حجتالاسلام صدیقی یا مصطفی ملکیان؛ تفاوت نمیکند
حجتالاسلام مهراب صادقنیا در یادداشتی تلگرامی با عنوان «حجتالاسلام صدیقی و یا مصطفی ملکیان؛ تفاوت نمیکند» نوشت:
این سالها فیلسوفانی چون استاد مصطفی ملکیان، عبدالکریم سروش، آرش نراقی و یا حتی، محمود سریعالقلم بیش و کم در نقش معلمان اخلاق ظاهر میشوند. آنها نسخههای فلسفی-روانشناختیای از اخلاق میپیچند و به مخاطبان خود ارائه میدهند. و البته، این نسخهها برای نسلی که به هر دلیل از معلمان سنتیِ اخلاق رویگردان و گریزان شده است، تا اندازه زیادی کِشش هم دارد. به همین دلیل، توصیههای اخلاقی و تربیتی این اساتید دست به دست در فضای مجازی میچرخد و از این پیج به آن پیج کپی پِیست میشود.
با این حال، به همان دلیلی که موعظههای روحانیان سنتیای چون صدیقی، عالی، کاشانی، و رفیعی کاری از پیش نمیبرند و گِرهی از وضعیّتِ فروبستهی اخلاق در جامعه باز نمیکنند، از این توصیهها نیز آبی گرم نخواهد شد.
بزرگترین مشکل این بیانیههای اخلاقی آن است که تفاوت انسان سنتی و مدرن را نمیدانند.
شعار “خودسازی کنید تا جامعه ساخته شود” و یا گمان این که جامعهی اخلاقی محصول انسانهای اخلاقی است، مبنای نظری تعلیم اخلاق برای انسان سنتی بود؛ ولی حالا چند دهه است که آن اندیشه جای خود را به رویکرد جدیدی به انسان داده است. علوم انسانی جدید انسان را سکّهای معلّق در آسمان ندانسته، و بر خلاف نگاههای سنّتی معتقداند که انسان فرآوردهی جامعهی خویش است و نه سازندهی آن. علم جدید معتقد است که کلیّت جامعه چیزی بیش از افراد آن است. خودسازی همهی افراد یک جامعه، اگر آن را یک شوخی سرگرمکننده معلمان اخلاق ندانیم، نمیتواند به دگرگونی سیستم و نظم اجتماعی کمک کرده و آن را اخلاقی کند.
این فیلسوفان واژگان سنتی را لباسی تازه پوشاندهاند و شراب کُهنه را در جامی نو ریختهاند. آنها به جای منبر تریبون دارند و گرنه حرف همان حرف است. جان کلام هر دو در توصیّههای جذّاب و البته عامیانه «مشغول خویشتن شدن» است؛ غافل از این که خویشتن آدمها در جامعهای ریشه دارد که از آن سر برآوردهاند. آدمها حتّی اگر بخواهند خود را بسازند و چیزی بهتر از آنی باشند که هستند، “مفهوم بهتر بودن” را نیز از همان جامعهای دارند که در آن رشد کرده و به آن پیوستگی دارند. انسان جدید، فکرش، فهماش، نظام اخلاقیاش، آرمانها و ایدهآلهایش همه و همه فرآوردهی جامعه هستند و نباید امیدوار بود که بدون دگرگونی در ساختار و نظم جامعه، تغییری در او پدید بیاید.
برای ساختن یک جامعهی اخلاقی باید مفهومِ انسان جدید را شناخت. نمی توان اخلاق را با شیوههای سنتی در جوامع مدرن تعلیم داد. اگر نخواهیم خوشبین باشیم، بیانیههای اخلاقی فیلسوفانی که با تمرکز بر خویشتنِ انسانها آنها را موعظه میکنند، کارکردی جز “تخدیر” آدمها و مایوس کردنشان ندارد.
انتهای پیام
توصیّههای جذّاب و البته عامیانه؟!!
“يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ”