موج بی ریشه فرو می نشیند، اما!؟
سید «عطاالله مهاجرانی» در یادداشتی تلگرامی به اعتراضات اخیر پرداخت که در بخشی از آن آمده است:
در صفحهی توییترم یادداشت کوتاهی نوشتم:
«VOA و BBC با شور و هلهله و تشویق تظاهرات ایران را پوشش میدهند، اگر کشور و ملت ایران را میشناختند در مییافتند که موج بیریشه فرو مینشیند.»
این توییت را چندین هزار نفر پسندیدند و تکرار کردند. صدها کامنت برایم فرستادند. بدیهی است که موافقان و مخالفانی داشته باشم. چند نکتهی مهم را با توضیح بیشتری مطرح میکنم.
یکم، اکنون که در روز چهارم تظاهرات در ایران هستیم و آشوب، هویت و جلوهی پر رنگ تظاهرات شده است و با تاسف برخی هموطنان در آشوبها کشته شدهاند. میتوان دو رویکرد را از هم تمییز داد.
رویکرد نخست:
رویکردی است که گمان میکند یک جنبش عظیم در پیش است و یا انقلابی دیگر در راه است و این سه روز آشوب چهرهی ایران را برای همیشه تغییر داده است و به سرنگونی نظام و تجزیهی ایران میانجامد. این رویکرد عمری به اندازهی انقلاب اسلامی داشته و دارد. سرمایهگذاریهای سنگینی هم در این راه و برای دست یافتن به این مقصود انجام شد. جنگ عراق با ایران در دههی نخست انقلاب مهمترین سناریو بود. وقتی جنگ به سرانجام دلخواه جنگسازان منتهی نشد، سناریوی تاکید بر قومیتهای ایرانی و سازماندهی گروههای مسلح طراحی شد. در کنار این سناریو همواره از سازماندهی حرکت خیابانی سخن گفته میشد. در وضع موجود به نظر میرسد تاکید بر همان حرکت خیابانی است. این حرکت به نظر من یک موج است که به ساحل نمی رسد و در نیمه راه فرو می نشیند. چرا چنین باوری دارم؟
به هیچ عنوان این حرکت هویت مشخصی ندارد. سازماندهیاش هم در حد همان سازماندهی ابتدايی قابل کشف است. مثلا جوانانی که هدایت جمع اغتشاشگر را به عهده دارند تمامی هودیهای خاکستری پوشیدهاند. آن ها هستند که جمعیت را به سویی هدایت میکنند و یا شروع به تخریب مینمایند. درست مثل نیم آستینهای کشدار سپیدی که ارتش مجاهدین خلق در حمله به ایران از خاک عراق استفاده میکردند. این حرکتها موقت و مقطعی خواهد بود. ایران نه سوریه است و نه عراق و نه لیبی.
این موج موقت است چون جامعهی ایرانی با اغتشاش و تخریب اموال عمومی و آتش زدن تکیه مذهبی و تاریخی و ایجاد فضای ضد امنیتی همراه نیست. مسالهدار میشود و نفرتش برانگیخته خواهد شد؛ صف خودش را جدا میکند و یا به مقابله میپردازد.
این موج موقت است چون شخصیت منحطی مثل ترامپ هر چند ساعت یک توییت زده است و از تظاهرات حمایت کرده است. افرادی که در ادارهی یک خانوادهی کوچک ناتوان بودهاند و دو فرزندشان خودکشی کرده است و سومی هم تا خودکشی فقط یک گام فاصله دارد، میخواهند خانوادهی بزرگ ملت ایران را هدایت کنند.- بروند یک بار با دقت یادداشت های علم را بخوانند تا ببینند چه تحفه ای بوده اند.-
این موج موقت است، چون هدف تعریف شده ندارند. مردمی بودند که به دلیل مال باختگی جرقهی تظاهرات و آشوب را در مشهد، شهر اصولگرایان و شهر علم الهدی و رئیسی زدند. اما آنها وسیله و ابزاری برای حرکتی دیگر و موجی دیگر شدند که بر آنها سوار شد. در واقع موج نخست علیه وضعیت و مشکلات اقتصادی و تورم و گرانی شکل گرفت اما موج غالب رویکرد ضد انقلاب و نظام پیدا کرد. موج اول با شعار مرگ بر «حسن روحانی» آغاز و موج دوم به شعار مرگ بر روحانی به مفهوم مطلق! و مرگ بر رهبری غالب شد.
