امام خمینی، نقدها و پاسخها
حجتالاسلام هادی سروش، استاد حوزه در یادداشتی با عنوان «امام خمینی، نقدها و پاسخها» در کانال تلگرامی خود نوشت:
در شب های ایام فاطمیه در بحث “اخلاق فاطمی” وقتی خواستم جمله نورانی و مهمی از امام عرض کنم، به جوانان توصیه نمودم: “عمل سیاسیون را از حساب امام جدا بدانند و شخصیت امام را محفوظ دارند”.
متن ذیل توسط یکی ازفرهیختگان به دستم رسید.
«سلام علیکم
سوالاتی را تقدیم میکنم تا پاسخ های روشنگرایانه شما باعث رفع شبهات شود. ما عاشق امام بوده و هستیم و تمامی اعمال را با توصیه او انجام دادیم و خدا را شکر پشیمان هم نیستیم اما پاسخ برخی سئوالات برای جوان امروز لازم است.
خصوصاوقتی میبینند بعضی که سابقه انقلابی داشتند پس از چهل سال اظهار پشیمانی میکنند! و این آن ابعاد وجودی امام را تحت الشعاع قرارمیدهد لذا باید شبهات پاسخ داده شود»
سلام علیکم
مقدمه ای قبل از پاسخ؛
مطلب خوبی طرح نمودید و اجمالا مطالبی تقدیم میشود.
۱) اینکه محبت و معرفت و باورمان نسبت به شخص مورد ارادت را باید در وقتی نشان داد که اهریمنانی علیه شخص محبوب همه کاری میکنند تا محب از محبوب دل زده شود.
۲) امام خمینی معصوم نیست تا به تک تک رفتار او تمسک کنیم و حجیت چیزی را ثابت کنیم. در مورد افراد غیر معصوم مانند عالمان واندیشمندان بزرگ باید “معدّل” سیره آنان را گرفت و قضاوت نمود.
۳) امام خمینی در طول ۲۵ سال رهبری سه مقطع ؛ نهضت و انقلاب و جمهوری اسلامی ، نشان داد که “حب نفس” ندارد که نظرش را تحمیل کند و یا کسانی که به او علاقه دارند از اوضاع بهتری برخوردار شوند.
وقتی آیت الله موسوی اردبیلی سخن از فردی با امام داردکه؛ فلانی شما را قبول ندارد! امام صریحا گفت و ایشان هم در نمازجمعه از امام نقل کرد که؛ “من اصول دین نیستم”.
۴)امام خمینی باصدای رسافرمود: “برای پیشبرد مقصود اسلامی، ارتکاب خلاف اخلاق مطرود است”.
بررسی سوالات و ارائه پاسخ
سوال؛ از وقتی که مصلحت اندیشی امام نسبت به جنگ شروع شد، راه بدعت برای آیندگان باز نموده است اگر آن مصلحت اندیشی گذرا نمی شد و این باب باز نمی شد کار به اینجا نمی کشید. از یکسال به بعد جنگ قطعنامه سازمان ملل بر توقف جنگ صادر شد حاضر به پذیرش آن نشدند و ۸ سال جنگ با آن همه تبعات ادامه دادند و قطعنامه ۵۹۸ یکسال بود که صادرشده بود باز با عدم پذیرش امام روبرو شد تا جایی که در وضعیت خطرناک قرار گرفتیم مجبور به پذیرش شدیم. الان در خصوص رابطه با آمریکا، همان روش امام نیست؟
پاسخ؛ در مورد قطعنامه ها، اولا ایران در موضع برتر بود و هیچ کشوری در موضع برتر حاضربه کنارگیری بدون دریافت خسارت نیست و اگر ایران میپذیرفت الان درباره امام چه قضاوتی می شد؟! مگراعتراض نخبگان وملت به حکومت های گذشته نیست که هر بار در برابر دشمن بخشی از ایران را دادند! مگر امام مسلمین نباید توجه به قضاوت وافکار عمومی داشته باشد؟!
تازه وقتی در موقعیت ضعف هم قرار گرفت و قطعنامه ۵۹۸ قبول کرد، جامعه نمی پذیرفت!
خلاصه درموردجنگ وصلح؛ امام صریحا در پیام شان فرمودند: به سخن کارشناسان جنگ عمل کردم. پس مصلحت اندیشی نبوده بلکه رجوع به متخصص بوده که عین عقلگرایی است .
سوال؛ امام در اختیارات ریاست جمهوری وقت دخالت کرده و مهندس موسوی را تحمیل کرده که این راه هم اینک نیز باز است و ادامه دارد! ۹۹ نفر از نمایندگان مجلس وقت، طبق قانون، مخالفت با نخست وزیری مهندس موسوی کردند، همگی شدند ضد ولایت فقیه! پس مجلسی را پایه گذاری کردندکه باید به امر رهبری قانون را تعطیل کنند!
پاسخ؛ درر مورد مهندس موسوی تحمیل نبوده لذا آقای یزدی در مصاحبه با روزنامه کیهان گفت که تا آخرین لحظه هم آیت الله خامنه ای از معرفی مهندس موسوی به مجلس برای رای اعتماد، خودداری میکرد تا من به ایشان زنگ زدم …!
آقای ناطق نوری دو سال قبل در مصاحبه اش تصریح کرد: “امام این فرصت را میدهدکه رئیسجمهوری صریحاً در مشهد و در تهران در سخنرانیاش اعلام کند که من نظرم آقای موسوی نیست وحجتی برای معرفی ایشان به عنوان نخستوزیر ندارم و در مجلس هم گفتند مهندس موسوی را اضطرارا معرفی میکنم!”
پس نه تنها نظر امام”تحمیل” نبوده؛ بلکه خود امام درمورد دولت زمان جنگ فرمودند؛ بخاطر مصالح جنگ نظرم این است که دولت تغییر نکند.
سوال این است؛ آیا مخالفان نظر امام را گرفتند؟ آیا برعلیه آنان در تلویزیون حرف زدند؟ آیا آنان را از کارهای اجرایی و… برکنار کردند؟ آیا حق شهروندی و حق نمایندگی و یا حق داشتن مسئولیت را از آن ۹۹ نفر که مخالف نظر امام بودند، گرفتند؟
آیا اگر نظر امام “تحمیل” بر رییس جمهور وقت و مجلس بوده، چرا رییس جمهور همه جا آزادانه ابراز مخالفت میکند و چرا پاسخ همه سوالات بالا منفی است؟!
در مرحله سوم؛ توجه کنیم که در پایان جنگ، امام راحل در نامه رسمی به مجلس تصریح کرد؛ برخی از آنچه انجام شده بخاطر جنگ بوده و از آلان به بعد باید کشور طبق قانون اداره شود.
سوال؛ آیتالله منتظری مسائلی را گوشزد نمود. شد آنچه که شاهد بودیم! همین راه آلان ادامه یافت و ایت الله صانعی را با همین شیوه خانه نشین کردند!
پاسخ؛ آنچه مربوط به هجوم به بیت آیت الله منتطری است بعد از رحلت امام است و امام باهمه مخالفتهایی که ایشان در مسائل مختلف کشور داشت آن هم در زمان حساس جنگ! امام ایشان دعوت به ادامه درس و بحث در حوزه نمودند و مورد حمایت هم بود.
اما اینکه ایشان مسائلی را گفتند که باعث حذف شان شد! این نیاز به بررسی کامل دارد از خاطرات آقای ری شهری گرفته تا رنجنامه مرحوم حاج احمداقا و تا خاطرات خود آیت الله منتظری و نقدهایی که بر خاطرات ایشان نگاشته شده.
اما آنچه میتوانم عرضه بدارم این است که ممکن است برخی از اشکالات ایشان درست هم بوده، اما چند سوال دارم: اول اینکه ؛ ولایت فقیه را چه کسی غیر از ایشان وارد قانون اساسی کرد؟ و دوم؛ چه کسی غیر از ایشان در درس رسمی خارج فقه، دستور به قتل عام آمریکایی ها در هرکجای دنیا داد؟ سوم؛ چه کسی غیر از ایشان مسئولیت دخالت در قوه قضاییه را در دوران قائم مقام رهبری داشت؟ و سوالات دیگر که میتوان از کتاب ایشان که صادقانه خودش را “نقد” نموده، دریافت کرد. درنتیجه “مسائلی که ایشان گوشزد نمود” که در متن نقد شما آمده دارای جوانب مختلفی است که در این مختصر نمیگنجد.
سوال : چندی پیش در مستندی از قول امام نقل کرد که در سال ۱۳۴۸ ، ایشان تهمت زدن به روحانیون “سوء” را مجاز دانسته اند! آیا این درست است؟
پاسخ: امام خمینی در درس ولایت فقیه در نجف، جملاتی فرمودندکه بسیار مجمل است و مستند “بی بی سی” با شیطنت خاصی بنابه تخریب امام داشته!
