«بقایی آمده بود كه «شرق» را آتش بزند»
لیلا مرگن در روزنامهی شرق نوشت: دیروز، روزنامه «شرق» مثل دیگر روزهای كاری، فعالیتش را آغاز نكرد. میهمان ناخواندهای داشت كه آمده بود بگوید قصد فرار نداشته است اما با عده و عده. درحالیكه مطلب «شرق» كه 29 تیر منتشر شده بود، به نقل از وكیلش این فرار را تكذیب كرده بود؛ اما بقایی صرفا با دیدن عكسش در صفحه یك روزنامه «شرق» و تیتر «ماجرای فرار از کشور معاون احمدینژاد»، راهی روزنامه شد تا به قول خودش روزنامه را به آتش بکشد. او كه از سال 88 تا 90 رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بود، چنان میراثی از خود به جای گذاشت كه او را به صدر اخبار آورد؛ همانطوركه هفته گذشته احمدینژاد با مصاحبهاش درباره موسیقی و اظهارات خلاف واقعش به صدر اخبار آمد. كسی كه هشت سال در مسند قدرت بود و از نزدیكان بالاترین مقام اجرائی كشور در دولت عدالتمحور به حساب میآمد، در قامت مجری قانون ظاهر شده بود و علاوه بر ضربوشتم یكی از خبرنگاران روزنامه، به اموال دفتر مدیرمسئول «شرق» هم آسیب زد.
معاون احمدینژاد به «شرق» آمد؛ همان کسی كه به خاطر بیماری و تصادفش در مرخصی به سر میبرد، بدون اجازه وارد روزنامه شد و در دفتر مدیرمسئول روزنامه «شرق» بیتوته كرد تا به پرسنل روزنامه فحشهای ركیك بدهد. او به اموال روزنامه هم خسارت زد. تنها نیامده بود، همراهان و مریدانش هم در بیرون ساختمان روزنامه منتظرش بودند. ابتدا با فردی كه به نظر میرسید راننده او باشد، وارد ساختمان شد.
آن فرد میگفت كه بقایی اسنپ گرفته و بیخبر به سمت «شرق» آمده و او هم تعقیبش كرده تا به این ساختمان رسیده است. زمانی كه بقایی به «شرق» آمد، مهدی رحمانیان، مدیرمسئول «شرق»، در مجموعه حضور نداشت. هنوز ساعت كار رسمی روزنامه آغاز نشده بود و چند نفری برای انجام كارهای مقدماتی روزنامه، در محل كار حاضر بودند كه با حضور ناخوانده معاون احمدینژاد روبهرو شدند. او در قامت مجری قانون آمده بود كه «شرق» را به قول خودش آتش بزند. با شخص مدیرمسئول كار داشت و به صحبتهای مسئول دفترش توجهی نمیكرد. به همه فحاشی میكرد و مرد و زن برایش فرقی نداشت. كمی كه دعوا بالا گرفت، عبدالرضا داوری، مشاور رسانهای احمدینژاد، وكیل بقایی و چند نفر دیگر از بیرون به بقایی ملحق شدند. فردی كه از ابتدا همراه بقایی بود، اصرار داشت كه او مريض است. قرص مصرف میكند و حالت طبیعی ندارد. اگر اجازه بدهیم هرچه میخواهد فحش بدهد و فریاد بكشد، قطعا «شرق» را ترك خواهد كرد!
سیاستمداری كه هشت سال در این كشور سمتهای مختلفی داشت، از معاون اجرائی رئیسجمهور تا رئیس مناطق آزاد و رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در اوج بیفرهنگی به حریم روزنامه «شرق» تجاوز كرد و با فحاشی و بهكاربردن الفاظ ركیك، سعی میکرد حرفش را به كرسی بنشاند.
اعتراض به گزارشی كه نخوانده بود
ماجرا از اینجا شروع شده بود كه حمید بقایی عكس خود را در صفحه یك «شرق» میبیند. گزارشی كوتاه درباره ماجرای شایعه فرار حمید بقایی در صفحه دو روزنامه 29 تیر منتشر شده كه در این گزارش با وكیل او هم صحبت شده بود. بحث كلی گزارش درباره شایعه فرار بقایی به خارج بود که وكیل او تكذیب كرده بود كه بقایی قصد فرار داشته است. طبق معمول بسیاری از گزارشهای ژورنالیستی، برای چنین مطلبی تیتری انتخاب میشود كه محتوای مطلب لو نرود. شاید طبق همین رویه، آن تیتر برای گزارش انتخاب شده بود. درحالیكه مشخص بود بقایی و یارانش این گزارش را نخواندهاند، «شرق» را متهم میكردند كه گزارش دروغ منتشر كرده است. بقایی اصرار داشت كه مهره چهار و پنج كمرش شكسته است و دخترش در زمان تصادف در غرب کشور، از پنجره ماشین به بیرون پرتاب شده است؛ درحالیكه هیچیك از موارد اعتراضی بقایی، جایی در گزارش «شرق» نداشت.
حمله بقایی به پرسنل
فردی که ضعف جسمانی عامل معافیت او از حضور در زندان بود، با عصا به «شرق» آمده بود؛ عصایی كه گویا صرفا برای شكستن و خردكردن آورده بود.
با عصایش صفحه LED اتاق مدیرمسئول را شكست و با همان عصا به مرضیه امیری، خبرنگار «شرق» كه به حضور او در دفتر مدیرمسئول معترض بود و میگفت باید برای اعتراض به یك مطلب، جوابیه به دفتر روزنامه ارسال شود، حمله كرد و به او ضربه زد. او همچنین به دو خانم دیگر یعنی كارشناس امور مالی و مسئول دفتر مدیرمسئول هم حمله كرد كه خوشبختانه عصایش به هدف برخورد نكرد. بقایی با عصا به در و دیوار میكوبید و تماس با پلیس 110 برای برخورد با رفتارهای غیرقانونی بقایی هم با تأخیر پاسخ داده شد.
تأخیر پلیس در ورود به «شرق»
فریادهای بقایی تمامی نداشت. از تمام توان حنجرهاش برای ایجاد رعبووحشت استفاده میكرد. فحشهای ركیك توسط بقایی و همراهانش به آدمهایی كه اصلا در عمرشان آنها را ندیده بودند، حواله میشد. بقایی اصرار داشت كه میهمان است و باید از او پذیرایی شود؛ اما با عصایش به طور مداوم به زمین میكوبید و میز و مبل موجود در آن محیط را بینصیب نمیگذاشت. نیمساعتی از حضور غیرقانونی او در روزنامه میگذشت. ماشین پلیس را میدیدیم كه وارد كوچه روزنامه شده و روبهروی دفتر روزنامه توقف كرده است. نیروهای پلیس از ماشین پیاده شدند؛ ولی كسی وارد روزنامه نمیشد. هماهنگی پلیس برای ورود به روزنامه نیمساعتی طول كشید و پلیس حاضر نبود اقدام به جلب بقایی كند و در نهایت هم از جلب خبری نبود. فضا كاملا برای ادامه فعالیت روزنامه مختل شده بود؛ ولی برای معاون سابق رئیسجمهور مهم نبود كه در یك محیط فرهنگی باید آداب را رعایت كند.
پیشنهاد مردم برای تهیه فیلم
چند نفر از نیروهای پلیس به داخل روزنامه آمدند و با احترام سمت بقایی رفتند. حضور ماشین پلیس در كوچه توجه مردم را هم جلب كرده بود. چند نفری مقابل روزنامه تجمع كرده بودند. میدانستند كه بقایی داخل ساختمان است. جوانان كنجكاوی كه دوست داشتند بدانند چه خبر است، خبرنگاران را تشویق به تهیه فیلم و مستندسازی رفتار بقایی میكردند؛ اما پلیس برای برخورد با بقایی و ورود به ساختمان همچنان در حال رایزنی با محلی بود كه نمیدانیم كجا بود. برخی از نیروهای 110 در دفتر روزنامه دنبال ماسك میگشتند. با وجود آنكه بقایی همچنان عصا به زمین میكوبید و فحاشی میكرد، گویا كسی را یارای برخورد با او نبود.
خودقانونپنداری بقایی
بقایی به گزارشی كه نخوانده بود، اعتراض میكرد. گزارشی كه صرفا یك شایعه را بررسی كرده بود و به نقل از وكیل او این شایعه را رد كرده بود. بقایی اصرار داشت كه از سرپلذهاب به جایی نمیتواند فرار كند. قانون مطبوعات را قبول نداشت كه باید برای مطلبی كه نخوانده، جوابیه بنویسد. فحاشی میكرد و فحشهای ركیك میداد. خود و همراهانش نسبتهای ناروا به خبرنگاران «شرق» و بقیه میدادند. از مزدور گرفته تا فحشهای ركیك جنسی در لابهلای فریادهایشان شنیده میشد. بقایی و دارودستهاش اصرار داشتند كه همینجوری نمیشود گزارش نوشت. اگر برای فرار بقایی گزارش نوشته شده است؛ پس باید نسبتهای ناروا و بیپایهواساس آنها را هم به افرادی كه در عمرشان ندیده بودند، در قالب گزارش در روزنامه منتشر كنیم و بعد برای این نسبتهای ناروا جوابیه بنویسیم! اصلا متوجه نبودند كه كار روزنامه بررسی همین شایعهها و شفافكردن واقعیت است. صرفا با دیدن یك عكس و تیتر، به روزنامه حمله كرده بودند و حتی نمیدانستند مطلب در كدام صفحه روزنامه منتشر شده است! اصرار داشتند كه نهادهای امنیتی پشت چاپ این مطلب هستند؛ درحالیكه هیچكدام از حرفهایی كه میزدند، نه درست بود و نه واقعیت داشت.
تجسس یاران بقایی در روزنامه
با وجود حضور نیروهای پلیس 110 در طبقه آخر روزنامه، فحشهای ركیك بقایی همچنان ادامه داشت. حوالی ساعت یكونیم بود كه احمد غلامی، سردبیر روزنامه، از راه رسید. به طبقه آخر رفت كه غائله را تمام كند. از بقایی پذیرایی كردند تا حرفهایش را بزند. همه را از طبقه آخر بیرون كردند تا آنجا خلوت شود؛ اما یاران بقایی همچنان طبقه آخر را ترك نمیكردند. یك نفرشان بهراحتی تمام وسایل خبرنگاران «شرق» را برای پیداكردن شارژر تفتیش میكرد تا گوشیاش را به شارژ بزند، آن دیگری هم با وجود اینکه مسجد نور در نزدیكی روزنامه «شرق» قرار دارد، دنبال نمازخانه میگشت تا نمازش را حتما در «شرق» بخواند!
بعد از تداوم فحاشیهای بقایی و یارانش در حضور سردبیر، پلیس با احترام او را به خارج از مجموعه و به سمت كلانتری هدایت كرد. او با پلیس رفت كه از «شرق» شكایت كند! احمد غلامی، سردبیر «شرق»، دراینباره گفت كه تلاش كرده فضا را آرام كند تا اتفاقی خارج از كنترل در مجموعه رخ ندهد. غائله حمله بقایی به «شرق»، با دخالت پلیس به پایان رسید؛ اما رفتار فراقانونی او ممكن است ادامه یابد و تبعات جدیتری هم برای كشور داشته باشد.
انتهای پیام