دیدار روحانی و رهبری از نگاهی دیگر
گفتوگوی مهدی معتمدی مهر با هفتهنامه صدا پیرامون دیدار اخیر حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران با رهبری انقلاب را در ادامه میخوانید:
*ارزیابی شما از دیدار اخیر رئیسجمهور سابق با رهبری در مقطع کنونی چیست؟ آیا آن را یک اتفاق عادی و طبیعی تلقی میکنید یا آن که ممکن است در تحولات درونی سیستم، تاثیرگذار باشد یا بتوان آن را نشانه تحولی تلقی کرد؟
با سلام و سپاس از بابت این فرصتی که فراهم کردید. در ابتدا باید اعلام تاسف و یادآوری کرد که تا گردش آزاد اطلاعات مورد پذیرش کلیت ساختار قدرت قرار نگیرد، سیاستورزی در ایران چه امر دشوار و بلکه غیردقیقی است. ما میخواهیم یک خبری را تحلیل کنیم که مطلقاً هیچ دادهای در خصوص آن وجود ندارد و صرفاً باید به گمانهزنی یا تکیه بر شایعات و نشانهها اکتفا کنیم. چگونه ممکن است که عالیترین مقامات این مملکت با هم دیدار کنند و هیچ خبر رسمی منتشر نشود؟ این عارضه به وفور در ایران دیده میشود و مثالها و موارد فراوانی دارد. در هر حال، وفق برخی شنیدهها یا خبری که برخی دوستان آقای روحانی از ایشان نقل کردهاند و نیز بر اساس کلیتی که از مذاکرات اخیر وین راجع به در دسترس نبودن هرگونه توفیقی در احیای برجام به چشم میخورد، چه بسا بتوان نتیجه گرفت که مهمترین مساله این دیدار در راستای بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلوماتیک آقای روحانی و همکارانشان در حل مناقشات هستهای قرار داشته است و از این حیث میتواند یک تحول مهم و نوعی نگرش اصلاحی به فرآیند یکدستسازی حاکمیت و مسائل ناظر بر دو انتخابات 1398 و 1400تلقی شود. به نظر میرسد که برخی نهادها دارند متوجه میشوند که یک جناح قادر به اداره کشور نیست.
سطح کارشناسی دولت آقای رییسی و همچنین مجلس یازدهم که برآمده از غیرمشارکتیترین (حذفیترین) انتخابات پس از انقلاب اسلامیاند، بسیار نازل و غیرکارآمد و شعاریاند. نه تنها بخش فرهنگی و سیاسی دولت رییسی از مبانی جمهوریت فاصله دارند و از باور به حقوق اساسی و حاکمیت ملت برخوردار نیستند، بلکه تیم مدیران اقتصادی و تصمیمسازان سیاست خارجی در این دولت به مراتب پایینتر و ضعیفتر از دولت احمدینژاد قرار دارند و واضح است که جز تخریب زیرساختها و ادعاهای واهی، قادر به وعدههای انتخاباتی نیستند و البته این دولت به جهت عمیقتر شدن آثار تحریمهای بلندمدت، تداوم روند شتابناک و نزولی سرمایه اجتماعی، مشکلات حاد اقتصادی و انزوای روزافزون سیاسی، حتی قادر به ارایه طرحهای نمایشی و پوپولیستی مانند مسکن مهر هم نیست. تنها دستاورد و چه بسا تنها هدف پوشاندن کسوت ریاست جمهوری بر تن آقای رییسی، برجسته کردن ضعفهای راهبردی و عملکردی و ناتوانی مدیریتی او بوده است. گویی که رییسی آمده است تا شکست بخورد و به طور مطلق از عرصه کنار رود؛ فقط همین.
امروزه چهل و سه سال از انقلاب میگذرد و همه آموختهاند که بحرانهای اقتصادی با دستورات از بالا و سیاستهای آمرانه سامان پیدا نمیکنند. تجربه ناکام مذاکرات هستهای در دوران جلیلی و رفتار و مواضع تحقیرآمیزی که 5+1 در اوایل سال 1392 نسبت به آن نشان دادند و مذاکرات را تا نتیجه انتخابات خرداد 1392 متوقف کردند، نشان میدهد که دولتهای اروپایی و حتی روسیه و چین حوصله «مذاکره برای مذاکره» و فلسفهخوانی در مذاکرات دیپلوماتیک را ندارند. مواضع اخیر روسیه که در برخی موارد حتی تندتر از آمریکاییها بود و صراحت بر تعطیلی جدی با حتی بارگیری و خروج بخشی از تاسیسات هستهای ایران داشت، نشان میدهد که تیم وزارت خارجه دولت آقای رییسی و مشخصاً خود آقای امیرعبداللهیان ظرفیت حل این مساله را ندارند.
