یک «نه» و دو «آری» روحانی
علی ربیعی، سخنگوی دولت در روزنامه «ایران» نوشت: روحانی در امتداد افق جدیدی که رهبری به روی بازگشت امریکا به مذاکرات ۵ به علاوه یک گشوده بودند با یک «نه» و دو «آری» قاطع و نیرومند به تهران بازگشت.
مفهوم مذاکره، تعریف مذاکره وقواعد یک مذاکره حقیقی در جریان این سفر زیر نور روشنگری روحانی جان تازهای گرفت. ترامپ مدعی است که چیزی جز یک مذاکره «بدون پیش شرط» نمیخواهد.روحانی در نشست خبری نیویورک مدعای مذکور را در معرض ساختارشکنی قرار داد ونشان داد که ترامپ دروغ میگوید، او مذاکره را مشروط به تحریم کرده است ومذاکره واقعی از لحظهای میتواند آغاز شود که پیش شرط تحریم بالمره لغو و یا دست کم متوقف شود.
در اینجا مفهوم «توبه» و یا ضرورت بازگشت امریکا به ۵ به علاوه یک که رهبری از موضع حکمت ومصلحت برآن تأکید کردند روشن میشود: رهبری به این ترتیب در حقیقت قواعد ناظر بر یک مذاکره واقعی را تعیین کردند.ما یک بار در زمان اوباما در شرایط تحریم با امریکا مذاکره کردیم اما موضوع آن مذاکره خیلی روشن بود. امریکا مکرراً میگفت ایران باید به جامعه جهانی نشان دهد که برنامه هستهای او ماهیتی صلحآمیز دارد و به دنبال سلاح هستهای نیست. ایران به یمن توافق هستهای با ۵ به علاوه یک از این مرحله به سلامت وبه موفقیت عبور کرد اکنون سازوکار راستی آزمایی درباره سرشت صلحآمیز برنامه انرژی هستهای در درون برجام تعبیه شده است و دلیلی ندارد که ایران دوباره به عقب وبه مذاکره تحت شرایط تحریم بازگردد. اوج توفیق روحانی آنجا بود که نشان داد ما نه تنها به عقب وبه دوران پیش از برجام برنمی گردیم بلکه آمادهایم برجام را یک قدم جلوتر ببریم.رئیس جمهوری در نشست خبری در نیویورک گفت: «اگر بخواهیم فرای برجام قدم دیگری برداریم این کار امکانپذیر است.» و افزود: «اما پایهاش این است که اول برجام اجرا و پیاده شود. همه طرفها برجام را پیاده کنیم. یعنی همه ما به همین حداقل متعهد باشیم. در عین حال میتوانیم راجع به اقدامات بالاتر حرف بزنیم و مذاکره کنیم.»
به عبارت دیگر اگر یک معاهده نقایصی دارد(که قطعاً هم دارد وبرجام برای ما هم از منظری دیگر حداقلی بوده وکف مطالبات ما را برآورده میکند نه سقف آن را) باید در فرآیند اجراییسازی آن به مرحله بالاتر رسید و آن معاهده حداقلی را تکامل داد نه از طریق جر زنی آشکار وقلدرمآبانه. به تعبیر روحانی میتوان گفت مسیر«فرا-برجام» از طریق خود برجام میگذرد ونمی توان بر فراز ویرانههای یک معاهده جهانی وچند جانبه یک پیمان دیگر را معماری کرد.
دستاورد سفر روحانی از جمله این بود که استدلالهای ایران نه در یک فضای بسته و یا محدود داخلی بلکه در پیش چشم جهان ودر زیر نور رسانههای جهانی مطرح شد ودرخشش خود را آشکار کرد.این رؤیتپذیری بسیار مهم است. زیرا پیشتر، عرصه رؤیت پذیر کلام واستدلال از ایران دریغ شده بود.اراده معطوف به مذاکره باید در یک صحنه جهانی اصالت وحقانیت خود را آشکارکند. نمایش این اراده را میتوان به یک محکمه جهانی تشبیه کرد که افکار عمومی جهانی به شمول افکار عمومی مردم امریکا تماشاگر وناظر وداور آن هستند. بههمین لحاظ آنچه روحانی در نیویورک به صحنه برد ودر معرض دیدار و رؤیت جهانی قرار داد تا حدود زیادی شبیه همان چیزی بود که در وین در آن لحظه تاریخی توافق هستهای میان ایران و ۵ به علاوه یک به روی صحنه جهانی رفت. در آنجا نیز هر هفت طرف مذاکره یعنی ایران، امریکا، نمایندگان اروپا وچین وروسیه در کنار یکدیگر روی بالکن آن هتل تاریخی قرار گرفتند وآن چنان که گویی دریک محکمه جهانی به افکار عمومی جهان شهادت میدهند گفتند ما خود را در برابر جهان متعهد میدانیم و پیمان میبندیم که بهطور مشترک «برای امن ترسازی جهان» تلاش کنیم. اما، جهانی شدن و هر گونه مذاکره چندجانبه که رنگ و بوی جهانی دارد همان چیزی است که ترامپ از آن میهراسد. تصادفی نبود که ترامپ نطق سازمان مللی خود را با ستایش ناسیونالیسم تنگ نظرانه و تهاجم آشکار به جهانی شدن آغاز کرد. به تعبیر دیگر میتوان گفت که مذاکره هراسی ترامپ از جنس هراس او از فرآیندهای جهانی شدن است که امریکا را پشت سر گذاشته است.
