خطر اشاعه عرفانهای نوظهور در بین تودههای مردم
حساب صوفیگری از عرفان اصیل جدا شود
عبدالرضا مظاهری، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز و پژوهشگر عرفان اسلامی، در گفتوگو با ایکنا؛ به تبیین علل پیدایش عرفانهای کاذب پرداخت. بخش نخست این گفتوگو با عنوان «معنویت بدون دین؛ آموزه خطرناک عرفانهای کاذب» پیشتر منتشر شده بود.
پژوهشگر عرفان در بخش نخست سخنان خود با تأکید بر اینکه شریعت و طریقت همدیگر را نفی نمیکنند و با ورود به طریقت، تکلیف ساقط نمیشود، بر این نکته تصریح داشت که مهمترین خطر عرفانهای نوظهور تجویز معنویت بدون دین است. مظاهری در بخش دوم سخنان خود ضمن انتقاد از نگاه غیرتخصصی به مقوله عرفان اسلامی، به پیامدهای نگاه منفی برخی فقها به عرفان و فلسفه پرداخت.
مظاهری در این بخش از گفتوگو با بیان اینکه مشکل اصلی این است که عرفان اصیل خود را نمیشناسیم، بیان کرد: متخصص واقعی عرفان اسلامی در جامعه خودمان کم داریم. این مسئله در حالی است که همه تصور میکنند عرفان را بلد هستند؛ برای مثال وقتی در مجلسی درباره مسائل عرفانی صحبت کنید، همه اظهارنظر میکنند. یکی از اشکالات اساسی این است که چون نگاه تخصصی نداریم هر کسی آمده کلاس عرفان برگزار کرده است.
پژوهشگر عرفان اسلامی در ادامه به ذکر خاطرهای در این زمینه پرداخت و اظهار کرد: جالب است یکی از دانشجویان دوره ارشد که فیزیک هم خوانده بود و با مباحث انرژیدرمانی آشنایی داشت مرا به شرکت در یکی از این جلسات دعوت کرد. بالاخره به یکی از جلسات رفتم. مشاهده کردم ایشان یکسری مباحث هندوئیسم و بودیسم را مطرح میکند و برخی مطالب عرفان اسلامی را که سر کلاس به ایشان آموزش داده بودم با نگاه خودش تفسیر کرده و در مقام چاشنی مباحث بیان میکرد. در آخر جلسه هم قرار شد به صورت عملی انرژیدرمانی را انجام دهد. من هم گفتم این کار را روی بنده هم انجام بده. ایشان آمد، ولی نتوانست. بعد از چند نفر از استادان خود درخواست کرد که آنها روی من انرژیدرمانی انجام دهند، ولی آنها هم نتوانستند. گفتم بنده میدانم که نمیتوانید این کار را بکنید.
لزوم تغییر رویکرد حوزه علمیه به عرفان اسلامی
مظاهری در ادامه به راه مقابله با عرفانهای نوظهور اشاره کرد و گفت: راه مقابله با عرفانهای نوظهور این است که نگاه حوزههای عملیه ما به عرفان اصیل عوض شود و حساب صوفیگری و فرقههای انحرافی از عرفان اصیل اسلامی جدا شود. بنده کتابی به نام «شریعتگریزی یا ولایتپذیری در عرفان اسلامی» نوشتم. در این کتاب مسئله شریعتگریزی را مورد نقد قرار دادم. خلاصه راه این است که حوزههای علمیه ما عرفان و فلسفه را بپذیرند و با تمام قوا در مقابل این تهاجم فرهنگی، که وارد جامعهمان میشود، بایستیم. آری، فقه عزیز است. خود ما هم متشرع هستیم، اما فقه زمانی کارایی دارد که یک نفر را بیاورید و تمام شبهاتش را پاسخ دهید، او را مسلمان کنید، آنگاه در مقام عمل او را با فقه هدایت کنید. وقتی ذهن جوانان شبهه دارد، فقه نمیتواند کاری از پیش ببرد. این عرفا، متکلمین و فلاسفه هستند که باید به شبهات پاسخ بدهند.
رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی اذعان کرد: متأسفانه برخی فقها نه خودشان به شبهات پاسخ میدهند و نه اجازه میدهند جامعه علمی به سؤالات پاسخ بدهد. این یک اشکال بزرگ است. نتیجه این میشود که اکنون در همه دانشگاهها تمام رشتهها توسعه دارند، ولی رشته فلسفه در حال نابودی است و کلاسهای عرفان در دانشگاهها تعطیل میشود. چرا؟ چون فضا را تنگ کردند
وی با تأکید بر اینکه باید فضا باز شود و در نتیجه نگاه مثبت به شبهات پاسخ داده شود، گفت: این امر نیازمند این است که در دانشگاهها رشته فلسفه و عرفان توسعه پیدا کند. اگر این اتفاق بیفتد، قطعاً خیلی حرفها و پاسخها برای گفتن خواهیم داشت و عرفانهای نوظهور اصلاً عددی نیستند. اکنون برخی دانشجویان به عنوان پایاننامه تحصیلات تکمیلی به برررسی تطبیقی عرفانهای نوظهور مانند عرفان حلقه و اوشو با عرفان اسلامی میپردازند. در نهایت متوجه میشوند که عرفان اسلامی اصلاً قابل مقایسه با این عرفانهای کاذب نیست.
خطر اشاعه عرفانهای نوظهور در بین تودههای مردم
وی در پایان گفت: متأسفانه اشکالی که وجود دارد این است که پای عرفانهای نوظهور به میان تودههای مردم، یعنی خانهها و خانوادهها کشیده شده است و گاه از سوی همین خانمجلسهایها مطرح میشود. مشکل مهمی که جامعه ما به آن گرفتار شده است همین خانمجلسهایها هستند که سطح علم و دانش جامعه را به شدت تقلیل بردند؛ چون سطح علم و دانش تقلیل پیدا کرده است، این عرفانها مجال ظهور پیدا کردند.
انتهای پیام