خرید تور نوروزی

ایران اسیرِ کابوس است!

محمدحسین کریمی‌پور در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ایران اسیرِ کابوس است!» نوشت:

۱- قواعد بازی جهانی، حاصل برآیند تنازع قدرتها‌ست. تغییر قواعدِ بازی بنفع خود بدون کسب برتری اقتصادی/نظامی ممکن نیست. آمریکا با بهره از اقتصاد قوی، توان نو آوری، دست برتر در هر دو‌جنگ‌ جهانی، جنگ سرد و ایجاد بلوک غرب، نظم موجودِ آمریکائی و‌ دلار محور را هوشیارانه آجر به آجر ساخت و چنددهه حفظ کرد.

۲- انگلیس، فرانسه و اروپای غربی شرکای این کمپانی بودند.آلمان، ژاپن و کره در سایه آن برخاستند و‌سهامدار شدند. چین ابتدا با آن جنگید ولی بعد آنرا نردبان ترقی یافت بر آن جهید و بالا رفت. شوروی و بلوک شرق، کره شمالی و‌ ایران در تخریب آن کوشیدند. اما برای غلبه بر آمریکا و شرکا، مهارت، وزن و‌ خزانه وافی نداشتند. حریف رویشان افتاد و‌ در ماندند. در دنیای ناعادلانه آمریکائی، موضع و مدل بازی حکومت ها فرق می کرد. سرنوشت ملت هاشان هم!

۳- هیچ نظمی ابدی نبوده و نیست. آمریکا، متحدان و اتحادهایش تدریجا ضعیف می شوند. اتحادیه اروپا، رویای ابر قدرتی را وا نهاده. چین و‌امثال هند و اندونزی در کار طلوعند. بازیگران کوچک و آماده ای چون سنگاپور، اسرائیل، قطر و امارات، پر رنگ می شوند. چین چنان وزن گرفته که تغییر تعادلات جهانی در ربع قرن پیش رو، ناگزیر می نماید . دنیای نیمه دوم قرن، بعیدست آنقدر آمریکائی باشد که بود. کشورها در تب و‌تاب پیش بینی روند آینده و باز تعریف جایگاه خود برای دوران انتقال و دنیای جدید اند. نظمی جدید در کار تولد است.

۴- به یُمن تغییر راهبرد صدور انقلاب به استراتژی تقویت چین، اژدها چهار دهه رشد ممتد اقتصاد را پشت سر نهاده. آن کشور فقیر و‌گرسنه دهه ۷۰، حالا سهمش از اقتصاد جهانی به ۱۵٪ نزدیک می شود. دومین بودجه دفاعی دنیا را دارد که از مجموع روسیه، انگلیس و فرانسه بیشترست! در تمام این سالها با همین قواعد دنیایِ آمریکائی کج دار و‌مریز، بازی کرده و قوی شده. هنوز هوشمندانه و فروتنانه منکرست که ابر قدرت شده یا در صددست جای آمریکا را بگیرد. چینِ عاقل، لاجرم ابر قدرت خواهد شد و اکنون نیز قدرت دوم جهانست.

۵-ایران که حتی ۰/۵٪ اقتصاد یا ۱٪ بودجه دفاعی دنیا را نداشت، بجای تمرکز بر تقویت خود، دنبال تغییر قواعد بازی رفت. جنگ طولانی و بی برنامه با نظم جهانی آمریکایی، ریشه های ایران را فرسوده. خزانه خالی، فساد فراگیر، سرمایه اجتماعی ضعیف، دشمن زیاد، متحد مفقود، سرمایه و‌مغزها در حال فرار، چالش ها زورآور و‌بندهای تحریم محکم است. حکومت کُند و‌ ناهوشمند می نماید و‌ ناتوانِ از حل مساله است.
اینجا ایستاده ایم چون دنیا را نشناخته ، بازیگوشانه تعادلات ریاضی قدرت را انکار و بدنبال سراب دویده ایم. روزگارمان جوریست که هر که به ما می رسد، نه فقط چین و روسیه بل سریلانکا و عراق بدون توجه به منافع ما، خرِ خود می راند. ضعیف ترین کشورهای جهان، حقوق بدیهی ما (حتی حق تسلط بر اموالمان) را بدون ترس از عواقب، نقض می کند. تا بدل به کشوری فرصت جو، حسابگر و‌ واقع نگر نشویم، آب به آسیاب هر که باشد، گندم ما آرد نمی شود.

