گویی ایران را نمیشناسند | ابوالفضل فاتح
ابوالفضل فاتح، موسس ایسنا، در یادداشتی نوشت:
“بسمه تعالی”
در هنگامه ای که بسیاری از مصلحان کشور تلاشهای خود را برای بیدار کردن سامعهی حکمرانان و کند کردن چرخهی خشونتها مضاعف کردهاند، در کمال حیرت با خبر آغاز اعدامها مواجه شدهایم. با مفاهیم قضایی آشنا نیستم، اما از منظر سیاسی و اجتماعی در اعتراضات اجتماعی که ماهیت بسیار پیچیدهای نیز دارند، خشونت و تولید خشونت از هر سو بیفرجام و نکوهیده است و از سوی حکومت که باید قوهی عاقله باشد، بیفرجامتر و نکوهیدهتر. از جنبش عدم خشونت «گاندی» و فراز منسوب به او یاد میکنم که «همیشه برای مُردن آمادهام، اما برای کشتن آماده نیستم».
درباره رویههای حقوقی و تناسب جرم و مجازات باید حقوق دانان قضاوت کنند، اما انصاف دهیم، آیا وجدان جامعه ایرانی از این گونه احکام احساس عدالت دارد؟ آیا در این گونه حوادث، به تخلفات همه با یک چشم نگریسته میشود؟ آیا اساسا متهم در حالی که قتلی مرتکب نمیشود، از شدت چنین حکمی با خبر است؟ وقتی قانون گریزی در بخشهای بزرگی از حاکمیت بیداد میکند و فراوان از آن اغماض میشود، چگونه برای دیگران مجازات حداکثری اعمال میشود؟ چرا مضیق ترین قرائتها بر امور حاکم میشود؟ سالهاست، بندهای فراوانی از قانون اساسی به ناحق تعطیل شده، چه بسیار از مفاد عدالت خواهانه ی اسلام و حقوق مدنی با عنوان مصلحت یا عناوین دیگر زمین مانده، اما در کمال تعجب برخی درصدور این گونه احکام به جای تامل و رافت و باز کردن گفتوگوهای حقوقی آموزنده، تعجیل و تسریع و تشدید حداکثری میکنند. این همه نظام حکمرانی در جهان، براستی چند سیستم چنین شیوهای را برای حل بحرانها، گفتوگو با مردم و زیست مدنی برگزیدهاند؟ بعید میدانم، بسیاری از شما نیز این گونه محاکم را به واقع قبول داشته باشید، چنان که پیشینینان شما نیز بسیاری از اقدامات گذشته را گردن نگرفتند. چند دهه پیش در خیابانها و مقابل چشم مردم چوبه اعدام و مجازات بر پا بود. چرا امروز چنین نمیکنید؟ پاسخ روشن است: زمانه عوض شده است و دانستید آن شیوه، نه تنها اعمال نظم نیست که وهن است. در آینده نیز وقتی به امروز بنگرید، چه بسا خواهید گفت که ای کاش چنین نمیکردیم. در کشوری که فرهنگ و تمدنش سراسر دعوت به مروت و مدارا است، و در زمانهای که در نظامهای حقوقی جهان برای هر یک از احکام شدید سالها بحث و بررسی میشود تا احتمال کمترین خطا نباشد و کمترین حقی از انسانی جابجا نشود، با کدام میزان، منطق و دوراندیشی، چنین تصمیمات شتابناکی اتخاذ میشود؟ واگویههای مردم و رسانههای جهان را نگاه کنید؛ این تخریب چهرهی ایران و ایرانی و این دمیدن بر تنور تنفر و ناشکیبایی اگر نیست، پس چیست؟ تحکم و تشدید از سوی اهل قدرت شهامت نیست، اصلاح این رویه هاست که شهامت میخواهد.
به ارزشهای والایی که مولد انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی 57 بود بنگریم. بر کدامیک از آن ارزشها و کرامتها استوار ماندهایم؟ منادی کدام هویتیم؟ آزادی و جمهوری موعود کجاست؟ عدالت موعود کجاست؟ مگر مولای رحمت پیامبر اکرم (ص) نفرمود: العَدلُ جُنَّةٌ واقِيَةٌ، و جَنَّةٌ باقِيَةٌ – عدالت، حفاظى نگاه دار و بهشتى ماندگار است؟ مگر امیرالمومنین علی(ع) نفرمود: « العَدلُ أساسٌ بِه قِوامُ العالَمِ – عدالت شالوده ایست که جهان بر آن استوار است»؟ مگر نه آن است که ذات بی عدالتی و تبعیض، بی ثباتی است؟ چگونه میتوان در فضایی پر از بی عدالتی و تحقیر و سرکوب و فقر، انتظار آرامش همگانی داشت؟ مگر نه آن است که بی عدالتی زاییدهی ظلم، و زایندهی خشونت است؟ وقتی بر راههای اصلاح و اعتراض مدنی گره کور زده، حتی برگههای رای مردم که نسخه شفا بخش و فصل الخطاب همهی ملتها و حکومتهاست، انحصاری شده و رسما دولت و مجلس اقلیت تشکیل شده است و اکثریت وانهاده شدهاند، وقتی با مردم خودمان و دنیا قهر کردهایم و طمع بیگانه را برانگیختهایم، چه کسی بیشتر شایسته ملامت است؟ آن که به تنگ آمده، یا آن که به تنگ آورده است؟ سهم عدم تدبیر حاکمیت در حال فعلی کشور کجای احکام ارزیابی و لحاظ میشود؟
کسانی که این روزها دعوت به مجازاتهای حداکثری میکنند، نه خیرخواه مردمند و نه خیرخواه حکومت و نه متوجه آبروی دین و میهن. در اندیشه و انگیزهی ایشان تردید کنید. آنان گویی ایران را نمیشناسند و در دنیای دیگری زندگی میکنند و عدالت و حلم و حکمت و رافت را از ارکان حکومت نمیدانند. از درک زمانه که بماند، گویی حتی از درک عاطفه و رنج مردم ناتوانند که دلها را چنین میشکنند. آنان نمیدانند آزمودن صبر مردم خطاست. باید برای زخمها، مرهم بود و قفلها را باز کرد. یک گام از حکومت، ده گام از سوی مردم خواهد داشت. طبیعت نارضایتیهای مردم خوب کشورمان، عمیقا انسانی است.
مردم بیش از یک قرن است که شیفته آزادی و عدالت و حفظ استقلال و تمامیت کشورند و با خشونت و بیگانه زاویه دارند، و منزلت امنیت را میدانند، اما از بسیاری از شیوهها و تدبیر حکمرانی، رنجیدهاند و مظلومان و ضعیفان از تحقق عدالت مایوس شدهاند.
راه حل پایدار، التزام مطلق به آزادی ها و حقوقی است که همه ملتهای رشید جهان از آن بهرهمندند و در قانون اساسی نیز به بسیاری از آن تصریح شده اما بر زمین مانده است. راه حل، بازگشت به مردم و اخلاق و اتخاذ شیوههای مدبرانه و مردم دارانه است نه راههای بی فرجام گذشته. راه حل بازگشت به عدالت، آزادی و انسانیت و عقلانیت و قانون است. راه حل، اصلاح بی وقفهی انحرافات و مفاسد است. راه حل فهم جامع حقوق انسان است. راه حل، تمکین کرامت مردم است که بر هر مطالبهی دیگری اولویت دارد. آیا کسی هست که ندای وجدانهای بیدار را بشنود؟
انتهای پیام