نتیجه کم رنگ شدن تفریح در زندگی جامعه
حسین راغفر طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: بحث کمرنگشدن تفریح و اوقات فراغت، عوامل متعددی دارد که درگیریها و مشکلات اقتصادی، یکی از مهمترین آنهاست. در یک طرف، ما با افرادی مواجه هستیم که برای تأمین معاش و هزینههای زندگی، ساعات بسیاری را در روز به کار اختصاص میدهند و دیگر زمانی بهعنوان اوقات فراغت برای آنها باقی نمیماند. برعکس این موضوع، در طرف دیگر افرادی هستند که بهخاطر اوضاع بازار کار، فاقد شغل هستند که همین امر، جمعیت قابلتوجهی از جوانان ما را با افسردگی بیهویتی مواجه کرده است؛ چراکه تمام افراد، هویت اجتماعی خود را از شغل و فعالیت و مهارت خود به دست میآورند. در این شرایط، وقتی کسی شغل ندارد، فقط به این معنا نیست که درآمد ندارد، معنی اصلی آن این است که هویت ندارد و چیزی که اتفاق میافتد، احساس پوچبودن و تهیبودن است.
از طرفی، با نبود شرایط تفریحات سالم و اوقات فراغت برنامهریزیشده، افرادی که توانمندی مالی دارند، در بسیاری موارد به سمت فعالیتهای مبتذل و آسیبزننده سوق پیدا میکنند. با توجه به اقتصاد تجاریشده کنونی نیز که هرنوع تفریحی هزینههای گزافی دارد، افراد دیگری هم هستند که بهخاطر شرایط مالی، امکان دسترسی به اوقات فراغت مناسب برایشان فراهم نیست. نتیجه رفتار هر دو دسته، افسردگی و پیامدهای مختلف آسیبهای روحی، آسیبهای اجتماعی و رشد جرم و جرائم و فروافتادن در ابتذال است. درواقع میبینیم که در کنار افرادی که بهخاطر فشار کار، اوقات فراغت مناسب ندارند، افراد فاقد شغل نیز به دو دلیل نبود امکانات تفریح مناسب یا بالابودن هزینههای تفریح، امکان استفاده از اوقات فراغت خود را ندارند.
موضوع بعدی قابلبررسی، بیتوجهی به آسیبهای فراوانی است که نبود اوقات فراغت و تفریح مناسب ایجاد میکند. امروز تمام مشکلاتی که در بخش اقتصاد به آن پرداخته میشود، مسائل معیشتی، خورد و خوراک و مسکن است اما نباید فراموش کنیم که تمام انسانها نیازمند فعالیتهای فرهنگی هستند. درواقع میتوان گفت انسان فقط با نان زنده نیست بلکه حضور در اجتماع و رویدادهای فرهنگی هم از اولویتهای رشد اوست.
اگر ما بخواهیم جامعه پیشرفته و سالمی داشته باشیم، باید توجه کنیم که دسترسی به این خدمات باید برای عموم مردم فراهم و امکانپذیر باشد. اما امروز با اقتصاد خصوصیشده و دولتهایی که هیچ نوع مسئولیتی برای خودشان در قبال فرهنگ قائل نیستند، شاهد این هستیم که دسترسی به خدمات فرهنگی سخت و گرانقیمت شده است که این یکی از اصلیترین دلایل حذف جمعیت قابلتوجهی در دسترسی به این خدمات در کشور است. در این شرایط، در کشورهای پیشرفته، یکی از مهمترین اقداماتی که دولتها انجام میدهند، حمایت از فعالیتهای فرهنگی، هنری از طریق تشویق سایر نهادها به سرمایهگذاری در این رویدادهاست که این نشاندهنده توجه دولتها به امر فرهنگی، هنری و اهمیت آن است اما در کشور ما نهتنها فعالیتهای تفریحی که امور فرهنگی هم فقط برای افرادی مهیا شده که توانمندی مالی دارند.
حتی امروزه میبینیم که به دلیل بالارفتن قیمت کتاب در کشور، محققان و افراد فعال حوزههای فرهنگی و علمی در برطرفکردن نیازهای تحقیقاتی و مطالعاتی خود دچار مشکل شدهاند. به همین دلیل، شاهد آسیبهای فراوانی به موضوع تفریح و فعالیتهای فرهنگی، هنری هستیم.
مسئله بعدی این است که عموم هیئتدولتهای ما براساس مسائل اقتصادی، سیاسی شکل گرفتهاند و اولویتشان در همین مواضع است. بنابراین اساسا جایگاهی برای مسائل فرهنگی، آموزشی مثل ورزش، فرهنگ و هنر و حتی آموزشوپرورش قائل نیستند.
درواقع وزرای این بخشها هم بیشتر برای تزئین کابینه انتخاب میشوند نه برای تأمین اهداف مورد نیاز بخشی که به آنها سپرده شده است. عملا این افراد نقشی ندارند. مثلا تصور نمیکنم در چهارسالی که وزیر ورزش و جوانان در رأس کار است، حتی نیمساعت هم به او فرصت گفتوگو درمورد حوزه تحت امرش داده شود. این حضور تزئینی مسئولان و وزرای مرتبط با بحث فرهنگ، هنر، ورزش و آموزش، به دلیل این است که اصولا این فعالیتها در اقتصاد کشور ما حضور تزئینی دارد؛ یعنی هنوز اهمیت و ضرورت آن تعریف نشده است.
فشار کار و نگرانیهای حاصل از گرانیهای رو به رشد و عدم وجود تفریحگاه های کافی و با طراوت و امن و همینطور اعتیاد به برنامه های تلویزیون و اجتماع گریزی از دلایل کمرنگ شدن تفریح است