مدونا در خيابانهای تهران
«رضا بابایی» پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی تلگرامی نوشت: دوست طلبهای، فیلمی برای من فرستاده است که در آن مدونا خوانندۀ زن آمریکایی، از چند حادثۀ ناگوار (تعرض جنسی) در زندگیاش سخن میگوید. این دوست عزیز، برای من نوشته است: «محال است اجازه دهیم تحت پوشش اصلاحات، زنان ما رو به سمت چنین آیندهای ببرید… ما منورالفکرها و تمدن غربی را در چشم زنان و دختران رسوا میکنیم… شما مروج فمنیسم و فساد جنسی و مبلغ لیبرالیسم هستید و ما مخالف آن… مدونا اوج پیشرفت یک زن غربی است و اگر این آینده بد است، چرا آن را تبلیغ میکنید و اگر خوب است چرا شفاف به زنان ایرانی نمیگویید که شما باید تنها ابزار … مردان باشید تا اصلاحات در ایران انجام شود… داعش دستپرودۀ اربابان شماست. آمریکاییها داعش و النصره را ساختند تا زنان جهان را بین دو قطبی مدونا و زنان داعشی اسیر کنند.»
نوشتههای این دوست عزیز، حرف دل بسیاری از جوانان مذهبی است. من دردمندی این دوستان غیرتمند را با همۀ وجودم درک میکنم و میدانم که بر روح و روان آنان چه میگذرد و چه رنجی میبرند. من هم در ایام جوانی همینگونه بودم و همین رنجها و دردمندیها را داشتم. اما کمکم از منظری دیگر به انسان و جامعه نگریستم و دردهایی دیگر به سراغم آمد. نمیدانم چرا سالها فکر میکردم که زنان، خودشان نمیتوانند برای خودشان تصمیم بگیرند و ما باید دربارۀ آنها تصمیم بگیریم. به این عبارت دوستمان توجه کنید: «محال است که بگذاریم تحت پوشش اصلاحات، زنان ما رو به سمت چنین آیندهای ببرید.» دربارۀ اشیاء هم اینگونه سخن نمیگویند که ما دربارۀ زنان میگوییم. انگار زنان همیشه باید مهارشان در دست کسی باشد و دعوا بر سر این است که زمام امور آنان در دست اصلاحات باشد یا اصولگرایان.
اینکه برخی از مردان، غیرت دارند و میخواهند زنان در جامعه امنیت داشته باشند، بسیار محترم و بلکه مقدس است. اما اولا مگر تنها راه پاسداری از حرمت زنان، کنترل آنان با روشهای مردپسند است؟ ثانیا این روشها مگر تا امروز نتیجه داده است؟ مگر امنیت زن ایرانی بیشتر از مدونا در آمريكا است؟ فکر میکنید اگر سرکار خانم مدونا در تهران میزیست، مشکلاتش در مجموع کمتر بود؟ در خیابانهای نیویورک، مشکلی برای مدونا پیش آمده و او پشت تریبون عمومی دربارۀ آن سخن گفته و نگران هیچ هزینه و پیامدی هم نیست. در ایران یا پاکستان یا حتی ترکیه اینگونه اظهارات، بدون هزینه و پیامدهایی مانند قتلهای ناموسی، ممکن نیست؛ وگرنه مدوناهای شرق هم به سخن میآمدند و ناگفتنیها را میگفتند.
حساسیت عجیب و افراطی ما به پوشش زنان، بیش از آنکه دلایل دینی داشته باشد، منشأ روانشناختی و فرهنگی دارد. شمار آیات و روایات مربوط به پوشش زنان، در قیاس با مسائل دیگر، آن گونه نیست که این همه حساسیت و هزینه و دردمندی و درگیری و بحرانسازی و تبلیغات را توجیه کند. بیشتر از این وارد جزئیات نمیشوم؛ اما اگر کسی این ادعای من را پذیرفت، میتواند بپرسد: چرا حساسیت دینداران به پوشش زنان بیش از حساسیتی است که در متون دینی میبینیم؟ پاسخ من این است که چون دینداری در این حوزه بسیار آسانتر و هویتسازتر است. اینکه من از دیگری بخواهم چه بپوشد و چه نپوشد، من را مجبور به تغییری در خود نمیکند که سخت باشد؛ بلکه من از دیگری خواستهام که تغییر کند، و آن دیگری (زن) آسیبپذیرتر و در نتیجه فرمانپذیرتر از آن است که اجبار او به کاری، دشوار باشد. این کار آسان کجا و راستگویی و انصاف و عدالتورزی و عهدشناسی و مراعات حقوق دیگران و نیکوکاری و ادبورزی و مسوولیتشناسی و انفاق و کوشش برای فهم بهتر و عمیقتر جهان کجا؟ گرایش افراطی برخی دینداران به این دست امور، بسیار تدریجی و نامرئی است؛ یعنی ذرهذره به اینجا رسیدهایم که ورود زنان به حرم امامزادگان بدون چادر ممنوع شده است؛ حتی اگر روسری داشته باشند. قانون ورود به حرم امامزادگان را بسنجید با آنچه در خانۀ امامان (ع) و در محضر ایشان میگذشت تا بدانید که ظاهرگرایی در دینداری تا کجا پیش آمده است.
دربارۀ تأثیر ساختارهای اجتماعی بر کمّ و کیف حساسیتها و نیز دربارۀ وضعیت زن در نظام ارزشی و حقوقی غرب، در فرصتی دیگر گفتوگو میکنیم. در اینجا همینقدر بگویم که هدف، هر قدر هم که مقدس و بزرگ باشد، وسیله را توجیه نمیکند. گیرم که مهمترین و نخستین مسالۀ دین پوشش زنان است. آیا ما اجازه داریم که از هر راهی برای رسیدن به این هدف استفاده کنیم؟ آیا دینی بودن هدف، دست ما را برای استفاده از هر وسیلهای و پیمودن هر راهی باز میگذارد؟ آیا میتوان از راههای نامعقول به هدفهای مشروع رسید؟ همۀ فرق و تفاوت روشنفکری دینی با دینشناسی سنتی در اهداف نیست؛ بخشی مهم از تفاوتها در راههای رسیدن به اهداف است. اگر بگوییم مهمترین تحول در دینشناسی مدرن، توجه عمیقتر به راهها و وسیلهها است، گزاف نگفتهایم.
انتهای پیام
آفرین بر قلمت که بی هویتی خیلی ها را رو کردی: ” چرا حساسیت دینداران به پوشش زنان بیش از حساسیتی است که در متون دینی میبینیم؟ پاسخ من این است که چون دینداری در این حوزه بسیار آسانتر و هویتسازتر است. “
روايت در خصوص سوراخ كردن كشتي از پيامبر، كه هر كس دوست دارد، جاي خود را سوراخ كند را نشنيده ايد؟
بنظر میاد سوراخ کشتی در این قسمت ها گشادتره: راستگویی و انصاف و عدالتورزی و عهدشناسی و مراعات حقوق دیگران و نیکوکاری و ادبورزی و مسوولیتشناسی و انفاق و کوشش برای فهم بهتر و عمیقتر جهان
نه در حجاب زنان
خداوند از مردان هم خواسته تقوا پیشه کنند
مدت ها بود متعجب بودم که ایشان در مقالاتشان چرا اینقدر آسمان و ریسمان را به هم می بافد تا معنای درست و مستقیم آیات را طور دیگری برداشت کند. کم کم دارم با نظرات مشعشع ایشان بیشتر آشنا می شوم. بر سر همه ی احکام-همه بلا استثنا- باید جدیت داشت. حکم حرمت گوشت خوک یک بار آمده ولی من ندیده ام کسی بگوید چون یکبار آمده پس اهمیت آن کمتر از بقیه احکام است. جز این منورالفکرها که در مواقع حجاب-و فقط و تنها حجاب نه چیز دیگر-، از این فیوضات صادر می فرمایند. امیدوارم بیش از آنکه رضایت انسان ها مد نظر ما باشد، رضایت خدای متعال را به دیده بگیریم.
اکتفا به قرآن کافی نیست، ولی یقیناً تأکیدات قرآن بی حکمت نیست
به همین دلیله که مفسرین، مبتنی بر همین تأکیدها و تکرارها در کتاب (و سنت)، بدترین گناه رو شرک و بعد از اون، تکریم نکردن والدین می دونند؛ بر همین قیاس بیاید پایین میرسید به احکامی نظیر حجاب و حرمت برخی مأکولات که در مورد اخیر یقیناً از نظر منظر دینی قبح بسیار کمتری نسبت به موارد اول دارند
بگذریم از تفکیک بین حرامِ اخلاقی و شرعی و حرامِ صرفاً شرعی،
بسیار ضابطه مند و روشمند نوشته اند. مدتها بودم کمتر سخنی این شکلی جز در سایت یکی دو اندیشمند برجسته نواندیش دینی خوانده بودم.
عالی بود