تاکید میرسلیم بر خروج از وابستگی به درآمد نفت در برنامهی هفتم
مهندس مصطفی میرسلیم، عضو کمیسیون مشترک مجمع تشخیص مصلحت نظام، به پرسشهایی دربارهی برنامهی هفتم توسعه پاسخ داده است که در پی میآید:
سؤال: تا کنون شش برنامهی ۵ ساله در جمهوری اسلامی به اجرا گذاشته شده است و بزودی برنامهی هفتم باید تدوین و تقدیم مجلس شورای اسلامی شود. به نظر شما مهمترین نکتهای که باید در برنامهی هفتم در مدّ نظر قرارگیرد چیست؟
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. هر برنامهای باید متکی باشد بر عملکرد و دستاوردهای برنامههای قبلی خود. شش برنامهی گذشته عملکرد ضعیفی داشته و دستاورد آنها در حدود ۳۰٪ بوده است و این عملکرد را اگر به برنامه نسبت ندهیم چیزی تغییر نمیکند زیرا همه ساله فعالیتهایی در کشور انجام میگیرد و همواره میتوان به گونهای عملکردها را منتسب کرد به بخشی کوچک از برنامه؛ این نشان دهندهی اجرای برنامه نیست! برنامه را برای تحقق اهداف آن مینویسند و اگر بخش حقیری از برنامه اجراشد نمیتوان ادعا کرد که اهداف آن محقق شده است. در دولت جناب آقای رئیسی با توجه به ریاست قبلی ایشان بر قوهی قضائیه و اشراف کامل ایشان بر ضرورت احترام به قانون و اجرای آن، امیدواریم قانون برنامه به اجرا گذاشته شود. در گذشته برخی رؤسا اعتقاد به قانونمندی برنامه نداشتند و برخی خویشتن را قانون میدانستند! این خودکامگیها باید برچیده شود تا کشور به پیشرفت برسد. بر مبنای تجربهی سی سالهی برنامه ریزی بعد از جنگ در جمهوری اسلامی و دستاوردهای آن و با توجه به مهمترین علت عدم تحقق اهداف برنامههای قبلی، به نظر این جانب اگر قرار باشد فقط یک نکته در سیاستهای کلی برنامه هفتم بنویسیم، آن نکته خروج از وابستگی به عوائد حاصل از فروش نفت و گاز است. اگر این سیاست کلی را بپذیریم بقیهی خط مشیها به طور منطقی مشخص میشود نظیر مالیات، ارزش پول ملی، تولید داخلی رقابت پذیر، اشتغال و کسب و کار، محیط زیست، تورم، مبارزه با فساد، فناوری و نوآوری، بهره وری، آموزش و پرورش و فرهنگ و بالاخره تأمین اجتماعی و یارانهها.
سؤال: البته درک وابستگی مواردی که شما برشمردید و موضوع خروج از وابستگی به نفت ساده نیست ولی ابتدا بفرمایید چرا سیاست کلی عدم وابستگی به نفت اهمیت واولویت دارد.
پاسخ: من هم با شما موافقم و اگر اصل سیاست استقلال از عوائد خام فروشی و وابستگی به درآمد حاصل از فروش نفت خام و نیز بی توجهی به ارزش ذاتی نفت روشن شود، درک کفایت همین سیاست و وابسته شدن بقیه سیاستها به آن واضح میشود. اما در این جا لازم است مقدمهای را بیان کنم: نفت و گاز از منابع خدادادی سرزمین ما است که البته ویژگی اصلی آن تجدیدناپذیری است بنابراین از مزیت بسیار ارزشمند نفت و گاز باید به گونهای استفاده کنیم که تجدیدناپذیری آن را بپوشاند و ارزش آن به عنوان سرمایه بین نسلی بتواند به آیندگان منتقل شود یعنی آنچه از فروش نفت و گاز حاصل میشود درآمد تلقی نشود، سرمایه و ثروت میهنی باشد که از آن برای سرمایه گذاری ضمن مولد کردن سرمایه استفاده میشود.
سؤال: پس تا این جا مشخص میشود که منظور از استقلال از نفت و گاز تعطیل کردن اکتشاف و استخراج و انتقال و فرآوری نیست؛ آیادرست است؟
پاسخ: کاملاً صحیح است و ما باید شناختمان را نسبت به متابع زیرمینی خود، اعم از نفت و گاز، تکمیل کنیم و پس از اکتشاف، استخراج را به صورت صیانتی انجام دهیم و انتقال هم به گونهای انجام گیرد که توأم با اتلاف نباشد و از سوزاندن گازهای همراه در مشعل مطلقاً خودداری شود، و فرآوریها با بهترین بازده و تولید ماندگارترین محصولات انجام گیرد. همین جا معلوم میشود تصور عدهای که اخیراً دچار پریشانی ذهنی شدهاند و چون فکر میکنند که دوران استفاده از نفت و گاز به عنوان سوخت سپری شده و در نتیجه ممکن است بزودی این منابع بدون مشتری روی دست ما بماند، چقدر اشتباه است؛ اصلاً استفاده از نفت و گاز به عنوان انرژی و سوزاندن محصولات آن اشتباهی است که انگلیسیها بر ذهنیت ما تحمیل کردند تا به دو نتیجه برسند: نتیجه اول این که آن بخش از منابع را که دسترسی بدانها آسانتر بود استخراج و مصادره کنند که در چهل سال اول در این زمینه کاملاً موفق بودند هرچند صیانت از مخازن بالکل مغفول ماند؛ نتیجه دوم این که با تخلیه منابع ارزشمندمان، ما را هرچه سریعتر از این مخازن راهبردی که ابزار اقتدار ما است، محروم کنند که در چهل سال اخیر نسبت به این موضوع الحمدلله آگاهی نسبی حاصل شده ولی متناسب با آن آگاهی عمل نشده لذا امروز شاهد آنیم که ۹۰٪ از نفت و گاز ما سوزانده میشود و فقط ده درصد آن تبدیل به محصولات بادوام واسطهای یا نهایی میشود. امروز همه باید بپذیریم که اصلاً نفت و گاز سوخت نیست و استفاده از آنها به عنوان منابع انرژی فقط در حالت اضطرار مجاز است. نفت و گاز، منابع خدادادی با ارزشی است برای تولید محصولات با دوام، با ارزش افزودهای که گاهی تا دهها برابر ارزش نفت خام میرسد در حالی که ارزش افزوده سوخت بیش از بیست درصد نیست. این است آن کلاه بزرگی که بر سر ما گذاشتهاند.
سؤال: اگر نخواهیم از نفت و گاز به عنوان منابع انرژی استفاده کنیم، پس انرژی مورد نیاز کشور را از کجا بدست آوریم؟
پاسخ: فراموش نکنید که پیشرفت باید پایدار یعنی متکی به منابع بادوام باشد و بهره برداری از آنها توأم با تخریب دیگر امکانات خدادادی نباشد؛ پس ما نباید از منابع تجدیدناپذیر خود طوری استفاده کنیم که به سوختن و هدر رفتن اصل منبع و نیز به آسیب رساندن به محیط زیستمان منجر شود؛ در پاسخ به سؤال شما که انرژی را از کجا بیاوریم جواب میدهم که منبع اصلی انرژی ما خورشید است و به دنبال آن انرژیهای تجدیدپذیر دیگر نظیر انرژی باد و انرژی دریاها و رودخانهها.
سؤال: آیا این انرژیها به لحاظ کمّیت و نیز به لحاظ قیمت تمام شده جوابگو است؟
پاسخ: از نظر کمّیت کاملاً جوابگو است و در کشور ما که برخورداری از خورشید به بیش از ۳۰۰ روز در سال میرسد، با تخصیص یک الی دو درصد از سطح کشور مثلاً در مناطق لم یزرع میتوان کل برق مورد نیاز را تأمین کرد غیر از امکانات گسترده دیگری که به حاشیه انرژی خورشیدی برمی گردد نظیر انرژی باد و انرژی دریاها. از نظر قیمت تمام شده ظاهراً حق با شما است یعنی قیمت تمام شده انرژی خورشیدی و هزینههای تحقیق و توسعه برای تسلط بر فناوریهای پیشرفته در زمینه انرژیهای تجدید پذیر هنگامی توجیه اقتصادی پیدا میکند که مثلاً هر بشکه نفت ۱۵۰ دلار به فروش برسد. دلیل اصلی این عدم توجیه اقتصادی در نادیده گرفتن ارزش ذاتی نفت و گاز است. مثلاً شما طلا را در نظر بگیرید که استخراج آن از معادن نیازمند بکارگیری فناوری و ابزار و نیروی انسانی است ولی ارزش طلا بمراتب بیش از اینها است و در ارزش طلا آن هزینههای کشف و استخراج نیز منظور شده است ولی در مورد نفت و گاز ارزش ذاتی به حساب آورده نمیشود و هزینههای اکتشاف و استخراج و انتقال مثلاً بالغ بر بشکهای دو الی پنج دلار در هر بشکه است و قیمت فروش را بازار جهانی تعیین میکند که قبل از ۱۳۵۰ در حدود ده دلار متوسط برای هر بشکه بود و در سالهای اخیر به ۱۲۰ دلار برای هر بشکه هم رسید در حالی ارزش ذاتی این منابع تجدیدناپذیر بیش از اینها است. در کشور ما نفت خام به ثمن بخس به پالایشگاه داده میشود و در نتیجه ارزش بنزین و گازوئیل و گاز عرضه شده تناسبی با ارزش حقیقی آنها ندارد و همین منجر به قدرناشناسی نعمت و اسراف میشود و بعلاوه مانع سرمایه گذاری برای تحقیق و توسعه انرژیهای تجدید پذیر میگردد. ما باید هرچه زودتر خود را از این اسراف در مورد نفت و گاز و آن عقب ماندگی در زمینه انرژیهای تجدید پذیر برهانیم.
سؤال: سیاستهای کلی ما درباره نفت و گاز چه تأثیری بر برنامه هفتم دارد؟
پاسخ: دو اثر مهم دارد: یکی این که از نفت و گاز به عنوان خوراک صنایع تبدیلی به محصولات با دوام و با امکان بازیافت استفاده کنیم که هم موجب اشتغال مولد با استفاده از مزیت نسبی ما میشود با ارزش افزودهای که به طور متوسط ده برابر تبدیل نفت و گاز به سوخت است و در نتیجه نیازی به استخراج غیر صیانتی هم از مخازن موجود نفت و گاز نخواهد برد و از هزینههای هنگفت توسعه میادین برای استخراج حداکثری پرهیز میشود و این مصداقی است از یک تیر و چند نشان!
دیگر این که ما را از مصیبت بسیار بزرگی که صد و پانزده سال است گرفتار آن شدهایم، نجات میدهد.
سؤال: کدام مصیبت؟
پاسخ: برای درک ابعاد مصیبت باید به چند نکته توجه شود:
۱- بخش مهمی از نفت خام ما صادر میشود، اخیراً میعانات گازی و گاز طبیعی را هم صادر میکنیم. درآمد حاصل از فروش به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و از طریق صندوق توسعه در اختیار دولت قرارمی گیرد و از منابع درآمدی دولت محسوب میشود در حالی که حقاً و انصافاً اینها درآمد نیست و سرمایه است. بنابراین همه ساله شاهد استمرار وابستگی بودجه دولت به عوائد حاصل از صادرات نفتیم در حالی که بودجه باید صرفاً به درآمد پایدار دولت متکی باشد که بخش عمده آن از مالیات است. متأسفانه دولتهای ما همواره راه حل آسان را برای تأمین درآمد خود انتخاب کردهاند و از عوائد نفتی تغذیه شدهاند و راه اصلی که مالیات است در محاق قرارگرفته و بعلاوه فرار مالیاتی نوعی زرنگی محسوب میشود و اساساً درک درستی در جامعه ما نسبت به مالیات و ضرورت آن وجود ندارد و خیلیها فکر میکنند که هزینههای خدمات دولتی باید از مائده نفتی تأمین شود و برخی از دولتمردان حتی شعار خود را در بردن نفت بر سر سفره مردم قرادادند! معافیتهای مالیاتی حق تلقی میشود؛ دولتها زحمت به خود ندادند تا پایههای مالیاتی مناسب را که در همه کشورهای جهان مرسوم است وضع کنند چون رفتن سراغ مائده نفتی همیشه آسانتر و کم دردسرتر بوده است. از این لحاظ بنابراین کشور ما بسیار آسیب پذیر شده و گویی برای گرفتن مالیات برحق، دولت باید مبارزه کند تا بتواند بعد از ۱۱۵ سال کشور را از پستانک نفت جدا کند! این موضوعی است که به صورت اصولی در ابتدای انقلاب بر آن پافشاری شد ولی به مقتضای آن عمل نشد، نمونه آن این که امروز در صندوق توسعه از ۱۳۵ میلیارد دلار سهم صندوق، موجودی سرمایه تقریباً صفر است! یعنی از آن استفاده غیر سرمایهای شده است.
۲- آن بخش از نفت و گاز که در داخل کشور استفاده میشود نیز سرنوشت افتخارآفرینی ندارد: نفتی که خوراک بالایشگاهها است مجاناً در اختیار پخش و پالایش قرارمی گیرد و قیمت محصولات پخش شده علی رغم ارزش افزوده، حتی جبران هزینههای یالایش را هم نمیکند و در نتیجه با توجه به سقوط ارزش پول ملی، همواره شاهد افت ارزش سوخت و فرآوردههای دیگر پالایشگاه و حتی مجانی شدن قیر بودهایم. نتیجه عملی این روش خارج شدن قاچاقی حدوداً ده درصد از سوخت و قیر بالایش شده به کشورهای همسایه و استفاده بی رویه از سوخت در داخل کشور است که بیش از بیست درصد آن به دلیل راه بندانها به هدر میرود و نزدیک نیمی از آن به دلیل بازده ضعیف دستگاههای استفاده کننده اسراف میشود زیرا تحقیق و توسعه برای بهینه سازی، با قیمتی که سوخت در کشور عرضه میشود اصلاً توجیه اقتصادی پیدا نمیکند. درآمد حاصل از همین ثمن بخس هم به صورت یارانهای که اغلب نقدی و غیرهدفمند و ناعادلانه است ماهیانه توزیع میشود ضمن آن که مصرف کنندگان بزرگ که اغلب از مترفانند بناحق بیشترین بهره را از این ارزان بودن تصنعی سوخت میبرند. مبالغی که بدین ترتیب به صورت پنهان به هدر میرود نزدیک هزار همت است (همت=هزار میلیارد تومان) و آنچه پخش و پالایش تحویل خزانه میدهد در حدود ۶۰۰ همت است. این نوع اداره کردن کشور توأم با ریخت و پاش و بی عدالتی، از محل سرمایه میهنی یعنی نفت و گاز، باید متوقف شود.
سؤال: این اقدام دارای آثار گسترده و عمیقی است. آیا اجرای چنان سیاستی را با توجه به شرائطی که در آن قرار گرفتهایم امکان پذیر می دانید؟
پاسخ: آنچه مسلم است ضرورت چنان اصلاحی است ولی امکان پذیری آن الزاماتی دارد:
۱- اراده دولت به قبول سختیهای اجرائی آن که خوشبختانه دولت سیزدهم ضرورت آن را قبول دارد
۲- آمادگی عمومی برای همکاری با دولت و پذیرش تنگناهای اقتصادی آن در کوتاه مدت برای دستیابی به آسایش ماندگار در میان مدت. برای رسیدن به چنان آمادگی، آگاهی رسانی دقیقی باید انجام گیرد.
۳- استفاده از فرصت پنج ساله برای برنامه ریزی و تدوین طرحهای تدریجی که در انتهای برنامه ما را به هدف یعنی از خروج وابستگی به عوائد ناشی از فروش نفت و مواد خام نائل کند. فرصت ۵ ساله به نظر من کفایت میکند اگر همگی بر آن متعهد شویم، همگی در دولت و مجلس و نزد مردم.
۴- در کنار این سیاست اصلی، بقیه سیاستهای مالیاتی و پولی و محیط زیستی و فرهنگی و … باید تدوین و همراه شود و ضمناً مبارزه با مفاسد و پیشگیری از جرائم هیچگاه از اولویت خارج نشود.
انتهای پیام