«نباید بجایی برسیم که مردم به ما سیلی بزنند …»
یادداشتی در حاشیهی این سخن استاد جوادی آملی
حجت الاسلام «هادی سروش»، مدرس حوزه، در یادداشتی در حاشیهی جملهای از سخنان آیت الله جوادی آملی که «نباید بجایی برسیم که مردم به ما سیلی بزنند …» نوشت:
به کجا برسیم سیلی میخوریم؟
میدانید که در سیلی، آدم غیر از درد جسمی، به یک درد روحی و تحقیر روانی نیز، دچار میشود.
به جهت همین بار خاصی که در «سیلی» وجود دارد، در قرآن با عنوان «ضرب به وجوه» مطرح میشود که در مورد ظالمان است.
بزنگاههای مخاطره آمیز «سیلی خوردن»؛
مورد اول:
مسایل اقتصادی
در روشن بودن دخالت امور اقتصادی در زندگی مردم و بلکه در دین و ایمان آنان هیچ تردیدی نیست چرا که قرآن هم به مسلمین صدر اسلام وعده آرامش اقتصادی داد که «اطعمهم من الجوع»، چراکه پیامبر(ص) فرمود: اگر «نان» نباشد مردمان، «دیندار» نخواهند ماند.
اینها تعجب ندارد چون متن قطعی «کتاب و سنت» است، تعجب از تریبون جمعه و جماعت است که تا دیروز مردم را با دستور به «یک وعده غذا» خوردن و آنهم «اشکنه»، تحقیر میکردند، و حالا … !
صادقانه عرض کنم که در بحث اقتصادی در بخش «شغل» مهم این است که چرا مشاغل مهم در انحصار است؟!
آیا مردمی که در خانهی خود جوانهای برومند و تحصیل کردهای دارند و از موقعیت شغلی مناسبی بهرمند نیستند میپذیرند که شخصی بیش از هفتاد سال از سن او گذشته، دارای ۳۵ شغل مهم باشد؟!
بحث دیگر در این بخش «حاتم بخشی»هاست و این همانی است که خلیفهی سوم را در منگه گذاشت و باعث شورش شد، و نیز همین حاتم بخشیهای بی مورد، حاکمیت ۵۰۰ سالهی عباسیین را درهم پیچید.
امروز؛ املاک نجومی و حقوقهای بی حساب و کتاب تا ردیف بودجهی برخی از مراکز غیر ضروری و بی فایده یا کم فایده، اگر مداوا نشود، به قول استاد جوادی آملی؛ «سیلی» دارد!
مورد دوم:
محرومیت مردم از حقشان بسبب فساد و قوانین دست و پاگیر اداری و اجتماعی در بخشهای مهمی مانند ادارات و محاکم قضایی و مراکز آموزشی و بهداشتی و خدماتی و .. مورد دیگری است که میتواند «جان» یک حکومتی را چنان کشد که؛ بهقول قرآن «کان لم تغن بالامس» یعنی فردا روزی هیچ اثری از آن حاکمیت و حکومت در هیچ خاطره ای باقی نمیماند.
امیرالمومنین موانع بهرمندی عموم جامعه از حق طبیعیشان را سرچشمهی بروز و شیوع «حق و حسابها و زیر میزیها» میداند؛ لذاست که در نامهی ۷۹ نهج البلاغه نوشتند: حاکمان سابق مردم را از حقشان بازداشتند و در نتیجه مردم مجبور شدند با رشوه دادن حق خودشان را بخرند؛ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ.
مورد سوم:
سخت گیریهای بی نشان در شرع مطّهر و بی مبنا از دیدگاه عقلانیت، چیزی است که مردمان را به تباهی کشیده و مقدمات «سیلی» را آماده میکند.
چرا نباید از دهها قاعدهی مستحکم فقه شیعه مانند: اصل صحت، اصل برائت، اصل حلالیت، اصل طهارت، اصل مالکیت، اصل عدم ولایت غیر، اصل حرمت نفس و مال شخص، اصل حفظ آبرو، اصل نقض حدود کیفری و جزایی بجهت ورود شبهات، … ما کمتر بهرمند باشیم و دائما بر طبل «حرام است، حرام است»، بکوبیم؟!
امیرالمؤمنین حاکم فارس را از سختگیری بر مردم نهی نموده و فرمودهاند: سختگیری موجب مردم جلای وطن شهروندان میشود؛ فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلَاء(نهج البلاغه حکمت ۴۷۶)
مورد چهارم:
ادبیات غیر اخلاقی از تریبونهای رسمی و احیانا توسط شخصیتهای نظام و نیز خصوصا؛ سوء استفاده از تریبون «دین» در محافل اهلبیت (ع)، بهوسیلهی برخی روحانیون غیر وارسته و یا مداحهای کذایی در برخی امکنهی مقدسه و یا مراسمهایی مانند شب احیاء تا عید فطر فلان مصلی که ازخوداسلام پنداری نشات گرفته، چه بسا «سیلی» در پی خواهد داشت، همانطور که تا کنون از آسیبهایش به پیکرهی نظام بی اذعان نیستیم!
مورد پنجم:
ورود بخشی از روحانیت به اموری که برای این صنف نه ضروری است و نه در شان ایشان بهحساب میآید، مانند ورود در بنگاههای اقتصادی به بهانهی صرف درآمد حاصله در امور ضروری دینی، و یا ارتباط و سفارش مالی یا مدیریتی نسبت به برخی امور شخصی یا حوزوی و یا صنفی، به برخی نهادهای حکومتی، باعث رنجش خاطر مردم شده و اگر علاج نشود چه بسا «سیلی» بهمراه داشته باشد!
بله؛ تردیدی نیست مردم ایران از آنجا که عاشق اهلبیتاند، به دستگاهی که این عشق را تامین و تقویت میکند که همانا روحانیت راستین هستند، احترام میگذارند، اما چک سفید امضاء هم، به کسی ندادهاند.
موارد فوق سهم مهمی میتواند در جدایی ملت از حاکمیت و حکومت و روحانیت داشته باشد، اگر اینها حل شود دیگر معضلات شهری مانند ترافیک و آلودگی هوا و… مخاطره آفرین نبوده و با همیاری خود شهروندان قابل رفع و رجوع است.
انتهای پیام