حرکتی که هویت تعریف شده و رهبری مشخص ندارد؛ در شهرستانها با آشوب زنده است و نمیتواند پایدار باشد. نمیتواند به تغییر نظام، آنچه که امریکا و اسرائیل و امروزه عربستان در آرزو و حسرتش هستند بینجامد.
مهاجرانی در ادامه با تشریح رویکرد دوم ، با انتقاد به برخی مقامات عالی نظام واینکه تکصدایی در جامعه تنها تخم کین کاشته است نوشت: میتوان از این موج که میخواهد تهدیدی برای نظام باشد و البته نمیتواند، عبرت آموخت و درس گرفت. نظام و دولت و جناحهای سیاسی این واقعیتهای برهنه را درست ببینند و بیندیشند. این موج برخی از مشکلات، زخمها و فریادهایی را که در زیر پوست جامعه جاری بود، آشکار کرد […]
نمی شود روحانیان خوشنامی مثل خاتمی و کروبی و شخصیت پاک و صادقی مثل موسوی هتک شوند و [برخی مقامات عالی] در جامعه محترم بماند. وقتی هتک دیگری مذهب مختار جامعه شد، نوبت به همه خواهد رسید. وقتی شیشه شکستن را تشویق کردیم. شیشه خانه ما را هم کودکان یا کودکانه خواهند شکست. همین مستندی که تلویزیون جمهوری اسلامی با عنوان «خارج از دید» منتشر کرد، و البته اینجانب و دکتر جمیله کدیور هم سهممان ادا شد! در واقع ریشه های حمایت از رهبری را در بین طیف وسیعی از مردم میخشکاند.
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می کنند
پروندهی زیانبار و پر حسرت حصر را ببندید. چرایی آن سخن تاریخی شهید مطهری در جلسهی شورای انقلاب در منزل مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی را حتما میدانید، در ذهن خود ارزیابی تازه کنید. در یک کلام با لجاجت و خصلتی بودن مبارزه کنید. حصر را تمام کنید به کسانی که با شما راست میگویند و نه مدام تصدیق میکنند، اعتنا کنید. حصری که نه دین و نه اخلاق و نه عرف و نه سیاست خردگرا آن را تایید میکند. بگذارید همهی دلبستگان به انقلاب و نظام نفس تازهای بکشند و کشور انسجام پیدا کند.
این وضعیت موجب میشود کسانی که حتی نه تنها با آشوبگران همراه و همدل نیستند بلکه مخالفند، دستی گرم و دلی آرام و انگیزه ای قوی برای دفاع جانانه از نظام نداشته باشند. طبیعی ست که همین مقاله هم موجب هتک و ناسزای طرفداران ولایت و طرفداران براندازی هر دو گانه خواهد شد!اما شاید یک علامت سئوال کوچکی باشد که مثل علامت سئوال؟ مثل قلاب در ذهنتان گیر کند.
