متهم اصلی بحران گوسفند!
علی میرزاخانی، سردبیر “دنیای اقتصاد” در یادداشتی با عنوان “متهم اصلی بحران گوسفند” در سرمقاله این روزنامه نوشت:
اخیرا شاهد بحران منحصربهفردی در اقتصاد ایران هستیم که اگرچه از نگاه علم اقتصاد چندان عجیب نمینماید، ولی برای ناآشنایان به علم اقتصاد و نیز منکران آن، تبدیل به معمایی شده است. شکل بحران به این صورت است که از یک طرف، عدهای از هموطنان با پذیرش انواع ریسکهای جانی و مالی به قاچاق گوسفند از داخل به خارج مرزها مشغول شدهاند و ازسوی دیگر، دولت محترم نیز با استفاده از منابع ذیقیمت ارزی، به واردات گوسفند از طریق هواپیما مشغول است!
متهم این نابسامانی کیست؟ عدهای قاچاقچیان گوسفند را مقصر معرفی میکنند، عدهای ذینفعان واردات را و عدهای مرزبانان را. اما متهم اصلی هیچ کدام از اینها نیست، بلکه سیاستگذاری غلط اقتصادی است. شاید در آیندهای نه چندان دور شاهد آن باشیم که بحران گوسفند در ایران بهعنوان بارزترین مصداق سیاستگذاری غلط اقتصادی و انکار علم اقتصاد به کتابهای درسی اقتصاد راه یابد.
برای سادهسازی ماجرا میتوان تصویر دوساله قاچاق کالا و جهت اصلی آن را مرور کرد. دقیقا تا یک سال پیش مسیر قاچاق انواع کالا از آن سوی مرزها به داخل کشور بود؛ اما بهتدریج از ابتدای سالجاری جهت قاچاق معکوس شد و از داخل به آن سوی مرزها جریان یافت. در پدیدهای مشابه، مشاهدات نشان میدهد که تا یک سال پیش، مردم ایران تمایل داشتند از آن سوی مرزها خرید کنند؛ اما از ابتدای امسال، ناگهان داستان معکوس شد و سیل افراد از کشورهای همسایه برای خرید به داخل مرزهای ایران سرازیر شد.
کدام حالت درست و به صلاح نزدیکتر است؟ هیچ کدام. قاچاق چه از آن سو و چه از این سو و هجوم برای خرید چه به آن سو و چه از آن سو، در همه حالتها، نشانه عدمتعادل در بازار ارز است. همانطور که دلار ارزان، مشوق قاچاق و خرید از آن سو بود، دلار گران نیز مشوق قاچاق همه چیز به آن سو میشود.
اگر سیاست ارزی چهار سال قبل درست بود و نرخ ارز متناسب با تورم تعدیل میشد، نهتنها قاچاق نوع اول اتفاق نمیافتاد که تولید داخلی را به نابودی بکشاند، بلکه نرخ دلار نیز هماکنون حداکثر هفت تا هشت هزار تومان بود نه 13 هزار تومان. این اضافهپرش دلار که تا مرز 19 هزار تومان هم رفت، نتیجه آن اهمال در سیاست ارزی و فشردن فنر ارزی به مدت چهار سال بود.
همچنین اگر سیاست ارزی در چهار سال گذشته درست بود، آنچه را که اکنون قاچاق کالا به خارج مینامیم با افتخار میتوانستیم صادرات بنامیم که نه از سفره مردم بلکه از مازاد تولید داخلی صادر میشد. طبیعی است در آن صورت، واردات آن سالها هم با دلار ارزان نمیتوانست تولید داخلی را از سفره مردم عقب براند. آنچه چهار سال اقتصاددانان دلسوز کشور فریاد کردند و آنان که باید بشنوند، نشنیدند.
اما حال که این گونه شده است، چاره چیست؟ آقای سیاستگذار ظاهرا نمیداند هزینه فرصت دلاری که با شعبدهبازی حسابداری برای واردات گوشت 4200 تومان محاسبه میشود، درواقع همان 13 هزار تومان است. یعنی هر دلار برای گوشت وارداتی نه 4200 تومان، بلکه 13 هزار تومان تمام میشود؛ البته بدون در نظر گرفتن هزینه هواپیماسواری گوسفندان وارداتی!
آقای سیاستگذار دلارهای نایاب کشور را درحالیکه تقاضای بازار بدون پاسخ میماند صرف واردات گوشت میکند و آقای قاچاقچی (که میتوانست در یک اقتصاد سالم یک صادرکننده محترم باشد) با قاچاق گوسفند سعی میکند دلار موردنیاز بازار را تامین کند.
این بازی کجا خاتمه مییابد؟ یک حالت تداوم روند فعلی است که انتهایی خطرناک دارد و میتواند به تکثیر مصداق بحران بینجامد. اما حالت جایگزین بسیار ساده است: آقای سیاستگذار دلاری را که با 4200 تومان برای واردات گوشتی به هدر میدهد که هنوز فایده آن روشن نیست و تاثیری در قیمت گوشت نگذاشته است، با نرخ بازار بفروشد و گوسفندان قاچاقی را به همان قیمت مقصد قاچاق از قاچاقچیان محترم خریداری کند؛ ولی قیمت فروش گوشت به گروه هدف را بر مبنای همان دلار 4200 تومان تعیین کند.
طبیعی است حساب دولت دارای ناترازی نخواهد بود؛ چون منبع این یارانه از محل عرضه دلار با نرخ بازار تامین شده است. این راهحل ساده اگر شامل همه دلارهای 4200 تومانی شود هم باعث متعادلتر شدن بازار ارز و تعدیل اضافهپرش ارزی به سمت پایین خواهد شد و هم بازار گوشت و سایر بازارها را به تعادل نسبی نزدیکتر خواهد کرد. راهحلی که مانند همه راهکارهای علمی پنج سال اخیر میتواند به بایگانی برود و بحران را عمیقتر کند یا اینکه آغازی برای خروج از بحران باشد.
انتهای پیام