ترامپ بارها از توان و مهارت مذاکراتی دیپلماتی ایرانیها سخن گفته واز جمله اعتراف کرده است که «ایرانیها در هیچ مذاکرهای بازنده نبودهاند.» برخلاف داستانها و سریالهایی که این روزها برای بزرگ نمایی توان امریکا و تحقیر دانش و مهارت دیپلماسی ملی سرهمبندی میشود تا یک «فریب خوردگی مضاعف» یعنی فریب خوردن دیپلماتها از اوباما وفریب خوردگی ملت در انتخابات از دل آن استنتاج شود، ترامپ به سرشت جهانی برجام اشراف تام دارد و از موضع ستیزه با هرنوع امر جهانی شده است که مدعی است اوباما فریب ایرانیها را خورده و درهمان لحظهای که صحنه مذاکره جانکری و ظریف را دیده به «فراست» دریافته که آن آقا حریف ظریف نمیشود. ترامپ اگر از یک مذاکره حقیقی و منطبق با قواعد جهانی مذاکره نمیهراسد باید به دعوت رهبری لبیک بگوید و به همان صحنه جهانی مذاکرات ۵ به علاوه یک بازگردد که به غلط و به توهم شکست دادن ایران و «جبران برجام» آن را ترک کرده بود.
روحانی دراین سفر در حقیقت افق تازهای فراروی یک مذاکره واقعی گشود، بنبست شکنی کرد و با بیان روشن اینکه برجام امر حداقلی است و «اگر بیشتر از برجام میخواهید باید بیشتر از برجام بدهید» روح تازهای در کالبد آن توافق جهانی دمید. فراتر از این، روحانی در نقطه صفر برجام توقف نکرد، گامی جلوتر نهاد و آن شبهه معروف اسرائیلی -امریکایی را که «ایران فرصت برجام را تبدیل به فرصت بسط نفوذ مخرب منطقهای خود کرده» به خود امریکاییها بازگرداند: اگر در خلیج فارس صلح میخواهید به بمباران یمن خاتمه دهید که مشکل ایران وعربستان وبه عبارت دقیقتر مشکلسازی عربستان حل شود واگر میخواهید در سوریه نقشی مثبت در فرآیند صلحسازی و بازسازی داشته باشید از شرق فرات خارج شوید و به نقش مخرب و تجزیه طلبانه خود برضد حاکمیت سرزمینی سوریه خاتمه دهید. صلح در کران تا کران خلیج فارس و آن سوی واین سوی فرات و مدیترانه پیام محوری روحانی بود که بخوبی در سطح جهانی شنیده شد و روحانی همه اینها را در نه در یک زمین هموار که در زمین حریف ودر دشوارترین شرایط یعنی در شرایطی انجام داد که همه چیز از سوی دشمنان صهیونیستی برای به انفعال کشاندن ایران به بهانه واهی اتهام رخداد آرامکو آماده شده بود. درنهایت باید گفت رهاورد درخشان روحانی ازسفر نیویورک ترکیببندی متوازنی بود که او میان برجام، اعتمادسازی هستهای در مقیاس جهانی و صلحسازی منطقهای به عمل آورد. پل زدن میان برجام وصلح منطقهای همان حلقه مفقود معماری دیپلماتیک بود که میتوانست بسی زودتر از این شروع شود. یعنی از همان لحظه نخستین سخنرانی سازمان مللی که روحانی با اشاره به گاه شمار نبرد با تروریسم تا تأسیس صلح پایدار بر بنیاد انتخابات آزاد در سوریه وسایر نقاط داغ و ملتهب خاورمیانه گفت «صلح در دسترس است.» از همان ابتدا، ترکیببندی میان توافق هستهای و توافق منطقهای میتوانست برجام را تحکیم و در معرض تکامل قرار دهد. روحانی یک بار دیگر در جمعبندی پایانی نشست خبری به همان نقطه دسترسپذیری صلح بازگشت واظهار امیدواری کرد که:
«صلح و امنیت در جهان و منطقه بهعنوان هدف نهایی که همه ما داریم، در دسترس همگان قرار بگیرد.» به این ترتیب برجام به مثابه روایت مسلط در چهار سال نخست دولت، با یک روایت نیرومند بهنام صلح منطقهای پیوند مییابد ودرست در نقطه تلاقی آن دو روایت است که «فشار حداکثری» و به عبارت دیگر تهاجم حداکثری امریکا به زندگی و معیشت هر روزه شهروندان ایرانی وتلاش برای جزیرهسازی از ایران و قطع پلهای ارتباطی ایران و منطقه و جهان به نقطه فرو شدن و فروپاشی خود میرسد. ترامپ میکوشد دیوار انزوا وتجرید از جهان را به دور میهن همیشه جهانی ما معماری کند، مهم این است که مخالفان داخلی دولت غیرمنصفانه یا از سر ناآگاهیهایی که گاه به زیور روایتی غیراخلاقی وغیر اسلامی وغیر جمهوریتی از «انقلاب» آراسته میشود آجر بیار آن دیوار منحوس نباشند.
انتهای پیام