مصطفی ملکیان: حکومت ناعادلانه تروریستساز است
مصطفی ملکیان، سخنران نشست بینالمللی «ابعاد حقوقی-جرمشناختی تروریسم» در دانشگاه علامه طباطبایی بود و بحث خود را پیرامون «تروریسم از منظر اخلاقی» آغاز کرد.
به گزارش جماران وی در ابتدا گفت: قبل از اینکه وارد بحث شوم وجدانم آسوده نیست مگر اینکه دو جمله را عرض کنم. جمله اول اینکه دو صد گفته چون نیم کردار نیست و هزاران ساعت سخنرانی جای عمل را نخواهد گرفت و ما نباید دیگران و خودمان را فریب دهیم که با سخنرانی ها جلوی تروریسم را گرفته ایم یا می توانیم بگیریم یا خودمان تروریست نیستیم؟
وی در خصوص نکته دوم گفت: به گفته دکتر شریعتی سخنانی گفته می شوند برای اینکه سخنانی گفته نشوند. ما همیشه باید دقت کنیم که سخنان گفته شده را بشنونیم اما کنجکاو باشیم که سخنانی که گفته شده است، برای جلوگیری از گفته شدن چه سخنان دیگری بوده است.
ملکیان تاکید کرد: من نمی توانم این نکته را از خود و سایرین پوشیده بدارم که ما همیشه سخنان گفته را با سخنان گفته می پوشانیم و این به لحاظ اخلاقی خوب نیست که حتی مسائل حقوقی دست مایه این شوند که آنچه باید گفته شود، گفته نشود.
این استاد اخلاق افزود: همه می دانند که هنوز هیچ تعریف مورد اجماعی از تروریسم صورت نگرفته است. تا کنون نزدیک به 200 تعریف از تروریسم صورت گرفته اما هیچ یک هنوز مورد اجماع دست اندرکاران و حقوق دانان یا غیرحقوقدانان نیست.
ملکیان تاکید کرد: پس ما نباید انتظار داشته باشیم که با تعریف مشخص از تروریسم سخن می گوییم. ما الان با فهم عرفی از تروریسم داد و ستد می کنیم. وقتی در تعریف تروریسم ابهام وجود دارد، معنایش این است که مولفه هایی که جرم را می سازند مورد اجماع نیستند. با اینکه بیست و دو مولفه در این خصوص ذکر شده اما مشخص نیست که کدام یک از این مولفه ها می تواند ماهیت تروریسم را از آنچه که از عوارض است جدا کند و به تعبیر دقیق جوهر آن را از عرض آن جدا کند.
وی گفت: وقتی ما در مورد تعریف آن اجماع نداریم، طبعا در مورد مستثنیات تروریسم هم وضعمان روشن نیست که چه نوع خشونتی می تواند تروریسم باشد. مثلا در جنگ و حتی آنچه قوای پلیس با مردم یک کشور می کند، حتی زمانی که کاملا تحت قانون هم عمل شود، باز میزانی از تروریسم را در خود دارد، اما همه ما می دانیم که این مسئله تروریسم نیست.
وی در خصوص بررسی تروریسم از منظر اخلاقی گفت: از جهت بررسی اخلاقی امر کمی سهل تر است. و دو معیار کلی را می توان برای آن در نظر گرفت. یکی آنکه در تروریسم خشونت وجود دارد و دیگر آنکه خشونت تنها معطوف به اهداف مشخصی نیست. ممکن است هدف مشخصی را شامل شود اما به همه کسانی که به هر معنا ذیربط یا بی گناه هستند، ضرر می زند.
ملکیان با تاکید بر خشونت آمیز بودن و غیر تبعیض آمیز بودن تروریسم گفت: در خصوص خشونت به نظر می آید در هیچ یک از سه مکتب بزرگ تاریخ، خشونت مطلقا ناموجه دانسته نشده است. ما گرایش کم موفق تر در اخلاق داریم که به دنبال آرامش به هر قیمتی و دست نزدن به خشونت در هر شرایطی است. از این که بگذریم در سایر مکاتب خشونت از منظر اینکه خشونت است رد نشده است.
این مدرس فلسفه اخلاق افزود: معمولا فیلسوفان اخلاق در نفس خشونت تفکیکی ندارند، سخن بر سر آن است که خشونت از جانب چه کسی، نسبت به چه کسی و به چه نیتی صورت می گیرد. این سه مورد است که فیلسوفان اخلاق را به تامل واداشته است. شکی نیست اِعمال هر ناخوشایندی خشونت است. حتی اگر من برای فرزندم بستنی نخرم، از این منظر که خلاف خوشایند او عمل کرده ام، نشانه خشونت است، اما این درجات خشونت محل بحث نیستند، بلکه ضرر عینی است که محل بحث است.
وی افزود: به نظر می رسد برای تعیین تکلیف تروریسم از منظر اخلاقی، باید بررسی کرد حد خشونت از لحاظ مجاز تا چه حد است، چه کسی حق اعمال خشونت مجاز را دارد و به چه هدفی باید به خشونت متوسل شود. این سه بحث باید مورد توجه قرار گیرد.
مکلیان ادامه داد: نکته ای که اجماع بیشتری در خصوص آن وجود دارد این است که خشونت تروریسم این است که اشخاص بی گناه هم از آن متضرر می شوند. هیچ فلسفه ای در اخلاق غیر از گرایش خاصی در نتیجه نگری نمی تواند بپذیرد که افراد بی گناهی مورد ظلم قرار گیرند. فقط روایتی نسبتا خام از نتیجه گرایی معتقد است اگر خشونت نسبت به بی گناهان منجر به جلوگیری از خشونت نسبت به افراد بیشتری شود، رواست. اما سایر روایات اخلاقی به هیچ وجه چنین چیزی را مجاز نمی دانند. بنابراین جرم انگاری تروریسم از منظر اخلاقی کاملا امر موجهی است.
وی افزود: نکته ای که از آن غافلیم این است که همانگونه که باید فرد یا سازمان تروریستی را به لحاظ حقوق و اخلاقی کیفر داد، کیفر دادن کسانی که زمینه ساز تروریسم هستند نیز صادق است. ما نباید از زمینه های تروریسم پرور غافل شویم. همه آنچه حقوق دانان اخلاق در باب کیفر دهی یا نکوهش اخلاقی تروریسم انجام می دهند به عینه در باب کسانی هم که زمینه های تروریسم را در جهان ایجاد می کنند، باید وجود داشته باشد.
ملکیان همچنین تاکید کرد: از نظر عقلی سه دسته از حکومت ها هستند که بدون هیچ شک و شبهه ای همان میزان تقصیر تروریسم را دارند. یک دسته کشور هایی که کشور دیگر را اشغال می کنند. به هر بهانه ای که این اشغال صورت گیرد، شکی نیست در مردمی که کشورشان تحت اشغال قرار گرفته است، مسلما انگیزه های دست زدن به اعمال تروریستی ایجاد می شود. هنگامی که فرد دست به عمل تروریستی می زند، قطعا باید مورد کیفر قرار گیرد. اما باید دید چه کسی این فرد را به انجام عمل تروریستی واداشته است، آن فرد یا حکومت هم باید کیفر داده شود.
ملکیان در خصوص قسم دوم گفت: نکته دوم این است که استعمار و امپریالیسم به معنای دقیق فلسفه سیاسی، می تواند یکی از زمینه های تروریسم باشد. اما مهم تر این دو مورد قسم سوم است. به این دلیل که به لحاظ تاریخی زمان اعمال استعمار گرانه و اشغال گسترده کمتر مصداق پیدا می کند. از این نظر عامل سوم باید بیشتر محکوم شود و آن حکومت هایی هستند که به هر بهانه ای از عادلانه بودن و منصفانه بودن سر می پیچند. حکومت هایی که به دلیل یک سلسله منافع، عدالت و انصاف را کنار می گذارند، در دنیای امروز می تواند دلیل اصلی تروریسم باشد. این منافع می تواند دینی مذهبی، ایدئولوژیک، نژادپرستانه، اقتصادی و… باشد. همه حکومت هایی که به هر حال نمی توانند به شهروندان خود به یک شکل نگاه کنند، استعداد دست زدن به تروریسم را برای همه گروه های مظلوم فراهم کرده اند.
وی افزود: به لحاظ اخلاقی و حقوقی نباید چشم را بر این نکته ببنیدیم که این حکومت ها خود منشا تروریسم هستند. هرچقدر هم این کشور ها خود را مخالف تروریسم نشان دهند و ادعا کنند که ما مورد حمله تروریست ها هستیم، باز هم خودشان تروریسم هستند. انصاف و عدالت در هر کجا که تعطیل شود، آنچنان انسان ها را به لحاظ عدالت زخم دیده و رنج خورده می کند، که امکان اینکه از هر انسانی یک تروریست بالقوه در آید، تقریبا صد درصد می شود و امکان اینکه آن تروریست بالقوه تبدیل به تروریسم بالفعل شود بسیار زیاد است.
وی ادامه داد: ما اگر وجدان داریم و حکومت دوستیم، نباید نسبت به حکومت هایی که خودشان تروریست پرور هستند، بی تفاوت باشیم. ما هیچ گاه نمی توانیم معلولی را بدون محکوم کردن علت، محاکمه کنیم.
این فیلسوف اخلاق همچنین تاکید کرد: تروریسم به لحاظ حقوق، جرم و به لحاظ اخلاقی نادرست و نکوهیده است و شکی در آن هم نیست، اما باید دید حکومت هایی که با روشی که پیش می گیرند، زمینه های تروریسم را ایجاد می کنند، هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ حقوقی مجرم ترند. از لحاظ اخلاقی را فیلسوفان بحث کرده اند و از لحاظ حقوقی هم در این باب بحث شده است.
چگونه در هر حوزه ای از زندگی می گویید علت مهم تر از معلول است اما در اینجا می خواهید معلول را مهم تر جلوه دهید؟ تروریسم یک معلول است و حکومت های غیر منصف آن را ایجاد می کنند و بنابراین حکومت های غیر منصف به مراتب از تروریست ها محکوم شدنی ترند و باید با آنها رفتاری شدید تر از تروریست ها داشت.
وی در پایان با اشاره به سه نکته گفت: عنصر خشونت در اخلاق به خودی خود چندان محکوم نمی شود، بلکه انجام دهنده خشونت، میزان خشونت و نیت انجام دهنده خشونت است که بسیار مهم است. اما نکته دوم این است که بی گناهان مشمول عملیات تروریستی قرار می گیرند که هیچ مشرب اخلاقی به آن اجازه نمی دهد. نکته آخر هم این است که هیچ انسانی چه به لحاظ فلسفه اخلاق و چه غیر آن نمی تواند علل ایجاد تروریسم را بی گناه و خود تروریست ها را گناهکار بداند.