ظهور دوبارهی احمدی نژاد | یادداشت احمد زیدآبادی
[به همراه جواب زیدآبادی به نقد حمید بقایی]
«احمد زیدآبادی» روزنامه نگار اصلاح طلب در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ظهور دوبارهی احمدی نژاد» نوشت:
«از نگاه من محمود احمدی نژاد، به عنوان یک مدیر اجرایی، آدم متوهمی است. “توهم” موجود شاخ و دم داری نیست؛ هر فردی که نسبتِ بین امکانات، موانع و محدودیت های منابع ثروت و قدرت را با واقع بینی ارزیابی نکند؛ اهل توهم است. با این تعریف، بسیاری از افراد در دایرۀ وهم اندیشی قرار می گیرند؛ اما شاید فرق احمدی نژاد با دیگران در این باشد که او به توهمات خود پر و بال و بیشتری برای پرواز می دهد و آنها را بی باکانه از پردۀ ذهن خود بیرون می افکند.
با این حال، اگر بپنداریم که نوع انسان موجوی عاقل است و از متوهمان پرهیز می کند؛ بیراه رفته ایم. عقل به عنوان ابزاری برای ادارۀ جامعه و حل مشکلات آن، معمولاً هنگامی مورد اعتماد بشر است که اوضاع سیاسی و اجتماعی، کم و بیش رو به راه و آرام و با ثبات و معطوف به آینده ای امید بخش باشد؛ اما همین که حجم مشکلات اقتصادی و اجتماعی یک جامعه از حدی فراتر رود و افق حل تدریجی معضلات تاریک شود؛ نخستین قربانی آن، همین عقل است به گونه ای که بشر نه فقط اعتماد خود را به آن از دست می دهد؛ بلکه به عنوان مانعی بر سر راه نجات و رهایی خود از انبوه مشکلات کمر شکن به شمارش می آورد و اجازۀ نفس کشیدن به آن نمی دهد.
از این رو، در میانۀ بحران های عظیم اقتصادی و اجتماعی، عقل متاعی بی ارزش و ناچیز است که باید در پستوی ذهن زندانی شود و امکان بروز و ظهور نیابد چرا که عقل اصولاً موجوی شکاک و محتاط و حسابگر و حتی به عبارتی ترسو است و بر دست و پایِ قدرت سیل آسای توهم و عاطفه و شور و هیجان، غل و زنجیر می زند و مانع تحولی عظیم و فوری می شود.
با این حساب، توهم احمدی نژاد اگر در دوران آخر ریاست جمهوری اش، قاتل جانش شده بود؛ امروزه سبکبار از تحمل هر نوع بار اجرایی، در پناه سربرآوردن ابرچالش های اقتصادی و اجتماعی در جامعه، قاتوق نانش شده است.
به نظرم احمدی نژاد به قدرت شهود و غریزۀ خود، این وضعیت را درک کرده است. از همین رو، او بدون آنکه چندان پرده پوشی کند، خود را در مقام رهبر اپوزیسیون حرکت های اجتماعی آینده تعریف می کند. البته شاید او از ابتدا در این اندیشه نبوده و تنها به قصد دفاع از همکاران خود وارد منازعه با برخی نهادهای قدرتمند شده است؛ اما به گمانم در مسیر پیش آمده، تغییر وضعیت داده است.
می توان به سادگی گفت که این هم یکی دیگر از توهمات احمدی نژاد است که راه به جایی نخواهد برد؛ اما گمان نمی کنم موضوع به این سادگی باشد. از قضا زمینۀ اجتماعی برای اقبال به نوع توهمات احمدی نژاد روز به روز مساعدتر می شود و آنچه در این میان به او کمک می کند جسارت و بی باکی عریان اوست که در حملۀ صریح و بی پردۀ او بخصوص به قوۀ قضائیه تبلور می یابد.
احمدی نژاد آگاه از نارضایتی عمومی، هم انگشت بر مشکلاتی می گذارد که دیگران آنها را نادیده می گیرند و هم با زبانی در این باره سخن می گوید که سایرین امکان آن را ندارند …
در فضایی که یک مقام سیاسی سابق به هر علتی از امکان حمله به برخی تابوها و گذشتن از مرزهای رسمی برخوردار می شود؛ خواه ناخواه نزد بخشی از افکار عمومی موقعیت تازه ای پیدا می کند.
می توان فرض کرد که این وضع موقت است و او به زودی به سزای عمل خود خواهد رسید و یا گرفتار تیر غیب عنصری خودسر خواهد شد. اگر از این مورد دوم صرف نظر کنیم؛ برخورد با احمدی نژاد چندان هم سهل و آسان نیست؛ البته نه لزوماً بدین علت که او صاحب اسرار مگویی است و از آن به عنوان سپری امنیتی برای خود استفاده می کند. به خلاف نظر رایج، به باور من احمدی نژاد و حلقۀ یارانش، اطلاعات محرمانۀ ویژه ای در اختیار ندارند و حداکثر برگ برنده شان در این مورد، احتمالاً پشت پردۀ برخی قضایایی است که شاید سعید مرتضوی برای شان نقل کرده باشد؛ قضایایی که افشای آنها ممکن است برای برخی افراد دردسرهایی در پی داشته باشد؛ اما بعید است که امکان باج خواهی بزرگی به آنها بدهد.
مشکل برخورد با احمدی نژاد به این علت است که نمی توان با ابزارهای مرسوم صدای او را خاموش کرد چرا که به فرض اگر او محصور یا زندانی شود؛ از هر راه ممکن اقدام به نامه پراکنی های تند و تیز خواهد کرد. شاید اصلاً حصر یا زندان مطلوب او باشد؛ زیرا در موقعیت یک محصور یا زندانی همدردی عمومی و توجه رسانه ای بیشتری را به سمت خود جلب خواهد کرد.
قاعدتاً به همین علت است که جناح اصطلاحاً اصولگرا اخیراً می کوشد تا به جای تهدید به برخورد، او را به کلی نادیده بگیرد. به نظرم احمدی نژاد از نادیده گرفتن بیش از هر واکنش دیگری خشمگین می شود و از همین رو، لحن کلام خود را به طور پلکانی بالا می برد تا طرف مقابل ناچار به واکنش شود.
هنگامی که برخورد با احمدی نژاد کارساز نیست؛ شاید تصور شود که مسالمت با او راهی برای ساکت کردنش باشد. به نظر می رسد نوع برخورد دستگاه قضایی با یاران احمدی نژاد به نقطه ای رسیده که راه مسالمت با او را بسته است. با این حال، اگر این راه باز شود، به معنای عقب نشینی در برابر تهاجم اوست و این به نوبۀ خود احمدی نژاد را برای گرفتن امتیازات بیشتر و حریم امن گسترده تر تشجیع خواهد کرد.
بدین ترتیب، رفتار احمدی نژاد چالشی واقعی برای “اصولگرایان” ایجاد کرده است؛ اما اصلاح طلبان هم از این چالش برکنار نیستند. احمدی نژاد با زبان صریح و بی پردۀ خود، عملاً امتیاز نقد دستگاه قدرت را که روزگاری اصلاح طلبان به مدد آن توجه افکار عمومی را به سوی جلب می کردند؛ از آنها گرفته است. در واقع، واکنش اصلاح طلبان در مقابل حملات صریح احمدی نژاد به برخی نهادهای حاکم، در چشم بسیاری از افراد موضعی کاملاً محافظه کارانه است. طبعاً اصلاح طلبان در برابر رفتار احمدی نژاد به یک زبان سخن نمی گویند. عده ای برخورد شدید و محاکمۀ او را طلب می کنند؛ برخی نوع کنش او را دستاویزی برای نزدیکی بیشتر با نهادهای صاحب قدرت قرار داده اند و تعدادی نیز پیگیر تسویه حساب دعوای انتخاباتی سال 88 با جناح مقابل با تکیه بر اصل “دیدید ما گفتیم” هستند. این نوع واکنش ها اما در شرایطی که سهیم شدن اصلاح طلبان در قدرت، مانع از انباشت مشکلات اقتصادی و اجتماعی نشده است؛ برای افراد عادی نه فقط چنگی به دل نمی زند بلکه اسباب آزردگی برخی از آنان را هم فراهم می کند.
با این حساب، احمدی نژاد موقعیت را برای ظهور دوبارۀ خود اما این بار از موضع و جهت و خاستگاهی کاملاً متفاوت از گذشته مناسب می بیند. نمی خواهم بگویم که او موفق می شود؛ اما این را هم نباید از یاد برد که شرایط کشور زمینه ساز بروز و ظهور افرادی چون اوست.
ظهور احتمالی دوبارۀ احمدی نژاد در صحنۀ قدرت ایران، ممکن است ما را به یاد سخن معروف مارکس در تکمیل گفتۀ هگل در بارۀ تراژیک بودن ظهور نخست شخصیت ها در تاریخ و کمدی بودن ظهور دوم آنها بیاندازد. به نظر من سخن مارکس را هم نباید خیلی جدی گرفت چرا که ممکن است هر دو ظهور تراژیک و یا نخستین کمدی و دومی تراژیک و یا هر دو کمدی باشد!»
پاسخ به حمید بقایی
احمد زیدآبادی در کانال تلگرامی خود دربارهی واکنش حمید بقایی نسبت به یادداشت خود نیز نوشت:
نوشتۀ من در بارۀ «ظهور دوبارۀ احمدی نژاد» با واکنش تعدادی از هواداران و یاران او از جمله حمید بقایی روبرو شده است.
آقای بقایی در واکنش دو سطری خود با عنوان «کمونیست های خیالی!»، طیف امثال مرا تمام شده تلقی کرده است. گر چه نمیدانم من با کمونیستها از جمله کمونیستهای خیالی! چه نسبتی دارم، اما با این حال، برای آنکه سکوت در مقابل جملۀ آقای بقایی حمل بر نخوت و تفرعن نشود؛ تصمیم گرفتم چند سطری به او پاسخ دهم.
اگر آقای بقایی به نوشتهام دقت بیشتری میکرد، نیازی به تأکید بر اتمام دوران من نمیدید؛ چرا که اساساً بن مایۀ آن نوشته همین است که دوران امثال من تمام شده و اکنون میدان بازی در اختیار امثال اوست. پس تا میتوانند با فراغ بال در این میدان بتازند.
گذشته از این، آنچه هنوز به دهان ایشان سخت شیرین مینماید؛ به برکت عملکرد دولت متبوع او و هم جناحیهای سابق و برخی از رقبایشان، چندان به کام امثال من تلخ و زهرآگین آمده که اگر مفت و مجانی هم در اختیارمان گذاشته شود؛ آن را دو دستی پس میدهیم. بنابراین، قدرت هم به تمامی ارزانی طیف ایشان باد.
در آخر شاید بیمناسبت نباشد که در دو مورد هم با آقای بقایی همدردی شود. اول آنکه درخواست او برای برگزاری علنی دادگاهش درخواست حقی است و پاسخ منفی دستگاه قضایی به آن، از نگاه من توجیه پذیر نیست. دوم آنکه، دوران بازداشت او طبعاً با سختیهایی همراه بوده است که نیاز به دفاع از حقوق مشروعش دارد. با این همه، اگر میزان سختیهایی که در سلول انفرادی تحمل کرده است؛ همان باشد که در نامههای سرگشادۀ وی و آقای احمدی نژاد تشریح شده است؛ یادآوری نکتهای به این ایشان چندان ملال انگیز نخواهد بود. در حقیقت، هنگامی که ایشان به عنوان معاون احمدی نژاد در پاستور مشغول حکمرانی بود، من در سلولام در میانۀ مرگ و زندگی چندان دست و پا میزدم که تمام سختیهای دوران بازداشت چند ماهۀ او به پای یک لحظهاش هم نمیرسد!
انتهای پیام
عزیز من تازیخ مصزف آقای احمدی نژاد خیلی وقت هست تمام شده . بتاریخ پیوسته و از قدیم گفته اند آزموده را باز آزمودن خطاست آیا هشت سال مقام اجرائی او چه توشه ای به ملت بزرگ ایران فراهم کرد تا دوباره ایشان به سریر قدرت باز گردد
مگر اینکه خدای نا کرده بر فکر مردم سر ایران خللی بوجود آمده باشد تا دوباره از ایشان در خصوص اجرایی استفاده شود که این امر واقعا بعید هست
جناب زید آبادی به خاطر بیاورند که هرگونه ورود واقعی مموتی به عرصه با نظر شورای شدیدا محترم نگهبان خواهد بود …اگر شود به معنای ساخت و نوعی پاخت متمایل به باخت برای اصحاب قدرت است… اولا به نظر مموتی زرنگ است و نم شجاعت و جسارت حرکت سیاسی را دارد و برگش نیز فرای چند اسرار مگو نقل از حاج سعید است. دوم ایشان از همان ابتدا نیز برای جماعتی ساز اپوزیسیون میزد وقتی مرحوم هاشمی و دایره دلبخواهی از افراد متصل به ایشان پوزیسیون معرفی میشدند و. مقصر تمامی مشکلات موجود…که واقعا هم ویترین اجرایی کشور بودند،سوم آبی از بساط مموتی برای عسلطلبان گرم نمیشود نه از” دیدید ما گفتیم” نه از “دیدید ما لام تا کام نمیگیم” بیشتر به نظر میرسه حاج و واج فرزند تخس نظام مانده اند …
طنز : زنجیر به عقل زدن مصداق ” چیزی زده!!؟” است سوالی که همواره مموتی به ذهن میاره، داداشای اصلاحاتی بابا یا یه چیزی بزنین یا چیزتون را عوض کنین،واقعا میگم!!!
اتفاقا این اشتباه کامل شماست اگرشناختتان از این فرد محدود به هشت ساله دولتش است ما بیشتراز شما از وی سراغ داریم از نشریه جیغ ودادش تا………..شخصیتی هوچی هتاک دهن لق وبینهایت جسور وبی باک (کله..)……اتفاقا او از سد شورای نگهبان موجی برای خود خواهدساخت وتوهماتش اورا در ذهنیت اشفته اش لیدری خواهدساخت تا دوباره دیده شود همان …….این هشدار نه یک هراس از هژمونی وی است بلکه اثار غیرقابل پیش بینی ای براین دیار است …..