شرح این هجران و این خون جگر…
انتهای پیام
، دو برش از زندگی سیاسی عطا الله مهاجرانی . دو سند مطبوعاتی که به فاصله ی 19 سال از یکدیگر ایستاده اند ، اما در بازخوردی انتزاعی ، در نمایی نزدیک ، با یکدیگر سخن می گویند . در نمای نخست ، نشریه ی مهجوری را می بینید به نام والفجر ( جنبش آزادیبخش مستضعفین جهان / به مدیریت ابوحنیف ) ، که در شماره ی 29 آن ( دوشنبه 30 فروردین 1361 ) ، مهاجرانی در نوشته ی تندی ، حملات شدیدی را متوجه صادق قطب زاده ، مهندس مهدی بازرگان ، نهضت آزادی و … می سازد . نشریه ای که تیتر اصلی آن چنین است : « مرگ بر بازرگان و قطب زاده » ، و مهاجرانی یادداشت اصلی این نشریه را نوشته است .
و پرده ی دوم : بیست و هفت دی ماه 1380 ، حسینیه ی ارشاد ، سالگرد درگذشت مهدی بازرگان ، و مهاجرانی که در ردیف اول نشسته است ؛ و هنگامی که در پشت تریبون سخنرانی قرار می گیرد ، با ستایش آمیز ترین جملات ، به مهدی بازرگان ادای احترام می کند و او را فراتر از زمانه ی خود می خواند اقای مهاجرانی حالا که هجرت فرمودی دربلاد فرنگ ودر کنار ارباب بزرگ روباه پیر ارمیده ای میشه لطف کنی بیش ازاین نسخه فرنگی نپیچی این مردم که دراثر مشکلات اقتصادی وبی توجهی زعمای قوم به تنگ امدند فریاد خودشان را دارند نه از کسانیکه بقول توتوان ادره خانوادهشان را ندارند وفرزندانشان خودکشی می کنند تبعیت میکنند ونه نیاز به افاضه دکل دزدها واختلاس چیها وانها که بدون کمترین توانائی با رانت خانوادگی به مقام ومنصب میرسند دارند این ملت مهربان نیاز به محبت ,شنیدن حرف وجلوگیری ازتبعیض هارادارد .مارا به خیر تو امیدی نیست شر مرسان
این جریانات هر عاقبتی داشت یک نکته را ثابت کرد :
اصلاح طلبان به دنبال برقراری حاکمیت واقعی مردم و گوش دادن به مطالبات مردم نیستند . بلکه در میانه شکاف عمیق حاکمیت و ملت سهم خواهی می کنند .
گرچه در میان ایشان ادم های منصفی مانند مطهری یافته می شوند که نیم نگاهی به مردم هم دارند . عجیب است مجمع روحانیون مبارز در مقابل صدها مورد نقض قانون اساسی و حقوق مردم هیچ واکنشی نشان ندادند و اکنون نه در میانه دعوا که در قامت مدافع تمام قد حاکمیت جلوه گر می شوند .
اصلاحات می تواند گذار بدون خشونت به حاکمیت مردم باشد اما نه با چنین اصلاح طلبانی . مردم باید در پی جایگزین هایی معتدل برای این گروه هفت رنگ باشند .
دنیا عوض شده آقای مهاجرانی، شما هنوز در دهه 60 و 70 به سر می برید، چشماتون رو باز کنید
فعلاً كه گوشى براى شنيدن نيست !
” سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر نشاید گرفتن به پیل ” هشداری که سیاستمداران کهنه کار و دلسوز به حاکمیت دادند ولی افسوس و صد افسوس که چنین هشدارهایی جدی گرفته نشد و هم اکنون دوباره همان مسیرهای اشتباه پیش روی حاکمیت است “وصل کردن اعتراض مردم به دشمن و خارج”!!
سرت سلامت ، استاد!
بعضی از آقایان عمار،عمار از دهانشان نمی افتد وادعای حزب اللهی بودنشان گوش فلک را کَرکرده ولی چنان قدرت طلبی اشان، نعشه اشان کرده، که عده یی را برمی شورانند و ادعای ولایت مداری می کنند.
خب! بی وجدان ها، با شناسنامه بگویید،می خواهیم تجمع کنیم،مجوزمان بدهید! این موش و گربه بازی ها چیست؟!