سبک زندگی یک اختلاسگر نفت!
اختلاسگر شرکت نفت که مدتی است به همراه خانوادهاش متواری است، در طول سالهای حضور و زندگیاش در ایران نحوهی گذران زندگیاش چندان شباهتی به دیگر کارمندان شرکتهای دولتی نداشته است.
طبق اخبار و تصاویر رسیده به خبرنگار انصاف نیوز، فرزند او هزینهی زندگی بسیار بالایی داشته است؛ علاقهی زیاد به ماشینهای قرمز رنگ باعث شده بود تا کلکسیونی از ماشینهای لوکس دنیا به رنگ قرمز را در پارکینگ خود داشته باشند؛ این کلکسیونها تنها مختص ایران نبود بلکه در دبی و انگلیس هم این مجموعهها را جمع کرده بودند.
عکسی که میبینید، فرزند او را سوار بر یکی از خودروهای چند میلیاردی نشان میدهد؛ یک «لامبورگینی آونتادور».
آنها برای خود کشتی تفریحی داشتند که به نام پسرشان بوده و هنوز هم هست و بسیاری از میهمانیها و دورهمیهای دوستانه و خانوادگی بر روی آن برگزار میشده است.
بریز و بپاشهای خانوادهی آقای «ر» عجیب بود؛ مثلا مسافرتهایی که برای هر آدم عادی ممکن است 400 دلار هزینه داشته باشد، او و خانوادهاش به این دلیل که با فرست کلاسهای اسپشیال سفر میکنند شاید برای همان بلیط هربار 30، 40 میلیون تومان هزینه میکنند.
نحوهی زندگی آنها در انگلستان هم بسیار دست و دلبازانه بوده است. به این بهانه که پسرشان اقامت تحصیلی در انگلستان داشته است رفت و آمد زیادی به این کشور داشتهاند و سرمایهگذاریهای کلانی میکردند.
اگر دانشجویی معمولی در انگلستان با ماهی 1000 پوند میتواند در آن کشور زندگی کند، فرزند او فقط 10 هزار پوند هزینهی کلوپهای شبانه و خوشگذرانیهایش بوده است.
در ایران هم وضعیت زندگیشان تفاوتی با کشورهای دیگر نداشته است؛ تعداد قابل توجهی ملک داشتهاند که میزانی که از آنها ضبط شده است صحهای بر این موضوع است.
این مدیر اختلاسگر شرکت اکتشاف نفت، بر خلاف اخبار منتشر شده اقامت کانادا را ندارد و احتمال میرود که همچنان در امارات باشد. پیش از فرار هم بیشتر رفتوآمد آنها به انگلستان بوده است.
انتهای پیام
آه….
اقای(ر)!! میترسید ابروی ایشان برود؟ از این مردم بخت برگشته که بعضی های شان سر در زباله ها میکنند به جستجوی غذا کسانی مثل این بی همه چیز به دزدی و غارتگری مشغولند و عصا از کور هم میدزدند و وقتی تقش در اومد فرار را بر قرار میسازند جائیکه دست کسی به ایشان نمیرسد و اینجا رسم بر این شده که نباید با ابروی دزدان محترم بازی کرد ! اسمش را نباید کسی بداند و عکسش محو منتشر شود که نکند خدای نکرده کسی او را بشناسد و یقه اش را بگیرد و زندگی به کامش زهر شود .