حکایت از این قرار است که امام در درس خارج فقه در نجف اشرف بنا به رسوا نمودن “روحانی فاسد” داشتند که نباید موردامانتداری در امور الهی قرار گیرد.
مگر نه مانند ابوهریره میشود. و بعد به روایتی تذکر میشوند: «باید طبق یک روایتی که حالا یادم نیست کجاست؛ با متهم کردن اینها، ازبین مردم ساقط شان کرد»
مهم این است امام، متن روایت را نخواندند و معنای مقبول خودشان را بیان نفرمودند، و اصلا آن روایت را در هیچ یک از آثار فقهی و اخلاقی خود نقل نکرده اند و حتی یک بار در طول ده سال در سخنرانی هایشان بدان اشاره هم نکردند!
و شاید بدین جهت بوده که آن حدیث که معروف به حدیث”باهتوهم” است، طبق معنای دقیقی که فقیهان نموده اند بمعنای “تهمت زدن” به اهل بدعت نیست ، بلکه بمعنای “مبهوت کردن” آنان میباشد.
و مهم این است که به باور حقیر ؛ “فقه امام” با “اخلاق” آمیخته است و در مواردی مانند غیبت از اهل سنت و یا کفار سخت گیر هستند و یا در بحث دروغ بر این نظرند نمیشود به شوخی دروغ گفت و یا باید از دروغ مصلحتی هم دوری کرد و “توریه” نمود چون دروغ در هیچ حالی قبح خود را از دست نمیدهد، پس صدور جواز روشن بر بی اخلاقی برای هدف مقدس، نمیتواند مبنای فکری و فقهی و اخلاقی و سیاسی ایشان باشد.
و خلاصه با توجه به اینکه ایشان در این امور اخلاقی و اجتماعی و حقوق افراد، سخت گیر است، نمیتواند یک جمله “مجمل” ایشان را ؛ معیار داوری برای “سیاستهای کلی” ایشان قرار داد.
سوال: با بررسی سخنان برخی عالمان دینی میبینیم که آنان خود را از امور سیاسی معذور داشته اند و توجیه شان این بوده که درصورت عدم کارکرد صحیح، مردم به خاطر ناکارآمدی حکومت دینی، به دین بدبین میشوند و چه بسا اداره صحیح کشور به بن بست برسد! پس چگونه است که امام راحل این مشی برخی علماء گذشته را نداشت؟
پاسخ؛ بله قبول است که در کنار هر حرکت صحیح اصلاحی ممکن است نتایج نامبارکی پدید آید، اما سخن در این است که “انجام وظیفه و تعهدات الهی” پس چه میشود؟
آیا بدرفتاری آیندگان میتواند ما را نسبت به وظیفه مان توجیه کند؟
مگر طبق نهج البلاغه عالمان دینی به خدا تعهد نداده اند که در مقابل ظالم سکوت نکنند؟
مگر خاستگاه جدی ملت مسلمان ایران از امام خمینی در دهه ۵۰ قیام نبود؟
آیا اگر سکوت میکرد، در محضر ربوبی پاسخی داشت؟
اضافه بر همه این سوالات ؛ شما درباره انبیاء و خصوصا حضرت محمدمصطفی (ص) چه میگویید؟ او با دین اسلام آمد و بعد از حدود ۲۰ سال همه چیز را عوض کردند و از همان روز رحلت که خون پاکترین عترت پیامبر (ص) ، حضرت زهرا (س) را ریختند تا امروز که داعش به نام اسلام و پیامبر (ص) به فجیع ترین شکل آدم و حتا مسلمان را میکشد! آیا میتوانیم بگوییم پیامبر(ص) نبوتش را اعلام نمیکرد تا این همه خون ریخته نشود؟!
یامیگوییم؛ باید به دستورات الهی عمل کنیم و با تدبیر هم عمل کنیم و نیز طبق ضوابط شرعی وفقهی عمل میکنیم و رخدادها وحوادث آینده هم، آیندگان باید پاسخگو باشند.
و ثانیا در بررسی کامل به این نتیجه میرسیم که درعین پوششهای حق گونه “باطل”، امامیزان پیروزی و بهروزی “حق” درفرآیند خود قابل مقایسه با دوران سیطره باطل نیست.
انتهای پیام