خرید تور نوروزی

بحران تعلیق | جواد کاشی

جواد کاشی، استاد دانشگاه، متن سخنرانی خود را در همایش سالیانه انجمن علوم سیاسی، در کانال تلگرامی‌اش منتشر کرده است که متن کامل آن را در ادامه می‌‌خوانید.

«زندگی و سیاست به هم شباهت دارند. از این حیث که هر دو عرصه تصمیم و عمل‌ورزی‌اند. با این همه با هم تفاوت مهمی هم دارند.

هر روز در زندگی روزمره تصمیم‌هایی می‌گیریم. اغلب تصمیم‌ها خرد و کوچک‌اند. اما مسیر زندگی ما حاصل تصمیم‌های بزرگ است. همه به خاطر می‌آوریم که روزی روزگاری به دلایل مختلف تصمیم گرفته‌ایم ورزشگار شویم، یا هنرمند یا فیلسوف یا سیاست‌مدار یا یک فعال حوزه اقتصاد و کسب و کار.

انتخاب این یا آن شدن، یک آرزوست که کلنگ آغاز آن را روزی به زمین کوبیده‌ایم. ما همان نشدیم که از روز اول می‌خواستیم احتمالاً در منازل اول شکست خوردیم، یا موفقیت‌های پیش‌بینی نشده‌ای به دست آوردیم.

هر چه شد حاصل پیوند اراده ما با موقعیت‌ها و واقعیت‌های عینی بود. آنچه در عمل روی داد، یک وضعیت پیش‌بینی نشده بود. بخشی به ما و خواست ما ربط داشت بخشی به پیچیدگی‌های ناشناخته واقعیت پیرامون.

یکبار تصمیم نگرفتیم. بارها به جهت فراز و نشیب‌های موقعیت، تجدید نظرهایی کردیم، خواست خود را موضوع بازبینی قرار دادیم، و اینک نیز هر آنچه هستیم، در میانه راه است. شاید تا آخر عمر به بازبینی خواست خود می‌پردازیم و تلاش می‌کنیم ترکیب‌های تازه بسازیم. همه زیبایی و شکوفایی متن زندگی به همین بازبینی‌ها و برآمدن‌های دوباره وابسته است.

همین کار ساده و متعارف در عرصه سیاست به سختی روی می‌دهد. به ویژه هنگامی که پای یک انقلاب و ایدئولوژی در میان باشد.

انقلاب‌ها با آرزوهای بزرگ جان می‌گیرند. بی‌توجه به اینکه چقدر با منطق موقعیت عینی ارتباط دارند. حد و نحو این ارتباط با پیروزی انقلاب آشکار می‌شود. از ترکیب خواست انقلابی با واقعیت، وضعیت‌های متنوع و پیچیده‌ای ظهور می‌کند. ممکن است ترکیب جذاب‌تر و زیباتر از آنچه می‌خواستیم جلوه‌گر شود.

البته به ندرت ممکن است چنین باشد. اغلب ترکیب‌های ناقص، ناسازوار، زشت، پرهزینه و سنگین بار، حتی بعضا ترکیب‌های مضحک و بی‌ربط روی می‌نماید.

بازاندیشی و تصمیم دوباره برای بهینه سازی ترکیب‌های ناسازوار، به ندرت اتفاق می‌افتد. معمولا انقلابیون سعی می‌کنند شکاف میان آنچه می‌خواستیم و متن واقعیت سخت را با تبلیغات، دروغ و سرکوب پر کنند.

کافی نیست مردم و نسل‌های بعدی با وضعیت‌های زشت و کریه و ناسازوار سازگار شوند. باید آن را سازوار و زیبا هم ببینند و بابت این همه سازواری متشکر و سپاسگذار هم باشند.

نظام‌های سیاسی به ویژه پس از یک انقلاب، همواره در حصار همان تصمیم بزرگ اولیه می‌مانند و در خود جرات، توانایی و بالندگی کافی برای بازاندیشی و تصمیم‌های دوباره برای اصلاح ناسازواری‌ها نمی‌یابد. آنها از تغییر احساس ویرانی می‌کنند. می‌ترسند و همین ترس دامنگیر زندگی مردمان بی‌نوا می‌شود.

جمهوری اسلامی بیش از سه دهه است، در چاله «تعلیق تصمیم» افتاده است. تعلیق تصمیم بلایی خونریز است. بلایی است که جان و مال و ارزش‌ها و فرهنگ و هستی یک ملت را با زوال مواجه می‌کند.

بحران‌های بزرگ گریبان کشور را گرفته است. بحران‌ مشروعیت، احساس بیگانگی مردم با ساختار سیاسی، ظهور نسل‌های تازه با خواست و آرمان‌‌های جدید، تغییر رادیکال فضای منطقه‌ای و بین المللی. این همه بحران بیش از دو دهه است جریان یافته و هر روز زورآورتر و زیان‌بارتر می‌شود. در همین نقاط بحرانی است که باید تصمیم به مثابه بنیان نهادن بنیادی تازه ظهور کند.

کم هزنیه‌ترین امکان آن است که از درون جمهوری اسلامی چنین توانانی تاریخی ظهور کند. کس یا نهادی که شجاعت بازبینی خود و بنیان نهادن ترکیبی تازه با قلمرو محیطی نظام را دارد ظهور کند.

بهترین امکان آن است که نظام جمهوری اسلامی بتواند در ترکیبی تازه با مردم و نیروهای متکثر سیاسی، وضعیتی نو بنیان افکند.

بدترین امکان آن است که در وضعیت تعلیق تصمیم بمانیم تا دیگران برای ما تصمیم بگیرند. منتظر روزی بمانیم تا به موضوع تصمیم تصمیم گیرندگان بزرگ تبدیل شویم.

پرهزینه‌ترین امکان ماندن در فضای تعلیق تصمیم است. چندانکه آرام آرام در باتلاق وضعیت ناسازوار فروریم.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا