تاریخ تبری اثری از داریوش سجادی!
«محمد طباطبایی» در یادداشتی برای انصاف نیوز درباره ی یادداشتی از «داریوش سجادی»، بلاگر گرین کارتی جریان احمدی نژادی ها، نوشت:
«تاریخ تبری اثری از داریوش سجادی!»
همین اول بگویم که داریوش سجادی چنین کتابی ندارد.
و باز همین اول بگویم که اشتباه تایپی و یا غلط املایی در کار نیست و منظورم «تاریخ تبری»ست، نه «تاریخ طبری»
چند روز پیش نوشته ایی از داریوش سجادی خواندم، که در آن مدعی شده بود آیت الله هاشمی خودکشی کرده.
از نظر او چند اتفاق در سالهای پایانی عمر آیت الله دلیلی بود بر اینکه او چنین ادعایی کند:
1. آیت الله در دهه پایانی عمر خود و به دلیل ناکامی های فراوان دچار افسردگی شده بود.
داریوش سجادی برای توضیح این دلیل تمام پیروزی ها و تاثیر گذاری های موفق آیت الله در انتخاباتهای اخیر را شکست قلمداد کرد و گفته به خاطر همین شکستهای پیاپی ایشان دچار افسردگی حاد شدند! و در آخر هم گفت چون در چند هفته قبل وفات آیت الله در دیداری پس از برده شدن نام امیر کبیر بغضش گرفته یعنی خیلی افسرده بوده و ميخواستند مثل امیر کبیر بمیرند!
2. آیت الله از مرگ خود خبر داشت.
چرا؟ از نظر داریوش سجادی چون آیت الله پس از انتخابات 94 گفت «حالا میتوانم راحت بمیرم»
پس ميدانستند که دیگر وقت مردنشان است و به دلیل افسردگی حاد «که توضیحش بالاتر گذشت» و همچنین توان راحت مردن (به خاطر گفتن جمله «حالا میتوانم راحت بمیرم») ایشان خودکشی کردند!
البته در روز خودکشی دیگر افسرده نبودند و به گفته محسن رضایی از همیشه خوشحال تر بودند؛ اما چرا؟
اصلا نگران نباشید چون جواب این سوال را هم داریوش سجادی داده است؛ او در این باره می گوید:
«آیت الله افسرده و دارای دپریشن، وقتی تصمیم به خودکشی می گیرد خیلی خوشحال می شود»؛ چون تصمیم نهایی به خودکشی روحیتا آیت الله را بشاش کرده!
3. تقارن زمانی مرگ با یک مناسبت مهم و مورد علاقه آیت الله، یعنی، سالروز شهادت امیر کبیر.
آقای سجادی این تقارن را دلیلی بر خودکشی آیت الله هاشمی می دانند؛
چرا؟ چون هاشمی شیفته امیر کبیر بود!
قصدم پرداختن به جزء جزء نوشته ی آقای سجادی نیست؛ و الا وارونه جلوه دادن وقایع از سوی ایشان روشن تر از روز است (به عنوان مثال پیروزی کاندید مورد حمایت مرحوم هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری 92 و یا با توجه به رد صلاحیت های گسترده؛ پیروزی درصد بالایی از معدود تایید شدگان در انتخابات مجلسین شورا و خبرگان که در لیست مورد حمایت آقای هاشمی بوده اند و… همه ی اینها از نظر داریوش سجادی شکست های مهیبی برای آیت الله بود که باعث افسردگی منجر به خودکشی وی شد!
و یا اشاره به نماز میت رهبری که دقت نکردند یا عربی ایشان ضعیف ست و متوجه نشدند که رهبری در دعاهای طلب عفو برای مرحوم هاشمی که با ضمیر به میت اشاره می شد بلافاصله این طلب مغفرت را برای خودشان هم انجام می دادند، مثل اللهم اعف عنه و عنا
حال بیاییم با روش داریوش سجادی ورقی به تاریخ معاصر بزنیم و به جای اسم آیت الله هاشمی نام امام خمینی را بگذاریم که پیر و مراد آن مرحوم بود و ببینیم روش جناب سجادی چه نتیجه ای در پی دارد:
1 . امام خمینی پس از نوشیدن جام زهر پس از 8 سال جنگ فرسایشی و عدم تحقق اهداف اولیه ی انقلاب (وارونه جلوه دادن دستاوردهای امام به عنوان ناکامی؛ به شیوه ی داریوش سجادی) چه حالی داشتند؟ در حالی که این جمله در وصیت نامه آمده است: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم».
2 . امام از مرگ خود اطلاع داشتند چون در غزلی در چند سال قبل از وفاتشان سروده بودند؛
«انتظار فرج از نیمه خرداد کشم»؛ یعنی همان روزی که ایشان وفات کردند.
3 . تقارن (تقریبی) زمان مرگ با سالروز قیام 15 خرداد که آغاز قیام و انقلاب اسلامی به رهبری امام بود و همیشه امام از شهدای قیام 15 خرداد تجلیل می کردند و آن روز برای ایشان از اهمیت به سزایی برخوردار بود.
پس در نتیجه وفات امام با فرمول مضحک جناب سجادی را حدس بزنید!
قصدم از این نوشته چیز دیگری است؛
قصدم این است که ما اخلاقا نسبت به اینکه برای آیندگان چه تاریخی را رقم می زنیم مسوولیم.
اینکه چه تحلیلی از وقایع ارائه می دهیم و چگونه برگی از تاریخ را رقم می زنیم.
اینکه عموم مردم به این دست حرف ها و نوشته ها چه واکنشی نشان می دهند برای آیندگان تعیین کننده ست؛
خطرناک این است که یک غلط تبدیل به یک رویکرد غلط بشود.
تصور اینکه آیندگان چه تاریخی از گذشته به دستشان می رسد وحشت آور است؛ وقتی در عصر ارتباطات در مورد قضایایی که مربوط به 3 سال قبل هستند چنین بی پروا لاطائلات سر می دهند؛ و در رسانه ی ملی هم به حضرتشان میدان سخن راندن می دهند؛ باید برای تاریخی که به دست فرزندانمان می رسد نگران بود.
این روش جناب داریوش سجادی در تحلیل یک واقعه البته مسبوق به سابقه است؛ یعنی در کتب تاریخی جعل و تحریف فراوان بوده و هست ولی عموما با ظرافت و در لفافه.
اما این شیوه ی جناب سجادی از این جهت کم نظیر ست که بسیار چکشی و بدون ظرافت همچون تبر بر پیکر واقعه افتاده آن را قطعه قطعه می کند و بعد آنها را هر طور که بخواهد بزک می کند و به خورد خواننده می دهد؛
البته این نوشته ی ایشان از سوی مردم جدی گرفته نشده که طبیعی هم هست اما نباید بی تفاوت بود، باید نسبت به مسائل بنیادی خودمان حساس باشیم، نگذاریم روش های غلط تبدیل به میراث آیندگانمان بشود،
یک ترک کوچک در دیواره ی سد به چشم نمی آید اما نادیده گرفتن آن منجر به یک حادثه ی مرگبار و غیر قابل جبران خواهد بود.
اصلا فکر نکنید که چنین شیوه های مضحکی در جامعه راه پیدا نمی کند! اتفاقا ما همین الآنش هم در برخی موضوعات به این شیوه تاریخمان را تبری روایت کرده ایم، به عنوان مثال حرف ها و سخنان امام چنان قطعه قطعه در افکار جامعه نهادينه شده ست که اگر همین فردا روزنامه برخی جملات امام را در روزنامه اش چاپ کند بدون اینکه گوینده ی آن کلام را مشخص کند؛ روزنامه به احتمال زیاد توقیف خواهد شد؛ برخی سخنان معروفی که در جامعه ی ما همگی یقین دارند که از امام است، از ایشان نیست، و این اتفاق در عصری افتاده ست که تمام سخنان امام در مجموعه ای جمع شده، در اینترنت به راحتی قابل جستجوست اما باز هم روش تاریخ تبری تاثیر خود را داشته است.
این دست حرفها و نوشته جات آقای سجادی گرچه حقیر و پست و ناچیز هستند اما در عین حال نباید از آنها غافل شد. جامعه باید نسبت به پلشتی حساس باشد و الا کک و ساس و شپش از سر رویش بالا میرود.
تمام صفات قبیحی که به کار بردم نسبت به روش و سخنان جناب سجادی بود؛ نه شخص ایشان؛ و بدیهی است که شخص ایشان مبرای از این صفات هستند.
لفظ تاریخ تبری شاید شبیه یک شوخی باشد اما همانطور که تبر در جنگل های کهن و خرم کشورمان؛ ریشه ی حیات و میراث طبیعی ما را قطع می کند؛ این دست نوشته ها و تاریخ های تبری هم ریشه ی تاریخ و فرهنگ کشور را قطع می کنند؛ و آنچه مهم است شناخت و غافل نشدن از این روش غلط است؛ و الا دعوا بر سر مرحوم هاشمی نیست؛ شما به جای اسم هاشمی هر اسمی بگذارید باز از این شیوه ی غلط نتیجه ی غلط حاصل میآید؛ و همچنین فرقی هم نمی کند که این روش را داریوش سجادی به کار ببرد یا مهدی خزعلي، باز هم روش غلط به نتیجه ی غلط ختم می شود؛ و باز فرقی نمی کند به چه انگیزه ای این روش را بکار ببرند، از بغض به هاشمی یا حب به هاشمی، روش غلط سرانجامی نادرست در پی خواهد داشت.
انتهای پیام
سلام،
من بدون اینکه مطلب بالا را خوانده باشم ( و هرگز هم نخواهم خواند،زیرا برای وقت خودم ارزش قائلم ) این کامنت را میگذارم : آقای انصاف نیوز عزیز ! شما با درج مطالب این شخص، مطلعین از ترهات ایشان را از 2 نفر به 50 نفر ( حداقل ) افزایش میدهید ! انصاف نیوز ، سایت پر مخاطبی است و شما دارید بیشترین خدمت را به این آقا میکنید ! حال، چه اصراری به این کار است، واقعآ جای بسی تآمل و تحیر است!
سلام. البته مطالب اخیر ایشان در خبرگزاری های گسترده ی خاص در حال انتشار است و بازنشر آنها تاثیری در میزان خوانده شدن شان ندارد. البته یادداشت پیش رو در نقد آن است و نویسنده به صراحت انگیزه ی نوشتن آن را گفته است
جناب ادمین !؟ لطفآ راهنمایی کنید که ما چگونه میتوانیم از عکس خود در محل تصویر و هنگام کامنت گذاشتن استفاده کنیم ؟ ممنون از پاسخ شما خواهم بود.
گویا باید در سایت آواتار عضو باشید تا در بسیاری از سایت ها عکس و مشخصات شما به صورت خودکار بیاید
صد حيف و هزار افسوس كه مقاله اى چنين متين، منطقى و صحيح را با آن جمله كذائى _ … بديهيست كه شخص ايشان مبراى از اين صفات هستند ! _ بلااثر و مضمحل كرديد. بگذاريد بالاتر از آن را بگويم، جنابعالى با استعمال
ضمير محترمانه « ايشان » در حق انسانيت جفا كرديد. نگرانى تان در باره نظرات و ترهات مغز علبل او هم كاملاً
بى مورد است، كيست كه نداند لجن مالى ها و فضله پراكنى هاى او فقط به خاطر پاره استخوانى بيشتر است ؟!
مگر نمى بينيد بدنامان و حرامخواران سياسى هم تا كنون حاضر نشده اند « خرده نانى » هزينه اين موجود فلك زده كنند !
اسم و رسم
نيستند
روش تحلیلی داریوش خان سجادی این اجازه را نمیدهد که دیگرانی با ردیف کردن از جمله حملاتی که به هاشمی میشد و محبوبیت رو به افزایش او به نتیجه دیگری برسند ؟!
توصیه اکیدم این است یک فصل به مباحث علم رجال در مورد جناب” تبری نویس” اضافه گردد تا وزن احادیث ایشان در منابع تاریخ معاصر مشخص گردد.
تاریخ اسلام کم از جنس کعب الحبار نداشته
فقط یک سوال
حالا داریوش سجادی حاضر هست برگرده ایران؟
بنده نوشته های داریوش سجادی را خواندم
به نظر من ایشان درست میگویند
ایشان استدلال کرده اند و شما هم پاسخ ایشان را دادید. اما استدلال ایشان قوی تر بود.
من کاری به راستی و دروغی حرف های داریوش سجادی ندارم اما اینکه شما او را احمدی نژادی می دانید در حالی که عضو حزب اعتماد ملی آقای کروبی بوده است, حرف های شما را دروغ و بی ارزش می کند