۶- ایران عقب افتاد و‌گرفتار اوهام شد . دار و ندارمان را در نبردهایی باخته ایم که اولویت ما نبودند. در کوره راههایی روانیم که به هیچ جا نمی رسد. گرفتار بحرانهایی هستیم که دیگران قرنهاست پرونده اش را بسته اند. گویی طلسمی سیاه بر جان ما مستولیست. اگر می خواهیم طومار این کهن دیار بهم نپیچد، آب را باید به جوی گرداند. دشوار ولی ممکنست. چالش هایمان متعدد و سنگین اند. اما در نیروی انسانی، زیر ساخت ها، موقعیت ژئوپلتیک، پتانسیل تولید، منابع، حجم بازار و اندوخته تمدنی مزایایی داریم. اگر عاقل باشیم، اینها به کار می آیند. محتاج تغییر از درونیم، تغییر در نگرشمان به جهان و شیوه حکمرانی. باید چالش ها را برسمیت بشناسیم. باید جمهوریت مرده را زنده کنیم و ساختار حکمرانی را با شرائط قرن ۲۱ متناسب کنیم. باید وزن خود و‌تناسبش با دیگر بازیگران منطقه و جهان را بفهمیم . باید راهبردهایی منطبق با واقعیات و اهدافی متناسب با منافع ملی اتخاذ کنیم. باید کاری کنیم ملت احساس پیشرفت کند و راضی باشد. باید اوهام و خیالات را وانهیم!

خدا ایران را از شر دشمنان بیگانه و خودی حفظ کند! آمین!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. ثالثا اگر هم بخواهید می شود به تک تک حرفهای او جدا گانه جواب داد اما اینکار به نظر من نتیجه ای نخواهد داشت چون آنها از اساس با مبنای فکری ما مخالفند.

    1- اینکه آمریکا کذاشت دنیا در جنگی ویرانگر نابود شود و بعد در آخر بدون زحمت وارد شد و آن را برد هنری نیست. آمریکا در ده 1930 در حال فروپاشی کامل اقتصادی بود و ویران شدن بقیه دنیا آمریکا را نجات داد. اگر قرار است کسی به عنوان موفقیت اقتصادی در دنیا افتخار کند هیتلر و استالین هستند. هیتلر آلمان کاملا ویان و نابود و تحقیر شده در جنگ جهانی اول راکه دچار بزرگترین ابر تورم تاریخ شد به قدرت اول اقتصادی و نظامی جهان تبدیل کرد. استالین هم سرزمین ویران از جنگ دوم با بدترین میزان تلفات را ده سال بعد از جنگ به یک قطب بزرگ صنعتی و با رشد اقتصادی بالا و صاحب بمب اتم و اقمار سیاسی و اقتصدی متعدد تبدیل کرد و در کنفرانس یالتا هم به زور حق وتو را گرفت. هنر را آنها داشتند نه آمریکا که با مرده خوری به میراث جهان رسید.

    2- کریمی در این بند رسما دروغ می گوید. ژاپن و آلمان قبل از آغاز جنگ دوم قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی و نظامی جهان بودند و اتفاقا بعد از جنگ تبدیل به برده های بلااراده آمریکا شدند. اما آمریکا اجازه داد این کشورها از نظر اقتصادی احیا شوند و برای اینکار بازار خود را به روی محصولات این دو کشور و چند کشور دیکر – ژاپن و آلمان غربی و کره جنوبی و…- گشود. چرا که اگر این درآمد فوری به این کشورها نمی رسد در خطر قطعی سقوط به دامن کمونیسم بودند. برای همین حتی هیروهیتو را در ژاپن ابقا کرد تا به عنوان خدایگان دین شینتو بتواند جلوی نفوذ کمونیسم بایستد. اما چرا در فیلیپین اینکار را نکرد؟ چون فیلیپین چنان از نظر معنوی وابسته به کلیسای کاتولیک بود که کافی بود صرفا روی کمک به کلیساهای فیلیپین سرمایه گذاری کند. چرا در مورد ایران اینکار را نکرد؟ چون ایران کافی بود نفت بفروشد تا کمونیست نشود. نویسنده در مورد سقوط شوروی هم دروغ می گوید. آنچه شوروی را نابود کرد زمامدارانی بی اعتقاد به ایدئولوژی مثل گورباچف و استالین بودند. والا اگر آن تفکر دوره برژنف و استالین و چیزی که لستر تارو مشاور اقتصادی بیل کلینتون در کتاب مشهور رویایی بزرگ آن را ارادهروشنفکرانه در شوروی نامید از بین نمی رفت هرگز شوروی سقوط نمی کرد. اتفاقا در هنگام مرگ برژنف در اوج قدرت بود.

    3- اینکه نظم دنیا در نیمه دوم قرن بیستم عوض شود یا نه ارتباطی با ما ندارد. اما باید دانست آنچه انگلیس و آمریکا را صاحب قرون 19 و 20 کرد صرفا موفقیت اقتصادی نبود. بلکه پیروزی و موفقیت در جنگهای نظامی آنها را به این مقام رساند. کشورهایی که نویسنده اسم برد صرفا قدرت اقتصادی لرزانی دارند که آنهم بواسطه دلارهای آمریکا است. چین هرگز جرات درافتادن با آمریکا را ندارد. دلارهایی که مجبورند ارزش آن را قبول کنند با آنکه می دانند ازشی ندارد چون در این صورت اگر فردا دلارهای موجود در چین بی ارزش محسوب شوند مردم آن هم را خواهند خورد. همچنین می بینید کهوقتی عادل عبدالمهدی جرات می کند با زیمس آلمان و چین قرارداد اقتصادی ببندد فورا سرنگون می شود با انقلاب مخملی. چرا؟ چون امروز قدرت آمریکا بر پایه رسانه و شستشوی مغزی ملتها است و تا این قدرت را دارد هیچ یک از کشورهایی که نویسنده نام برده جز حداکثر یک قدرت درجه 2 پوشالی نخواهند بود. مگر آنکه آمریکا از داخل به کمک بایدن و ترامپ و امثال آنها فرو بپاشد.

    4-موفقیت ظاهری چین کوچکترین ارتباطی به ایران و صدور یا عدم صدور انقلاب اسلامی ندارد و این بند از نوشته نویسنده نشانه نشان شدت بی منطق بودن او است. چین اولا توانست بواسطه سرکوب خونین غربگرایان چینی در ماجرای میدان تیان آن من آمریکا را چنان ناامید از تغییر در چین کند که چاره ای برای آمریکا جز بازی دادن چین به امید نفوذ در این کشور نماند. اگر آن سرکوب نبود در همان 1989 چین هم به همراه بقیه کشورهای کمونیستی و بعد از آن سفر منحوس گورباچف سقوط کرده بود. اما مشکل ایران همین اجازه فعالیت دادن به اصلاح طلبان غربگرا بود که امید آمریکا برای ایاد تغییر در ایران با تحریم و فشار را زنده نگه داشت. رویکرد نظام در مدارا با فتنه گران88 اشتباهی بسیار استراتژیک بود. ثانیا چین دارای کارگر بسیار ارزان بود که بعد از برداشت تحریمها سبب جذب گسترده سرمایه داران آمریکایی و کارخانه هایشان به چین شد. ایران هرگز این کارگر ارزان را نداشتو اما کریمی باید بداند که الان دیگر کارگر چینی به ارزانی سابق نیست و این هند است که می رود جای چین را بگیرد. چین آنقدر در گیر فشارهای قومیتی است که به محض ذره ای شل شدن نظام سرکوب و دیکتاتوری فورا تجزیه خواهد شد. پس زیاد موفقیت آتی چین را باور نکنند. در 1500 میلادی هم چین در همین موضع قدرت بود اما به سرعت نابود شد.

