چرا رهبری از فردید به عنوان واضع «غربزدگی» یاد نکردند؟
رضا دانشمندی در عصر ایران نوشت: رهبری انقلاب اسلامی در سخنرانی نخستین روز امسال در حرم مطهر رضوی از جلال آل احمد و کتاب «غربزدگی» او گفتند.
«غربزدگی خطر بزرگی است. در دل حکومت غربزدهی پهلوی، یک روشنفکر ریشهدار در مسائل دینی، یعنی مرحوم جلال آلاحمد که عالمزاده و پسر یک روحانی و دارای ارتباطات دینی است -با ما هم بیارتباط نبود، به امام هم اظهار ارادت و علاقه میکرد در دوران تبعید امام- آن روز در سال ۴۲ مسئلۀ غربزدگی را مطرح کرد».
آشنایان با تاریخ اندیشه در ایران میدانند که مرحوم جلال هم «غربزدگی» را از سیّداحمد فردید وام گرفت. برای نمونه، چندی پیش روزنامه جوان(1)، دربارۀ «فیلسوف شفاهی» نوشت: او برای توصیف فضای روشنفکری عصر حاضر اصطلاح «غربزدگی» را به کار برد. … از نظر فردید «غربزدگی یعنی پذیرش قهری تمدّن و فرهنگ غرب و پیروی بیچونوچرا از آن، بدون رشد به مرحلۀ خودآگاهی که غربیان به هر صورت بدان رسیدند». … فردید با ترویج این عبارت نقش بهسزایی در شکلگیری ادبیات فرهنگی ایفا کرد و حتّی این مفهوم بر نویسندگان چپگرایی نظیر جلال آلاحمد نیز تأثیر گذاشت تا جایی که همین عبارت را نام یکی از کُتب خود گذاشت. جلال آلاحمد از سال ۳۴ که فردید از اروپا به ایران بازگشت تا آخر عمرش دوست و همنشین فردید بود و بلاشک از وی تأثیر زیادی پذیرفت.
حتماً و قطعاً رهبر انقلاب به عنوان تاریخ مجسّمِ رویدادهای پیش و پس از انقلاب اسلامی و آشنا با چهرههای شاخص فکری و فرهنگی، بهتر میدانند که مُبدِع این مفهوم «سیّداحمد فردید» بوده است. اما چرا نامی از فردید نبردند؟
برای پاسخ به این پرسش، دستِ کم دو فرضیه میتوان داشت:
الف) ایشان پیش از ذکر نام جلال آل احمد، به دو «گرایشِ متضادِ» غربستا –تقیزادههای جدید- و غربستیز -تحجّر و تعصّب- اشاره کرده و هر دو را نادرست دانستند و گفتند: غربیها در دانش، حرکت خوبی کردند، همّت کردند، پیشرفت کردند، دنبالگیری کردند؛ در فنّآوری همینجور، در بعضی از خصوصیّات اخلاقی، که من بارها در سخنرانی و غیره، اینها را گفتهام؛ اینها را نباید رد کرد. ما هر چیز خوب را از هر جای دنیا باید بگیریم.
اگر سیّداحمد فردید را سلسله جنبان جریان دوم بدانیم که تکنولوژی را نشانۀ «قهر الهی» میداند و خیر و برکتی در آن نمییابد، پاسخ پرسش بالا روشن میشود. (گرچه افرادی مانند رضا داوری اردکانی قائل به «جدالِ» فکری فردید با غرب هستند، نه ستیز و دشمنی).
ب) در این سخنرانی -با توجه به مخاطب عام- ایشان با اشاره به «سیّدحسن تقیزاده»، بزککنندگان غرب و مروّجان سبکِ زندگی، افکار و روشهای غربی، به وجه هویتیِ «غربزدگی» نظر داشتند که جلال آل احمد به آن پرداخته است، نه آنچه فردید میگفت.
پژوهشگران تاریخ روشنفکری در ایران معاصر بر این باورند که فردید و آل احمد دو برداشتِ متفاوت از غربزدگی دارند. منظور فرديد از غربزدگي «بيشتر ناظر به وجه انتولوژيکِ غربزدگی (دو گونه فهم از وجودِ في نفسه) بود، اما آل احمد بر وجه هويتِ تاریخی آن تأکيد داشت و آنرا با فُکلیسم و تسلیمشدن در برابر ظواهر غرب پیوند داد (2).
به هر حال، هیچ کس منکر این نیست که فردید «غربزدگی» را ساخت و جلال آل احمد آنرا به معنای متفاوتی پرداخت و وارد گفتمان روشنفکری کرد. در نگاه فردید در دوران سلطۀ غرب، همه غربزده هستند و نمیتوان از «شرق» سخن گفت. او حتی خود را هم غربزده میدانست، اما غربزدهای آگاه.
1 – محمّدحسن صادقپور، 31 شهریور 1397، «جریانشناسی مراجع فکری جوانان انقلابی در دهۀ 70 / جدال فردید و سروش در نقش هایدیگر و پوپر»، روزنامه جوان.
2 – محمود مقدّس و احمد ساعی، «بررسي تفاوتهاي مفهومي غربزدگي در آراء فرديد و آل احمد»، فصلنامۀ تخصص علوم سیاسی، شمارۀ 18، بهار 1391، صص 159-175.
انتهای پیاگ