چهاربُعديکردن خلاقيت
روزنامه شرق نوشت: علي فرامرزي سالهاست در زمينه مسائل تجسمي ايران مينويسد. نوشتن در کنار نقاشي دغدغه اصلي اوست؛ هرچند کلاسهاي طراحياش هم مخاطبان خود را دارد. چندي پيش در يادداشتي موضوعي را تحت عنوان تفاوت حجم و سهبعدي در رياضي و تجسمي مطرح کرد که سؤالاتي را پديد آورد. بر آن شديم به اختصار گفتوگويي دراينباره با او بکنيم.
شما در مطلبي در روزنامه «شرق» گفتهايد بعد دوم و سوم نسبي است. ميتوانيد اين مسئله را بيشتر توضيح دهيد؟
اولا ممنونم که بالاخره کسي به اين حرف مطرحشده حساسيت نشان داد، من گفتهام دوبعدي و سهبعدي در رياضي با هنر متفاوت است. در هنر، اين پديدهها عاملي انساني و معرفتي در توليدشان نقش دارند؛ ولي در هندسه و رياضي به خودي خود و قائمبهذات هستند.
درست، ولي اين عامل انساني چه چيزي را تغيير ميدهد؟!
در تجسمي دوبعدي رياضي تبديل به سهبعدي و سهبعدي رياضي به چهاربعدي تبديل ميشود.
ممکن است اين نظريه را با تعريف هنري بيان کرد؟
بله، در هنر ناظر، بخشي يا بعدي از ابعاد اثر است.
ولي اين فقط در تعريف هنر معاصر آن هم در بعضي ژانرهاي هنري مثل کانسپچوآلآرت صدق ميکند… .
نه، در همه دورههاي هنري و در همه ژانرهاي هنري ناظر فعال تأثیرگذار و تعيينکننده است.
چطور؟!
اولين و تأثیرگذارترين ناظر، خود هنرمند و خالق اثر است. هنرمند از راه نظارت لحظهبهلحظه، تأثیرگذاري و تأثیرپذيري دائم و در تمام مدت خلق اثر، حضوري تعيينکننده و منحصربهفرد در پروسه به وجودآمدن اثر هنري دارد.
يعني هنرمند هم ناظر است، هم خالق و هم… .
و هم خود اثر است.
چرا خود اثر؟!
آنچه برجاي ميماند، به عنوان اثر هنري تنها ردپایي است از يک پروسه فعال و پويا که بين هنرمند و آنچه مقابل اوست، اتفاق ميافتد. اين مجموعه يک فعاليت و کنش و واکنش هنري است که ردي از آن بر جاي ميماند. آنچه برجاي ميماند، تنها جاي پایي است که نشان ميدهد چه اتفاقي افتاده و چه مسيري طي شده.
يعني از ديدگاه شما، هنرمند هم خالق اثر است، هم ناظر و هم خود اثر؟!
بله، البته اگر کانسپت ايجادشده را هنر بدانيم.
اين حرف جديدي است؟!
نميدانم، گمان نميکنم.
اجازه بدهيد برگرديم به تعريف يا تفاوتهاي دوبعدي و سهبعدي در رياضي و تجسمي. اگر هم بپذيريم ناظر هم بخشي از اثر هنري است، باز چرا دوبعدي به سهبعدي تبديل ميشود؟!
دوبعدي يعني سطحي که فقط طول و عرض دارد؛ حال اگر به آن عمق هم اضافه شود تبديل به حجم سهبعدي ميشود که در تجسمي چون ناظر هم بخشي از اثر است که در مقابل آن قرار دارد، پس صفحه دوبعدي تبديل به سهبعدي ميشود.
در بعد سوم زمان وجود ندارد، ولي در بعد چهارم اينگونه نيست و حرکت يا زمان عامل تعيينکنندهاي است. پس چگونه حجم تبديل به بعد چهارم ميشود؟!
از چند طريق! اول، به لحاظ فلسفي بنابر نظريه حرکت جوهري صدرایي همه ذرات عالم حرکت را در ذات خود دارند و خودبهخود جهان هستي عيني، در بعد چهارم سير ميکند. دوم، زمين مدام در حرکت به دور خود و خورشيد است و درنتيجه در بعد چهارم است. سوم، حرکت ذهنياي که پروسه خلق اثر را شکل ميدهد، خود يک حرکت وضعي در ابعاد ذهني و انساني است و لحظههاي شکلگيري خلاقيت را به لحاظ معرفتي چهاربعدي ميکند:
کمتر از ذره نهاي / پست مشو عشق بورز/ تا به خلوتگه خورشيد رسي چرخ زنان
چهارم، ناظر- که قبلا گفتيم- بخش تعيينکننده اثر هنري است؛ مدام بايد براي ديدن همه ابعاد حجم به دور آن بگردد و حرکت کند يا حجم براي ديدهشدن به دور خود بچرخد و درنتيجه حرکت و زمان وارد پروسه خلق اثر هنري ميشود و تازه همه اينها به غير از ناظر ذهني است.
ميشود قدري درباره ناظر ذهني توضيح دهيد؟
اين يک بحث مفصل است که اگراجازه بدهيد در فرصتي ديگر به آن بپردازيم.
به عنوان آخرين سؤال، اين مباحث چه تأثیر عينياي در کار هنري دارد؟!
اولا در اکثر موارد تحولات فرهنگي ابتدا از تفکرات محض شروع شده است و بعد ابعاد عيني پيدا کرده. ثانيا، به گمان من فرهنگ و هنر در سرزمين فارسيزبانان درحال يافتن جايگاه و موقعيتي ويژه است که جا دارد به لحاظ انديشگي هم ابعاد خود را عمق بخشد. ثالثا آنچه گفته شد، به گمان من امري هستيشناسانه است که بههرحال بايد در شرايطي مطرح ميشد.گ
انتهای پیام