دولتمردان اروپایی و آمریکایی و همچنین، مقامات رسمی نظام جمهوری اسلامی متوجه شدهاند که تداوم تحریمهای اقتصادی و سیاسی علیه ایران کارساز بوده، خزانه خالی است و بدون اصلاح اساسی این وضعیت، ادامه وضع موجود، دشوار و بلکه غیرممکن است. بحرانهای اخیر در اصفهان و نیز تجمعات کانونهای صنفی معلمان و نیز، رشد فزاینده بیکاری و نزول تصاعدی شاخصهای رشد منفی اقتصادی نشان میدهد که مطلقاً هیچ راهحل فوری و ارادهگرایانه برای این بحرانها وجود ندارد. تا ضرورت اصلاحات ساختاری پذیرفته و مسایل اساسی مدیریت کشور حل نشود و تا روابط ایران و جهان نرمال نشود، بهبودی در کار نیست. امروزه کمتر فرد یا جریانی است که نداند یا از این واقعیت محض طفره برود که «نرمالیزاسیون» در سیاست خارجی بدون «نرمالیزاسیون» در سیاست داخلی امکانپذیر نیست.
بخش قابل ملاحظهای از محافظهکاران خردگرا فهمیدهاند که با شعار و انزواجویی از جهان توسعهیافته نمیتوان به توسعه اقتصادی رسید و حتی نمیتوان کشور را اداره کرد. فضای کنونی مجلس و دولت که به جای پرداختن به مسایل اساسی کشور دنبال مقابله با سگگردانی و نحوه نگهداری از حیوانات خانگی و پایین آوردن سرعت اینترنت هستند، همانقدر که برای اصلاحطلبان نگرانکننده است، محافظهکاران خردگرا و تکنوکراسی راست را هم به تامل و دغدغه و بیم از آینده واداشته است. نگرش نازل و غیرکارشناسی لایحه بودجه سال 1401 و تلاش برای ایجاد سازوکارهای ضدتوسعهای مانند «مالیات از دارایی» و نیز، اطمینان به عدم حصول منابع مالی بودجه، یقیناً بخشی از نهادهای حاکمیت و محافظهکاری را نگران کرده است. این چشمانداز کلی میتواند موید درخواست از مدیریت سابق مذاکرات برجام برای احتراز از هرگونه وضعیت فوقالعاده در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی تلقی شود و مهمترین دلیل دیدار اخیر آقای روحانی با آیتالله خامنهای را توضیح دهد.
*روسای جمهور سابق (هاشمی و احمدینژاد) پس از پایان دوره مسئولیت خود به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شدند و گفته میشد این موضوع به آقای خاتمی هم پیشنهاد شده بود. اما در مورد آقای روحانی هنوز این اتفاق نیفتاده است. ارزیابی و پیشبینی شما در این مورد چیست؟ آیا موقعیت روحانی سستتر از روسای جمهور پیشین است؟
طبیعتاً آقای روحانی در شرایطی نامطمئنتر از آقایان احمدینژاد و حتی خاتمی دولتش را تحویل داد. وقایعی مانند انتشار فایل تصویری و صوتی مصاحبه آقای ظریف یا آخرین دیدار رسمی دولت با رهبری و موارد فراوان مشابه آن نشان داد که روحانی حق داشته است که نگران فردای خود باشد و حق داشته است که اگر نتواند جایگاه خود را ترمیم و یا تثبیت نسبی کند، نه تنها به سرنوشت خاتمی و بلکه ممکن است به سرنوشت بنیصدر مبتلا شود. اما این که بازگشت روحانی به عرصه به معنای ورود او به مجمع تشخیص مصلحت باشد و یا این که او به این سطح قناعت کند، مساله دیگری است. چنانچه گمانهزنیهای راجع به بهرهگیری از ظرفیت دیپلوماتیک روحانی در عرصه مذاکرات برجام درست و واقعبینانه باشند، قاعدتاً باید این نقش در راستای ورود روحانی به شورای عالی امنیت ملی تدارک دیده شود تا امکان انتقال مدیریت مذاکرات از وزارت خارجه دولت رییسی به تنها نهاد اثرگذار و حایز جایگاه قانونی در این عرصه فراهم شود و البته این تحول بسیار دشوار به نظر میرسد حتماً با مقاومتهای درونی رو به رو خواهد شد و بعید است که به صرف دیدار اخیر آقای روحانی بتوان به توفیق آن خوشبین بود.
*مجلس یازدهم به ویژه کمیسیون اصل ۹۰ شکایات و پروندههای مختلفی را علیه روحانی مطرح کردهاند و کمپینهایی هم از سوی جریان راست برای محاکمه روحانی شکل گرفته است. برخورد قضایی با روحانی را تا چه حد جدی میبینید و از این منظر، دیدار با رهبری چه اهمیتی دارد؟
کاملاً واضح است که این کارها عملیات جنگ روانیاند و رهبری اجازه چنین اقداماتی را علیه روحانی نخواهد داد، کما این که در خصوص احمدینژاد و خاتمی به همین نحو رفتار شد. این سنخ نمایشهایی که کمیسیون اصل 90 مجلس یازدهم یا برخی نومحافظهکاران افراطی نشان میدهند، بیشتر دلالت بر زمینهچینیهای آتی دارد و ناظر بر شرایطی است که پیشبینی میشود که روحانی، همچنان اصلیترین کاندیدای مناسباتی فراتر از مدیریت هستهای و مذاکرات برجامی به شمار میرود. واقعیت آن است که نشانههای فراوان حکایت دارند که دکتر حسن روحانی هنوز هم مهمترین گزینه و واجد بالاترین احتمالی است که ساختار کلان مدیریت قدرت به او متکی شود. حتی فکر کردن به این موضوع برای تندروها هراسآور قلمداد میشود و طبیعی است که در صدد برنامهریزیهای تخریبی برای شرایط محتمل در آینده نه چندان دور شوند.
*در سطح کلانتر، روسای جمهور و دولتمردان پس از دوره مسئولیت خود چه کارکرد و جایگاهی میتوانند داشته باشند و از این منظر، کدامیک از روسای جمهور پس از دوره مسئولیت خود در صحنه سیاسی موثرتر واقع شدهاند؟
طبیعتاً این جایگاه باید متناسب با تجربه و مناسباتی باشد که این مقامات عالی به دست آوردهاند و ترازی فراتر از سازوکارهای مشاورهی دارد. فردی مانند آقای هاشمی و حتی آقای خاتمی از ظرفیت بهبود روابط ایران و عربستان برخوردار بودند و هستند. هنوز هم ظرفیت آقای خاتمی برای کاهش یا مهار تنشهای میان ایران و عربستان یا ترمیم روابط بینالمللی به تنهایی بیش از کل بدنه دولت رییسی است. هنوز هم آقای روحانی و دوستانشان مانند آقایان ظریف و عراقچی از بیشترین توان در به نتیجه رساندن مذاکرات برجام برخوردارند. شاید تجدیدنظر در حکم قضایی صادره علیه یکی از اعضای خانواده آقای عراقچی و دعوت اخیر از ایشان در سمت مشاور رسمی رهبری نیز در همین راستا قابل توجیه باشد.
در جهت بهرهگیری ساختار مدیریت رسمی کشور از ظرفیتهای شخصیتهای عالی نظام، به نظر میرسد که اثرگذاری آقای هاشمی به مراتب بیش از سایرین بوده است و البته همین ظرفیت میتواند دلایل کینههای عمیق و سیاستهای خواهان حذف او را بیشتر واضح کند. بر همین اساس است که حتی ادامه خطبههای نماز جمعه هاشمی آن قدر مسالهدار تلقی شد و به حذف کلی او انجامید. در خصوص احمدینژاد باید تحلیلی جداگانه ارایه داد. پیامدهای سیستماتیک زمامداری او به ویژه پس از 1388 در عرصههای متنوع اقتصادی و سیاسی، اتکای او به ظرفیتهای پوپولیستی و توانمندی بیبدیلی که در توطئهسازی و ارتکاب به فریبکاریهای اجتماعی دارد، از جمله دلایلی است که از حضور سایهسان او محافظت میکند و نه ظرفیتها و شایستگیهای مدیریتی و فکری و سیاسی.
انتهای پیام
کاملا با دلائل ومستندات ونتیجه گیری هتی ایشان موافقم..ولی کوگوش شنوا؟؟؟دراین دیار تابگویی پهلوانان هاجم به اسیاب های بادی داریم…