خرید تور تابستان

نقاب گشت ارشاد!

مهدی نورمحمدزاده در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «نقاب گشت ارشاد!» نوشت:

«استیو تولتز» نویسنده استرالیایی، در رمان «هر چه بادا باد!» سئوال عجیبی از قول شخصیت داستانش طرح می‌کند: «بدترین و تلخ‌ترین اتفاق ممکن موقع برداشتن نقاب از چهره یک نقابدار چیست؟!».

تصور کنید روزها و ماه‌ها و حتی سال‌ها با یک چهره نقاب زده روبرو بوده‌اید و حالا بعد کلی رنج و مکافات این امکان را یافته‌اید که نقاب از چهره طرف بردارید! بدترین اتفاق ممکن موقع تماشای چهره زیر نقاب چیست؟!

به نظر تولتز، تراژدی بزرگ وقتی است که ببینید چهره زیر نقاب دقیقا عین خود نقاب است و شما همه این مدت نادانسته به چهره اصلی طرف خیره بوده‌اید و با فرض‌ها و حدس‌های عجیب و غریب فقط خودتان را سر کار گذاشته‌اید!

داستان حوادث سیاست هم گاهی چنین است، اغلب ما دوست داریم برای اتفاقات سیاسی تفسیر و تاویل ارائه کنیم و به اصطلاح پشت پرده امور را کشف کنیم، اما غافل از اینکه بعضی وقت‌ها پشت پرده عجیب و غریبی در کار نیست و داستان خیلی ساده است.

مثلا در هفته‌های گذشته دوستان مطبوعاتی تلاش زیادی کردند تا سر از رمز و راز برخی احکام قضایی متهمان موضوع حجاب و عفاف دربیاورند، به نظر این دوستان اینکه یک خانم به خاطر کشف حجاب محکوم به کار در غسالخانه و شستن میت شود اصلا اتفاق معمول و باورپذیری نیست و حتما پشت پرده‌های زیادی برایش قابل تصور است. آخر چطور ممکن است وقتی یک دانشجوی روان‌شناسی هم متوجه تبعات تلخ روانی و نفرت‌افزایی این احکام در سطح جامعه است، مسئولان متوجه تبعات تلخ این موضوع نباشند؟! پس حتما ماجرا ابعاد پنهان دیگری هم دارد!

در موضوع بازگشت ون‌های گشت ارشاد و لایحه جدید حجاب هم بازار گمانه‌زنی‌ها و رمزگشایی‌ها رونق گرفته است، با این استدلال که کدام عقل سالم بعد قضایای تلخ سال گذشته و قربانی شدن ده‌ها نفر، به این راحتی اشتباه تلخ گذشته را تکرار می‌کند؟! هیچ‌کس! پس به یقین پشت پرده‌ای در کار است که باید آن را کشف و فاش کرد!

منکر چنین سئوالات منطقی و احتمال نفوذ و اختلاف‌نظر در ارکان قدرت و… نمی‌توان شد، اما نگاه و تفسیر ساده‌تری هم می‌توان داشت.

گزاره «چون اوضاع خیابان‌ها آرام شده دیگر وقت مماشات در برابر بی‌حجابی نیست» منطق و فکر بخشی از تصمیم‌سازان جامعه ما است. این گروه معتقدند باید به هر طریق ممکن جلو بسط بی‌حجابی گرفته شود؛ ولو به مدد دوربین‌های چینی و جریمه‌های میلیونی!

ما خودمان داستان را زیادی پیچیده کرده‌ایم، و الّا حضرات خیلی صاف و ساده می‌گویند قرار است به زور هم که شده راهی بهشت‌مان کنند. بله، زیر نقاب گشت ارشاد چیزی جز گشتِ ارشاد نیست!

این ترکیب متناقض با همه تبعات تلخ و غیرقابل پیش‌بینی‌اش همچنان ابزار دست برخی است و خواهد بود، تا وقتی باور به ضرورت ارشاد و هدایت مردمان در بخش‌هایی از ساختار تصمیم گیری جامعه ما وجود دارد! تنها اشکال فراموش شده، تناقض ذاتی «گشت» و «ارشاد» است.

«گشت» مصدر پلیسی و امنیتی و آمیخته با تحکّم و اعمال زور است و متاسفانه هیچ نسبتی با «ارشاد» که هنری ظریف، مبتنی بر فرهنگ و ادب و البته غیرمستقیم است، ندارد. دوستان هنوز درنیافته‌اند ترکیب متناقض نمی‌تواند بقای دائم داشته باشد و دیر یا زود فرو می‌پاشد، مثل همان وعده «اشتغال یک میلیونی» وزیر جهادی‌شان!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا