منجی از گذشته میآید؟
محمد زارع شیرین کندی، پژوهشگر فلسفه در یادداشتی با عنوان «منجی از گذشته میآید؟» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
هر صغیری میتواند با ممارستِ سخت و فعالیت فراوان به بلوغ عقلی برسد، بزرگ و مستقل شود و مدیریت امور و کارهایش را به عهده گیرد. اذعان به اراده و توان انسان و اصرار به عظمت و اعجاز آن به این معنا نیست که او قادر است هر محال و ممتنعی را ممکن کند و اگر یک فلج مادرزاد در مسابقۀ دو و میدانی نتواند رتبۀ اول را به دست آورد مسلما خود مقصر است! نه! بی تردید دراین گونه سخنان، انسان و صفات او “مطلق” انگاشته می شود و جز او همه هیچ و پوچ. مقصود آن است که حیات انسان همواره رو به آینده و امکان و امید معنا می یابد نه رو به گذشتۀ تاریخی و وقایعی که دیگرتغییرپذیر نیستند. انسانی که صورت ها و مثال ها و آرمانهایش را از آینده برنمیگزیند، در گذشته می زید و همواره “قیم”ها و “قهرمان”های قدیم را می تواند جلو چشم مجسم کند دشوار و بعید است که از “صغارت” و “قیمومت” خارج شود. آیا بدبخت نیست مردمی که می خواهد فقط “قیم”ها را تغییر دهد نه “خویشتن” را، نه ساختارها و ارکان و نهادها و شیوه ها را؟ آیا بدبخت نیست مردمی که هنوز از چیستی و حلاوت و لذت و جادوی “قدرت” چیز اندکی می داند؟
غرب قرنها کوشید، قرنها اندیشید، قرنها عمل و مبارزه کرد، قرنها هزینه و قربانی داد تا توانست مطلقیتِ قدرت و قیمومت را مهار کند. تغییر و جابه جایی “قیم” ها، اگر هم به سختی ممکن باشد، چیزی را عوض نمی کند و از قضا صرفا تاریکی افق های آینده را نشان می دهد. مردمی که نمی تواند افق های تازه را درست ببیند مجبور است در گذشته اش لم دهد و دلخوش باشد اما راحتی و تن آسانی با حرکت به جلو و از سرگذراندنِ تجربه های جدید سازگار نمی تواند باشد. جامعه با ارزیابی دقیق و سنجیدۀ شرایط امکان می تواند دستکم برخی ازخواست هایش را ممکن و عملی کند تنها اگر بر بطالت و پیامد آن، یعنی خودخواهی و خودستایی، غالب آید و در گذشته ها به دنبال “منجی” نگردد. “منجی” از آینده می آید.
جهان جدید (مدرن) جهان “منجی”ها و “قهرمان”ها نیست بلکه جهان سخت کوشی ها و همت ها و سماجت ها و ادامه دادن هاست. به سبب تنبلی و راحت طلبی است که انسانها می خواهند همه چیز را به صورت آماده از گذشتگان، پدران و اجداد، و در یک کلمه از “سنت” اخذ کنند زیرا در این صورت دیگر نیازی به تفکر نو، آغاز نو و کارنو، و در یک کلمه “مدرنیته” نیست. البته گشودن راه آینده نیز هرگز سهل و ساده نیست. در تاریخ آزموده ها را به کرات نمی توان آزمود، چرا که این کار جز پشیمانی چیزی به بار نمی آورد. می توان از تجربه ها آموخت و مسیرتازه ای را در افق دید، با اتکاء به عقل و هوش و کوشش خود راه افتاد وآهسته آهسته گام برداشت. مردمان فقط با شنا کردن می توانند شنا یاد بگیرند نه با توسل به “قیم” ها و تمسک به “منجی” ها. نیچه زمانی گفته بود: حدود دو هزار سال و نه یک خدای تازه! مشابه سخن نیچه را شاعر ما سروده است: بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری / هر لحظه مرا تازه خدای دگرستی.
انتهای پیام
کوشش که نمی کنیم،
با هر نوع تنوعی هم که مخالفت می نماییم،
فقط دلمان به سنت خوش است.