در بدیهیات گیر هستیم
محمدرضا نیکوکلام در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «در بدیهیات گیر هستیم» نوشت:
مسئولی که مسئولیت خطا و لغرش را به گردن معاوناش میاندازد و عده کثیری از مردم نیز آن را میپذیرند بدون شک با واژه مسئولیت آشنایی ندارد. چنین امری نه فقط در سالهای اخیر بلکه در دویست سال گذشته نیز توسط حکومتهای قاجار و پهلوی بارها تکرار شده است و چندان تازگی ندارد. و در اکثر اوقات این معاونین و مشاورین هستند که راهی دادگاه شده و یا تنبیه میگردند.
آمریکا با سهمی حدود ۴۰٪ از تجارت جهانی و چین حدود ۲۰٪ و اروپا با ۱۴٪ از کل تجارت بین الملل هیچگاه خود را بی نیاز از کشورهای دیگر نمیبینند ولی ایران با سهمی کمتر از نیم درصد از تجارت جهانی خود را بی نیاز از دنیا میداند و تحریمها را بدون تاثیر میپندارد. این تفکر در انتخابات اخیر از پایگاهی حداقل بیست میلیون نفری از اقشار جامعه بهره برد. گرچه در آن طرف دیگر نیز عدهای حیات و مماتشان را در گرو کشورهای دیگر میدانند و به قول معروف از آن طرف بام افتادهاند.
رسانههای متخاصمی چون ایران اینترنشنال و من و تو که آشکارا حمایت عربستان و منافقین را در کارنامه خود دارند تبدیل میشوند به منبع خبر برای کسانی که از دست اخبار صدا و سیمای ایران عاصی شدهاند.
اقوام مسئولین یک به یک سِمتهای اجرایی میگیرند و به راحتی هرچه تمام کارشان را توجیه میکنند گویی که هیچ دانشجو یا متخصصی خبرهتر از ایشان در مملکت وجود نداشته است و فقط بر اساس لیاقتشان صاحب منصب شدهاند!
قوانین رانندگی فقط برای خودروهای سبک و سنگین میباشد و موتورسواران از آن مستثنی شدهاند. از رفتن داخل پیاده رو گرفته تا عبور از چراغ قرمز و پوشاندن شماره پلاک اغلب جلوی چشمان پلیس رخ میدهد و مردم نیز برایشان عادی شده است.
توهین به اعتقادات شخصی دیگران در هیچ مسلک و مرامی جایز نیست ولی با وجود دوقطبی در جامعه بروز چنین رفتارهای بدوی از هر دو طرف مشهود است.
گاهی در بدیهیترین اتفاقات روزمره نیز کُمِیتمان لنگ میزند. آپارتماننشینی که همسایگان را آزار میدهد و بهانهاش عبارت معروف «چهاردیواری اختیاری» است. و یا کسی که زباله در خیابان میریزد و رفتگر را مسئول جمع آوری آشغالهایش میداند همه و همه بدیهیاتی است که در آن گیر هستیم.
چه خوب میشود اگر در سیاستهای داخلی و خارجی کشور از ایدهآلگرایی عبور کرده و به واقعگرایی نزدیک شویم ولی اول از همه بایستی تکلیف بدیهیات جامعه روشن شود و تا از این مرحله گذر نکنیم اندر خم یک کوچه خواهیم ماند.
تفکر جهادی برای عبور از بحرانها به شرطی خوب خواهد بود که تلفات با حداقل ممکن باشد نه اینکه خدایی ناکرده بیماری از نبود دارو و هزینه درمان فوت شود و یا جوانی نخبه و تحصیلکرده سرخورده شده و از ایران برود و گاهی مردی آبرومند شرمنده زن و بچهاش شود و مردم نیز از گفتار و رفتار قلدرهای فراقانونی مکدر و آزرده خاطر گردند.
به یاد صدایی ضبط شده از شهید باقری که میگفت: به فرمانده گردان میگوییم معبر سیصد متر جلوتر باز است ولی آن فرمانده به بچهها میگوید چه کسی داوطلب است به میدان مین برود!
نه تنها حفظ جان انسانها جزو امور بدیهی است بلکه پرهیز از پارتیبازی و رانتخواری و فساد و ظلم نیز اموری بدیهی میباشند که قابل توجیه با هیچگونه بهانهای نخواهند بود.
اگرچه تندروی و منفعت طلبی با انسان اجین شدهاند ولی ذبح حقیقت به رعایت مصلحت به سرانجامی نخواهد رسید و باور کنیم که عاقبت بدی چیزی جز تباهی نخواهد بود.
تعیین تکلیف با بدیهیات و واقعیتهای موجود نه فقط برای مسئولین بلکه برای همگان ضروریست تا بلکه از دور باطل و تسلسل خارج شویم.
انتهای پیام