دربارهی «اِروسیا»
دومین رمان احمد هاشمی با نام «اِروسیا» از سوی نشر روزنه منتشر شد. این رمان با نگاهی طنز به بررسی پیچیدگیهای روابط عاطفی انسانها میپردازد.
داستان با مرگ جمال آقا بر اثر سوءمصرف –حُسن مصرف هم مگر داریم؟!- مواد مخدر آغاز میشود و بااینحال اصرار اهالی محل این است که او بر اثر کهولت سن درگذشته است، در این میان خود جمال آقا معتقد است که هنوز ریق رحمت را سر نکشیده است!
راوی کارمند یک مؤسسه همسریابی است و همزمان در تلاش است عشق زندگیاش را پیدا کند. اشتیاق زیاد برای رسیدن به وصال باعث شده رحیم در برابر جنس مخالف ضعیف باشد و در تاریخ بسیار است از این دست ضعیف بودنها و به فنارفتنها.
اروسیا درباره امروز است، درباره مردمی که سرخورده از سیاستاند و به دنبال گوشهای دنج برای زندگی کردن میگردند، درباره آدمهایی که از نرسیدنها خستهاند و ناگزیر هر ماجرایی را به شوخی میگیرند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «اوضاع کساد بازار عاشقیت باعث شده مدیر مؤسسه عذر منشی و آبدارچی را بخواهد. حالا خودمان دو نفر ماندهایم. مسئول مرکز مشاوره و همسریابی «بهینهگستر بستر فردا» دکتر قاسمی است. تحصیلاتش روانشناسی و اینطور چیزهاست. کلمۀ دکتر را در جمعهای خودمانی و وقتی مشتری تُپل وارد دفتر شود به کار میبریم، روی تابلو عنوانش را نوشته کارشناس مشاوره. این مرد بهترین شغل دنیا را دارد. مردم میآیند پیش او و خصوصیترین امور زندگیشان را تعریف میکنند و او همینطور زل میزند به چشمشان و مثلاً یک چیزهایی روی کاغذ یادداشت میکند و بعد میگوید برو تا جلسۀ بعد. چند جلسه که گذشت و مطمئن شد مشتری محترم دیگر پولی برای جلسه بعد ندارد چند تا نصیحت میکند و وسط نصیحتهایش یکی دو تا لفظ روانشناسی به کار میبرد که طرف خیال نکند پولش هدر رفته و اگر دوباره پولی دستش آمد بیاید سراغش. زمانی که او نیست و مشتری میآید، خودم کار را راه میاندازم. مشاوره دادن من به مشتریها از نظر قانون کمی ایراد دارد، اما با تجربۀ دهساله، خیلی بیشتر از کسانی که تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند میتوانم به افراد افسرده و نیازمند همسر کمک کنم. درست نیست آدمهایی را که با کلی امید به دفتر ما آمدهاند، رد کنم و بگویم برو فردا بیا که قاسمی باشد. آن فرد دقیقاً در همان لحظه افسرده شده و به مشاوره نیاز دارد. این کار کمکخرجی هم برای من است. ساعتی صد هزار تومان از مشتری میگیرم. پنجاههزار تومانش را میدهم به قاسمی بابت هزینههای دفتر که پولم حلال شود…»
انتهای پیام