رهبری و حکومت خاندانی در اسلام؟
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «رهبری و حکومت خاندانی در اسلام؟» نوشت:
نبوت و امامت، واسطه خدا با مردم است. «نبی» برگزیده خدا برای رساندن پیام به مردم و بیان آن است و «امام» واسطه رسول خدا با مردم است تا بعد از او، سخن و تفسیرش از دین را به مردم برساند. مردم در تعیین رسول و امام حقی ندارند و خدا خود بهتر میداند رسالت و امامت را کجا قرار دهد(انعام: 124)؛ ولی حکومت مربوط به مردم است و باید کسی حکم براند، که مقبول و منتخب مردم باشد در غیر این صورت، تحمیل و بزرگترین ظلم است و راه سومی وجود ندارد؛ از این رو پیامبران و امامان با این که برگزیدگان خدا و صالحترین مردم برای حکومت بودند، جز به خواست واقعی مردم، متصدّی حکومت نشدند.
پیامبر اواخر عمر، در غدیر خم از مردم پرسید آیا قبول دارید که من «اولی»، دلسوزتر و متعهدتر از خود شما به شمایم؟ و وقتی همگان اعتراف کردند، فرمود همان گونه که صلاحیت، دلسوزی و تعهد مرا قبول دارید، بدانید علی بعد از من صلاحیتدارترین، متعهدترین، دلسوزترین و سزاوارترین به حکومت است و با وجود او، حکومت دیگری مشروع و مورد رضای خدا نیست. اگر قبول دارید، با او به حکومت بیعت کنید؛ و همگان با رغبت بیعت کردند.
بعد از پیامبر هم گر چه با اقدامی ناگهانی و کودتاوار، ابوبکر به خلافت رسید(صحیح بخاری 8: 25) ولی به هر دلیل به سرعت مورد قبول مردم واقع شد(نهج البلاغه، نامه62). بعد از ابوبکر، با وصیت او، عمر که خویشاوندی با او نداشت، خلیفه شد و بعد هم شورای منتخب، عثمان را که از تیرهای دیگر بود، خلیفه کرد و بعد از مرگ خلیفه سوم هم عموم مسلمانان با اختیار و انتخاب آزادانه خود با امام علی بیعت کردند. امام علی گرچه امام حسن را به عنوان وصیّ خود معرفی کرد، ولی نه در زمان حیات خویش برای او بیعت گرفت و نه به خلافت او وصیّت نمود. بعد از شهادت امام علی، امام حسن ضمن اعلام خبر شهادت پدر و بیان شمهای از فضایل وی، اجمالا خود را معرفی کرد و ابن عباس مردم را به بیعت با امام حسن فراخواند و مردم هم با باور به صلاحیت ویژه و منحصر به فرد امام حسن، با کمال میل، با او بیعت کردند(بحارالانوار 43/362).
با صلح تحمیلی، خلافت به معاویه رسید و بنا بود اگر او زودتر از دنیا رفت، خلافت به امام حسن برگردد و اگر امام حسن زودتر از دنیا رفت، خلافت بعد از معاویه، به انتخاب مسلمانان واگذار شود.(مکاتیب الائمه3/41) اما با شهادت امام حسن، معاویه زمینه چینی برای خاندانی کردن حکومت را مناسب یافت. با توجه به خواست نیمه پنهان معاویه، والیان منصوبش برای تقرّب یافتن، به اوج دادن تب تقاضای بیعتگیری برای یزید به عنوان خلیفه، دامن زدند تا این که به عنوان «خواست عمومی» انعکاس یابد. او با تحمیق، خود را در بیعتگیری برای یزید ناچار و خیرخواه اسلام و مسلمانان معرفی کرد و آن بیعت را مصلحت امت و مانع فتنه و اختلاف بعد از خود شمرد و با تهدید و تطمیع، بزرگان را به همراهی وادار کرد.(الامامه و السیاسه 1/188-187).
با اوج گرفتن اظهار اشتیاق عمومی، فقط امام حسین، عبداللّه بن زبیر، عبداللّه بن عمر و عبدالرحمان بن ابیبکر محکم و صریح مخالفت داشتند که معاویه برای بیعتگیری به مدینه آمد و ضمن بیعت همگان، حیلهگرانه افراد فوق را به دارالأماره خواند و ضمن خلعت دادن و خوش و بش با آنان، به گونهای وانمود کرد که آنان هم با رضا و رغبت، بیعت با یزید را پذیرفتهاند!(الإمامة و السیاسة 1: 212) و بدین گونه بعد از گذشت 60 سال از حکومت غیر خاندانی در جامعه اسلامی، دوباره حکومت خاندانی در اسلام شروع شد و تا 14 قرن دیگر ادامه یافت.
انقلاب اسلامی نقطه پایان حکومت2500 ساله خاندانی در ایران بود. متأسفانه اخیراً از دهان افرادی گول خورده یا غافل، زمزمه خاندانی کردن حکومت و صد البته با ظاهر انتخابی و مردمی شنیده میشود که به عنوان خیرخواهی و جلوگیری از فتنه و اختلاف بعد از فقدان رهبری، در صدد مطرح کردن رهبری فرزند ایشان میباشند. رهبر انقلاب، فرزندانش و خیرخواهان نظام و انقلاب میدانند که قرار گرفتن فرزند رهبری در مسند رهبری بعد از پدر، بنیان نهادن دوباره سنت شوم حکومت خاندانی است و قطعا نه رهبری، نه فرزندانش و نه دلسوزان اسلام و نظام، به چنین اقدامی رضایت نخواهند داد. کسانی که این زمزمه را راه انداختهاند اگر قصد خیر دارند، باید بدانند ضرر این اقدام بسیار بیش از مصالحش است.
انتهای پیام
چرا مغالطه می فرمایید جناب حیدری امامت منصبی الهی است وپیامبر خدا روز غدیر این منصب الهی را از جانب خدا ابلاغ کردند نه اینکه از مردم بیعت بگیرند امام ریاست دینی وعلمی و اجتماعی وسیاسی مردم مؤمن مسلمان را بر عهده دارد از جانی خدا وبر هر کس دین حق را پذیرفته واجب و لازم است رهبری و ریاست امام حق را بر جامعه بپذیرد و اطاعت کند
باسلام خدمت جناب حیدری صرفا جهت پس دادن درس خدمتتان عرض میکنم که درآیه 124 سوره شریف انعام هیچ اشاره ای به امامت وتعیین امام نشده بلکه فقط درمورد انتخاب رسول توسط خداوند متعال بحث میکند
جناب حیدری عزیز ، اگر قرار است که رای و نظر مردم اهمیتی نداشته باشد و کشور حول نظرات یک فرد بچرخد و اداره شود به گمانم چندان تفاوتی نمی کند که جانشین از همان خاندان باشد یا از خاندان دیگری ، با توجه به تجربه و بسط علم و دانش بشری ، حکومت فردی از اصل دورانش به سر آمده ، جهان با اصلش مشکل دارد ، شما در گیر حواشی هستی