    5- نویسنده در این بند رسما راه دروغگویی را انتخاب کرده است.
    اولا ایران هرگز نمی خواست با کسی بستیزد. شعارهای اول انقلاب حتی برای حذف ارتش و تلاش دولت موقت برای لغو قراردادهای نظامی و حتی فروش اف 14 ها به همین دلیل بود. اما ایران فورا در معرض تجزیه قرار گرفت. آمریکا از همان روز پیروزی انقلاب تجهیز و کمک به تجزیه ظلبان ایرانی را شروع کرد قبل از آنکه هیچ اتفاق جدیدی رخ داده باشد. بسیار وقیحانه است که حضرات فیلم را از وسط می بینند و با فراموش کردن همه دخالتهای آمریکا برای سرنگونی انقلاب اسلامی تا پیش از سقوط لانه جاسوسی، تاریخ را به گونه ای تعریف می کنند که گویا ایران به آن سر دنیا رفته و با آمریکا درگیر شده. واقعیتی که اینها نمی خواهند بپذیرند این است مبنای فکری انقلاب اسلامی ذاتا در تضاد با امپریالیسم بود و آمریکا تحمل آن را نمی کرد و اگر فقط ششماه در تسخیر لانه جاسوسی تاخیر شده بود الان ایرانی روی نقشه ها وجود نداشت. کما اینکه سوریه هم دشمنی با آمریکا نداشت انا همان زمان که جان کری و همسرش با اسد و زنش شام می خورند تونلها در مرز اردن و ترکیه به سوریه در حال حفر شدن بود.
    ثانیا نویسنده دروغگو و وقیح یادش نیست که یک زمانی ما در این کشور خلخالی و کمیته داشتیم و در نتیجه نه از فساد خبری بود و نهر سرمایه اجتماعی ضعیف بود. اقتصاد دولتی و کوپن داشتیم که سبب ایجاد شغل پایدار برای همه بود و همه مزه کره و مرغ را چشیدند. آنهم مردمی که در روزگار پهلوی اشکنه و کله جوش غذای شاهانه شان بود. آری. نویسده بگوید از روزی که فارغ التحصیلان آمریکا مثل محسن نوربخش ها- که دورباد از رحمت خدا- و عادلی ها و جریان هاشمی بعد از سال 68 قدرت را قبضه کردند، خلخالی ها حذف شدند، مانور تحمل راه افتاد، کمیته ها منحل شدند، دزدی در سرمایه گذاری بلامانع شد و به تقلید از آمریکا دنیال سرمایه داری رفتیم این معضلات پیش آمد. آریو. انکار نمی کنیم که تنها راه موفقیت بازگشت به همان برخوردها و شعارهای اول انقلاب اسلامی است. اما نویسنده دقیقا وارونه می گوید و هیچ اشاره ای به نقش غربگرایان در خرابکاری نمی کند. نو.یسنده نمی بیند اگر امروز به زعم او ضعیف شدیم نتیجه کنار گذاشتن خودکفایی و شعار نه شزقی نه غربی است. او نمی بیند در کشورهای عزیزش مثل خود آمریکا و فرانسه بحران اقتصادی برپا است. آمار خودکشی و پیری جمعیت و فحشا و هرزه نگاری و افسردگی و استرس و زندگی در خانه های 20 متری در ژاپن و کره جنوبی را نمی بیند. اینها نتیجه بدیهی سرمایه داری است. صد البته سبب تضعیف کشور در داخل و وابستگی به خارج می شود.

    6- نویسنده دقیقا مثل کسانی رفتار می کند که کسی را به زور تشنه نگاه دارند و آب را از او دریغ کنند و بعد فاضلاب به او نشان دهند. خیر. جناب کریمی پور بداند ، تنها راه حل نجات ایران این است که دشمن ناامید شود. والا تکرار راهی که قذافی و صدام و یلتسین و … رفتند نه تنها حتی از نظر مادی به ایران کمکی نمی کند که تنها فرصت تاریخی یک انتقام را در اختیار دشمنانی قرار می دهد که صد سال است از ایران بعد از انقلاب مشروطه و مقاومت تاریخی مردم جنوب و شمال در جنگ اول و ماجرای ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی و تحقیرهای مکرر شدن توسط ایران ، دنبال انتقامی همیشگی و حذف کامل ایران از روی نقشه ها هستند و وعده اش را هم در خاورمیانه بزرگ داده اند.
    تنها راه نجات کشور همان تکرار تجریه تیان آن من چین در ایران و حذف فیزیکی تمام حضرات غربگرا به عنوان مایه امید آمریکا در ایران است. اول از همین کریمی پور باید اعدام شود.

    پس مقامات جمهوری اسلامی به جای ترسیدن از نهادای حقوق بشر و اتحادیه اروپایی از خدا بترستند. یادشان باشد اگر شجاعت امام خمینی در صورت دستور اعدام منافقین زندانی نبود یا ماجرای فروغ جاویدان اینبار با دقت موفقیت اجرا می شد و یا با آزاد شدن آن جماعت ایران به سومالی مبدل می شد. جنگلبان عاقل در زمان آتش سوزی جنگل حتما درختهای اطراف آتش را قطع می کند و به این ترتیب راه آتش سوزی بسته می شود.

    با زبان تحکم و قدرت باید با دشمن سخن گفت و لاغیر.

    3
    4
    1. بنام خداوند جان و خرد……… کز این خنگ تر اندیشه بر نگذرد!!!!
      دکتر جون تو این پنجاه سال کجا بودی!!!؟؟؟ تمام آیتم بندی شما رو فقط با چند جمله جواب میدم چون آنکس است اهل بشارت که اشارت داند، یا در خانه اگر کس است یک حرف بس است. اینکه سرداران رشید و دلیر و مقتدر و تأثیرگذار در سطح منطقه ای و جهانی و دانشمنمدان ما را از روی جبن و درماندگی و با زیر پا گذاشتن تمام قوانین بین المللی ترور می کنند و به شهادت می رسانند نشانه اینست که راه را درست آمده ایم بالام جان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا