حرکتهای هنرمندان چقدر به حل معضلات جامعه کمک میکنند؟
روزنامهی ابتکار در مقدمهی گفتگویی با محمدعلی قانعیراد نوشت: سلفی بهنوش بختیاری با کودک بیمار، عکسهای محمدرضا گلزار با امیرعباس، عکسهای هدیه تهرانی در حال جمع کردم آشغالهای روی زمین، حضور مستمر مهناز افشار در جلسههای حمایتی از کودکان بدسرپرست، انتشار گسترده تصاویر هنرمندان با جمله: «تنها پنجاه یوز تا یک حسرت ملی باقی مانده است»، حمایت از کودکان کار در «خندوانه» و نمونههای بیشمار دیگر از مهمترین فعالیتهای هنرمندان ایرانی در مواجهه با عمیقترین معضلات اجتماعی و زیستمحیطی است. در جامعهای که مردمش در مشکلات غرق شدهاند و هنرمندان قدرت جهتدهی و هدایت عموم به مسیر رستگاری را از دست دادهاند؛ اندکتلاشهای هنرمندان بیتاثیر مانده و بدبینانه قضاوت میشوند. محمدعلی قانعیراد، رئیس پیشین انجمن جامعهشناسی ایران، در این گفتوگو درمورد فعالیتهای هنرمندان و تلاش برای از بین بردن وضع موجود که تاکنون بیثمر مانده است، میگوید.
محمد امین قانعیراد معتقد است: «در جامعهای که بیاعتمادی وجود دارد، رفتار آدمها فارغ از نیت خیرخواهانه و یا سودجویی با بدبینی عموم همراه میشود. از طرفی استفاده ابزاری از موارد مختلف و ورود سطحی به معضلهای اجتماعی که فرد تنها برای ابراز خودش انجام میدهد، موجب این بدبینی شده است. هنرمندان به مسائل حساس اجتماعی و زیست مح یطی ورود پیدا میکنند که وظیفهشان هم هست. این اساسا وظیفه معنوی هنر است؛ هنر علاوه بر بار زیباییشناسی، باید کیفیت اجتماعی را ارتقا بدهد، باید چشماندازی روشنتر برای زندگی مردم همراه با رنج کمتر و شادی بیشتر، ترسیم کند و این بر دوش هنرمند مقابل شهروندان ایرانی – وقتی در مورد جامعه ایرانی حرف میزنیم – است. به طور کلی روشنفکری و رسالت آن روشنفکران این است.»
او درمورد نقش روشنفکران میگوید: «در جامعه معاصر، روشنفکران هستند که افق و مرزهای اندیشه را میگشایند و به عنوان کنش، مقابل پدیدهها موضعگیری میکنند. نقشی که بر عهده روشنفکران امروز است، به معنایی، زمانی بر دوش اشراف و روحانیت قرون وسطی بوده است. منظور نقش سازنده و تاثیرگذار بر مردم است. در جامعهای که مشکل وجود دارد و مردم غرق در امور روزمره هستند، میتوان با چنین حرکاتی توسط هنرمندان، توجهشان را جلب کرد و از این طریق به آنها راهحل و تلاش برای رفع بحران را یادآوری کرد، اما صداقت لازمه روشنفکری است. همچنین نمایشی نبودن رفتارهای هنرمندان میتواند راهگشا باشد.»
این جامعهشناس معتقد است: «درمورد تاثیر هنرمندان تا به امروز روی جامعه، نمیتوانم نمونههای موفقی را مثال بزنم. وارد شدن به این مشکلات و راهگشایی، باید از طریق سازمانها و ارگانهای غیردولتی و مردمنهاد انجام شود و نه به صورت فردی. جدای از این، هنرمندان به صورت فردی باید خودشان روی خودشان تاثیر بگذارند. اگر بحثی توسط هنرمندی مطرح میشود، باید توسط هنرمندان پیگیری شود و فارغ از جدیت در فضای مجازی و پیگیری مشکلات در این فضا، روی دنیای واقعی تمرکز کنند و تعاملشان را با دیگر هنرمندان بیشتر کنند.»
او درمورد هنر و رسالت آن میگوید: «هنر باید به مثابه یک رسالت ترقی شود در جامعه و نه یک شغل. اگر قرار بر این باشد که به هنر به عنوان یک شغل نگاه کنیم و برای دستمزد و درآمدزایی سراغش برویم، مسلما رفتارهایمان هم برای جلب توجه دیگران و گسترش بازار هنری خواهد بود. حرکتی که در آن سودجویی در کوتاهمدت و بلندمدت نهفته است. متاسفانه امروز، نگاه غالب در هنر همین است و و به هنر به عنوان رسالت نگاه نمیشود و در نتیجه جامعه از اندیشه تهی شده است.»
محمدامین قانعیراد میگوید: «این موضوع فقط به مردم بازنمیگردد و در سطوح دیگر جامعه هم رخنه کرده است. امروز ما ادبیات فاخر نداریم. ادبیاتی که بتوان جدیاش گرفت. در بالاترین سطوح در رسانههای رسمی به زبان که مسانجی انتقال معنا است، توجهای نمیشود و تا حد فاجعه کشیده شده است. پایاننامههای مقاطع بالا از کوچکترین سطح استانداردی برخوردار نیستند. از طرفی خواننده جدی هم خیلی کم شده و امروز جوانها سراغی از ادبیات نمیگیرند. در نتیجه علاوه بر عرضه، تقاضا هم وجود ندارد. همهچیز به فضای مجازی ختم میشود و کمی علاقمندی به متون روانشناسی و مقداری هم معنویتگرایی که آثاری هستند که ترجمه شدهاند.»
او معتقد است: «ما با ضعفی در فضای روشنفکری و هنری مواجهایم و از طرف دیگر، جامعه به شدت بدبین است و بیاعتمادی عمومی وجود دارد. در این میان هر حرکتی به مثابه سودجویی است. در این شرایط ما به پیشگامانی نیاز داریم که کنش هنری داشته باشند و به معنای واقعی خطوطی ترسیم کنند برای چگونگی رفتار و عمل جامعه. ضمن تولید هنر، در زمینه کردار و رفتار اجتماعی هم به الگوبرداری نیاز داریم. روشنفکرانی که برای جامعه هنری اعتبار ایجاد کند و به جامعه ایران کمک کنند.»
قانعیراد، میگوید: «ورود روشنفکران باید همراه با تحلیل درست باشد. همچنین راهحل باید به شیوه درستی مطرح شود. بارها دیدهایم که هنرمند مسئلهای که واقعا مسئله نیست را تبدیل به مسئله میکند و راهحلی که نیست را ارائه میدهد. به نظرم امروز ما با بحران بهداشت مواجهایم. در حالی که پزشکان میگویند بر اساس شاخصهای جهانی ما وارد بحران بهداشت در جامعه نشدهایم؛ معتقدم براساس میزان خودکشی، اعتیاد، افسردگی و… وضعیت مناسبی نداریم. خیلی خوب است که هنرمند برای ساختن یک بیمارستان و یا مدرسه کمک کند و حتی به کسانی که توانایی پرداخت هزینه تحصیل ندارند هم یاری رساند اما هنرمند نباید با احساسات و عواطف جامعه بازی کند. نباید روی علل سطحی دست بگذارد و از علل عمیق غفلت کند. او باید مسئله را خوب تحلیل کند و راهحلی بدهد که برای مسئولیت راهگشا باشد. گیر افتادن هنرمندان در موجهای سطحی و برخورد ساده با مسائل عمیق و بحرانهای اجتماع چیزی جز تداوم معصل همراه نخواهد داشت. هنرمندان دلشان خوش است که کار مهمی میکنند، در حالی که کار درست هنرمند تحلیل درست و ارائه راهحل است؛ نه تداوم بخشیدن به وضع موجود پیشین.»
انتهای پیام