهریزی کنند.
*یعنی از نظر شما یک گعده بود؟
*مثلا آقای کدیور وقتی معاون اندیشه اسلامی مرکز تحقیقات استراتژیک بود جریانی را در قم راه انداخت که بیایند دربارهی فقه سیاسی کار کنند. خروجی آقای کدیور آنجا کتابی است که ایشان دربارهی قرائتهای مختلف از ولایت فقیه منتشر میکند. سوال من به عنوان یک پژوهشگر این است که آیا ما میتوانیم کار آقای کدیور را نسبت بدهیم به دولت شما؟
*یک جناح سیاسی میگویند که آقای هاشمی جایی درست کرد که تمام اندیشههای ضدولایت فقیه، ضد نظام، غربگرا و … عملا آنجا فرصت تولید مثل و شکوفایی پیدا کرد و نتیجهاش دوم خرداد 1376شد.
*در مصاحبهای که با آقای حجاریان داشتیم گفتند که پیشنهاد تاسیس مرکز تحقیقات استراتژیک و شورای عالی امنیت ملی را ایشان به شما دادند. این روایت آقای حجاریان را شما تایید میکنید؟
من اصلا حجاریان را جزو آن گروه ندیدم. ما وقتی مرکز تحقیقات استراتژیک را تاسیس کردیم تازه به آقای خوئینیها دادیم. البته اینها با نظر آقا هم بود. ما در این مسائل با آقا کار میکردیم. وقتی آقای خوئینیها رئیس مرکز شد او اینها را جمع کرد، آنها که با ما نبودند.
*اگر به صورت تاریخی بخواهیم نگاه کنیم؛ الان باز هم خروجی شاخص مرکز یعنی توسعه سیاسی را خروجی مفیدی نمیدانید؟ احساس نمیکنید که کشور به توسعهی همهجانبه و به صورت غالبتر توسعه سیاسی نیاز داشت؟
توسعه سیاسی که برای ما ضرورت است، ما در شرایطی زندگی میکنیم که بخش زیادی از نسل جدید سیاست حاکم ما را قبول ندارند. ما فکر نکنیم که حالا هستیم و همه کارها دست خودمان است. بالاخره مگر ما چند سال دیگر هستیم. این نسل جدید تصمیمگیر آینده است. با این تفکری که اصولگرایان الان دنبال میکنند؛ هر روز کمتر میشویم و منزویتر میشویم. این انقلاب با این آرزو خلق شده که آنرا به دست امام زمان بدهیم، با این وضعیت چگونه میخواهد بماند. اگر مردم با ما همکاری نکنند ما را میخورند. به جایی میرسد که خیلی آسان ما را میخورند. ما باید مردم را داشته باشیم. این مردم هم فقط این هیئتیها و امثالهم نیستند، این مردم کسانی هستند که الان پر از دانشمند، تحصیلکرده از دانشگاهها خارج میشوند. الان بچههای کوچک مدارس ما هم سیاسیاند. خبرها را میگیرند و میخوانند، همه ارتباط ماهوارهای دارند، اطلاعاتشان بالا است. در دوره دانشآموزی هم بچهها سیاسیاند و در دانشگاه هم بینش سیاسی آنها تقویت میشود. ما حتما تحول خاصی لازم داریم که این نسلهای آینده بپسندند و عاشقانه خودشان مروج باشند. اگر این کار را نکنیم به بنبست میرسیم.
*برخی گفتند که با تغییر رئیس مرکز از آقای خوئینیها به آقای روحانی فضای مرکز به سمت فضای امنیتی سوق پیدا کرد…
نه من این حرفها را تایید نمیکنم. بالاخره آقای روحانی تفکری بودند که مردم هم به آن رای دادند. آقای روحانی که یکدفعه عوض نشد، با همان تفکرات انتخاب شد. آقای ولایتی همان تفکرات قبلی را دارند و بیشتر در جناح اصولگرایان است، منتها هم عاقل است و هم تفکرات بهتری دارد.
من همیشه با آقا مشورت میکردم، این دوره هم برای تعیین رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک با آقا مشورت کردم. افراد زیادی مطرح شد اما آقا قبول نکردند. گفتند اینها خودشان خوباند ولی وقتی آنجا میروند کسانی اطرافشان جمع میشوند. در نهایت من آقای دری نجفآبادی و ولایتی را از بین جمعی پیشنهاد کردم. این دو نفر را آقا پسندیدند. به آقا گفتم از لحاظ عملیاتی آقای ولایتی را جدیتر میبینم چون همین حالا هم خیلی تحقیقات میکند و گروه دارد. ولی آقای دری را از ابعاد دیگری میپسندم. ایشان آقای دری را به یک دلیلی ترجیح داد، گفت ایشان را از اراک میخواهیم بیاوریم و شغل مناسبی برایشان در نظر بگیریم، ایشان مناسبترین است. من اول آقای دری را دعوت کردم، آمد ولی گفت در اراک کاری مبنایی شروع کردهام میخواهم مدرسه علمی مفصلی آنجا احداث کنم که اگر بیایم ناتمام میماند. ایشان نپذیرفت و در نهایت برای آقای ولایتی حکم زدیم.
در جلسهای که با آقای ولایتی و مدیران مرکز تحقیقات داشتم، گفتم که اینجا مرکز تحقیقات است و هرکس که میتواند کمک کند بیاورید، تفکرش هرچه میخواهد باشد ولی اینجا مرکز تبلیغات نیست.
*در سال 1376 با انتقال شما از ریاستجمهوری به مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک هم با مصوبه شورای عالی اداری از ریاست جمهوری به مجمع تشخیص منتقل شد، به چه دلیلی این انتقال صورت گرفت؟
وقتی مجمع تشخیص مصلحت نظام تاسیس شد آقا همزمان با اینکه رئیسجمهور بودند رئیس مجمع هم بودند و من معاون ایشان در مجمع بودم. بعد که آقا رهبر شدند من همزمان با رئیسجمهوری، رئیس مجمع هم شدم. به این خاطر منتقل شد که سیاستهای کلی که همان سیاستهای استراتژیک هستند مناسب جایگاه رهبری است و طبیعیترین مکان برای آن همان مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. من و آقا هم همین نظر را داشتیم. اصل مسئله تاسیس مجمع تشخیص این بود که باید به مسائل استراتژیک کشور بپردازد، نباید که برنامه بنویسد. در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم همینگونه بود، شورای عالی انقلاب فرهنگی اول به صورت ستاد آمد یعنی اجرایی بود، بعد از مدتی هم شورا و هم ستاد بود. خود آقای خامنهای هم در دوره ریاستجمهوریشان اصرار کردند که شورای عالی انقلاب فرهنگی فقط باید شورا باشد و کارهای ستادی اصلا نکند. تا وقتی هم که ایشان رئیسجمهور بودند شورا همینگونه عمل میکرد، تا زمانی هم که من رئیسجمهور بودم اینگونه عمل میکردیم، وارد حوزهی اجرایی نمیشدیم ولی بعدا اجرایی شد و الان هم کارشان بیشتر اجرایی است.
انتهای پیام