خرید تور تابستان

طنز | گفت‌وگوی تلفنی خاتمی و مشاور مکرون

احمد زیدآبادی در یادداشت طنزآمیزی در کانال تلگرامی خود نوشت:

«دیشب در عالم خواب و رؤیا دیدم که نامۀ سید محمد خاتمی در روزنامۀ گاردین بر تمام رهبران جهان بخصوص رهبران کشورهای اروپایی و بالاخص امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه بسیار اثر کرده و مکرون به یکی از مشاوران خود مأموریت داده است تا برای عملیاتی‌کردن مفاد آن نامه، با آقای خاتمی در تهران تماس بگیرد.

در ادامۀ خواب، شاهد مکالمۀ تلفنی مشاور مکرون و خاتمی هم بودم. تلفن زنگ می‌زند و خاتمی گوشی را برمی‌دارد:مشاور مکرون: الو مستر خاتمی؟

خاتمی: بله خودم هستم بفرمایید!

مشاور مکرون: من مشاور پرزیدنت مکرون….

خاتمی: ببخشید حرفتان را قطع می‌کنم! شما اول بفرمایید مجوز لازم برای این تماس تلفنی را گرفته‌اید؟

مشاور مکرون: بله شخصِ پرزیدنت مکرون مرا مأمور….

خاتمی: من چه کار به مجوز شخص پرزیدنت مکرون دارم! منظورم مجوز از

طرف‌های ایرانی است!
مشاور مکرون: راستش با سفارت شما در پاریس تماس گرفتم و آنها گفتند که نه مخالف‌اند و نه موافق! بعد هم سفارت‌مان در تهران با دفتر پرزیدنت روحانی تماس گرفت که آنها هم گفتند گرچه در اصل مخالف‌اند، اما مانعی هم نمی‌بینند!

خاتمی: سفارت ایران در پاریس و دفتر روحانی به چه کار من می‌آیند!

مشاور مکرون: پس از کجا باید مجوز می‌گرفتم؟

خاتمی: از مسئولان همین سایت مایت‌ها و روزنامه‌هایی که شب و روز مرا متهم می‌کنند که از پادشاه سابق عربستان پول گرفته‌ام با جرج سورس دیدار کرده‌ام و هزار اتهام بی اساس دیگه!

مشاور مکرون: یعنی می‌فرمایید من برای صحبت تلفنی با رئیس جمهور سابق ایران باید از مسئولان این سایت‌ها اجازه می‌گرفتم؟ همچین کاری در چارچوب وظایف ما نمی‌گنجد جناب مستر خاتمی، ضمن آنکه من اصلاً موضوع را درک نمی‌کنم!

خاتمی: معلومه که درک نمی‌کنید!اگه درک می‌کردید که همینطور زرتی شمارۀ مردم را نمی‌گرفتید که براشان دردسر ایجاد کنید؟

مشاور مکرون: مرا ببخشید جناب مستر خاتمی! من واقعاً قصد ایجاد دردسر برای شما نداشتم. فقط می‌خواستم از شما بپرسم که اگر پرزیدنت مکرون از شما برای سفر به پاریس به منظور گفتگو برای عملیاتی کردن مفاد نامه‌تان در روزنامۀ گاردین دعوت به عمل آورد، آمادگی این سفر را دارید؟

خاتمی: ای بابا! تو هم صدات از جای گرمی می‌آد! مگه خبرنداری که من در ایران ممنوع‌التصویر و ممنوع‌الخروج‌ام؟

مشاور مکرون (با لحنی کمی عصبی): خب اگه وضع شما اینه برای چی ابتکار دیپلماتیک به خرج می‌دی و وقت ما را می‌گیری؟

خاتمی ( کاملاً عصبانی): کی خواست وقت شما را بگیره! اصلاً مگه من منظورم در اون نامه فرانسه بود؟

در اینجا تلفن از آن سوی خط قطع می‌شود.

خاتمی پیش خود با خوشحالی: چه خوب شد که مکالمه با دعوا فیصله پیدا کرد و گرنه این هم دردسر تازه‌ای می‌شد.

لحظه‌ای بعد لبخند از لب خاتمی محو می‌شود و او با خود می‌گوید: ولی چه فایده! اونها که به محتوای مکالمه کار ندارند! دوباره تو بوق می‌کنند که با کاخ الیزه تماس داشته و قرار مدار گذاشته و می‌خواد فتنه تازه‌ای کنه و چه می‌دونم پول گرفته و خدایا چه مصیبت و الم‌شنگۀ دوباره‌ای! خدا بگم چه کار کنه این مشاورای ما رو! همین جور آدمو تشویق می‌کنن نامه ای بنویسه و به فکر بعدش که نیستن! به جدم اگه دستم بهشون برسه….»

سرمقاله سیدمحمد خاتمی در گاردین: گفت و گو یا فاجعه؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. عالی بود جناب فیض آبادی بجز اونجایی که نتونستید به محل اخذ مجوزها اشاره واقعی بکنید لااقل روزنامه بجای سایت می گفتید تا کمی محلها به ذهن متبادر بشه از کیهان و جوان و … . هرچند شاید سایت تسنیم و گاندو ! منظورتون بوده

    1
    1
  2. ایوای…….چه خوب بود کاملا نام ان صاحب اختیار صدورمجوز را مینوشتیدهمان بزرگ سردارتاریخ قلم ..همان که شکایات وپرونده های مربوطه پس از یک من خاک وگشت سالیان مشمول مرورزمان میشوند…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا