احمدینژاد و ۱۴۰۰؛ ظهور وحشت!
مهدی معتمدیمهر در یادداشتی با عنوان «ظهور وحشت» در روزنامهی سازندگی نوشت:
طی ماههای اخیر که کم کم به موسم انتخابات ۱۴۰۰ نزدیک میشویم، فعالیتهای رسانهای احمدینژاد و میل فزاینده او به بیشتر دیده شدن، نشان از رشد چشمگیری دارد. این روزها، احمدینژاد حرفهای خوبی میزند؛ چه بسا حتی در میان اصلاحطلبان و آوانگاردها هم کمتر شخصیت سیاسی، از این موضع با حجاب اجباری مخالفت کند و وابستگان به عمیقترین لایههای قدرت را، بیهول و بیهراس از عواقب قابل پیشبینی به چالش بکشد و افشا کند. احمدینژاد دیگر نمیخواهد به قامت بلندگوی محرومان اکتفا کند و شعارهای برابریجویانه سر دهد. گویی، ترجیح میدهد تا مطالبات طبقه متوسط شهری را نمایندگی کند و بیشتر، از آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و موسیقی و حقوق زنان و آزادی سبک زندگی بگوید.
احمدینژاد حرفهای دهان پرکنی دارد و با آرامشی متقاعدکننده توضیح میدهد که هرگز از انکار هولوکاست یا محو اسراییل سخن نگفته و کنایه «خس و خاشاک» را نه تنها خطاب به معترضان بیان نداشته است و بلکه، مرجع ضمیر او کسانی بودهاند که بر خلاف حق قانونی اعتراضهای مردمی، امنیت مردم معترض را به مخاطره انداخته بودند.
احمدینژاد به دوربین زل میزند و میگوید که نه تنها آمریکا را دشمن بزرگ نمیداند و نه تنها تحریمها را بیاثر و «کاغذپاره» نمیداند، بلکه خواهان حل منازعه با آمریکا و لغو تحریمهایی است که سفره مردم را تنگ و حیات و کرامتشان را تهدید میکنند. احمدینژاد ۱۳۹۹ به سکولارها نزدیکتر است تا به قشریها و محافظهکاران. ریشش را تا حدی کوتاه میکند که پوست صورتش دیده شود. کاپشنش را کمتر به تن میکند و کت و شلوار اتوکشیده به تن میکند و به گونهای نشان میدهد که تنها اختلاف سلیقه شخصی با «کراوات» و مظاهری از این دست دارد و حتی ایرادی نمیبیند که رییس جمهور نظام جمهوری اسلامی ایران کراوات بزند.
«تغییر» عنصر تردیدناپذیر زیست انسانی است. کسی را نمیتوان از تغییر و تحول منع کرد. انصاف و تجربه بشری حکم میکند که به «فرآیند تغییرات» اعتماد کنیم و خوشبین باشیم و به ویژه در چارچوبهای اجتماعی، «بقای بر گذشته» را محتوم و رقمزننده سرنوشت نهایی نشماریم. اما این نوشتار بر آن است تا بدین نکات بپردازد که چرا نمیتوان به احمدینژاد و شعارهایش اعتماد کرد؟ چرا احمدینژاد هنوز یک خطر بالقوه و تهدیدی علیه امنیت ملی است؟ و چرا باید به مصاف احمدینژاد رفت و در برابر او بیتفاوت نبود؟
احمدینژاد هنوز هم سخنرانیهای مهمش را با دعای «تعجیل فرج» آغاز میکند و بهبود زندگی مردم را با «ادبیات بهاری» و نمادهای ظهور منجی توضیح میدهد و هنوز هم بشارت «حکومت واحد جهانی» دارد و خود را واجد ظرفیت اصلاح ایران و جهان و مستعد به تدارک ظهور آن منجی واپسین معرفی میکند. همین قدر کافی است تا بفهمیم که احمدینژاد عوض نشده است و هنوز هم همان متوهم یا فریبکاری است که بشقاب تبرک بر سفره کابینه مینهاد و «هاله نور» بر پیرامون خویش میدید.
احمدینژاد در طول دو دوره سلطهاش بر سکان دولت، تنها به دمکراسیستیزی و تشدید فضای امنیتی جامعه و تاراج منابع مالی و اقتصادی و تقویت فزاینده خصولتیها قانع نبود. مرور کوتاهی بر عملکرد هشت ساله او و یارانش یادآوری میکند که احمدینژاد همان کسی است که مهمترین پروژهاش، معرفی چهرهای خشن، غيرعقلانی و غيرقابل قبول از اسلام بود و توانست عمق اسلامهراسی را در جهان گسترش دهد. رویکردهای فرقهای احمدینژاد که با پشتیبانی و حضور امثال مشایی و هاشمی ثمره عیان میشد و مدعی رابطه با «غیب» و «امام عصر» بود و رخدادهای تلخی مانند ممانعت از برگزاري مراسم نمازهاي عيد فطر و عيد قربان روشنفکران دینی، بر هم زدن تجمعات مذهبی، جلوگیری از برگزاری مراسم يادبود شخصيتهای ملی و مذهبی و تخريب اماكن مذهبی اعم از مساجد اهل تسنن و حسينيههای دراويش را نمیتوان و نباید به فراموشی سپرد و به ادعاهای امروزینش در برابر دوربین رسانه اکتفا کرد.
تخريب مزار مخالفان سياسی و بیحرمتي به اموات، نشر خرافات، تقویت شبکههای مداحی در عرصه سیاست و فرهنگ، تاكيد تبليغاتی بر انديشه ظهور و موارد بسيار ديگري از اين دست، بر كارنامهی دولت احمدینژاد سنگينی میكند و نشان از شكلگيری یا به سرانجام رساندن پروژهای دارد كه فراتر از ابعاد سياسی و در راستای هويتی نومحافظهكارانه، در پی تهیسازی انديشه اسلامی از آرمانهای اصيل آزادیخواهی و عدالتطلبی و آموزههای عقلانی و رحمانی قرآنی قرار دارد.
یکی دیگر از دلایل محکمی که سبب میشود به احمدینژاد نتوان اعتماد کرد و همچنان باید او را خطری بالقوه برای امنیت ملی کشور و موجودیتی به نام «ایران» به حساب آورد، نقش و ابتکار عمل او در فراهم آوردن زمینههای «فساد سیستماتیک» است. پیش از احمدینژاد هم فساد بود. شکاف روزافزون «فقر» و «ثروت» بود. اما احمدینژاد، فساد را ساختاری کرد و تا عمیقترین سلولهای مناسبات سیاسی و اقتصادی پیش برد و از همین رو بود که تغییر ساختار کیفی و کمی طرحهای بودجهای، انحلال «سازمان مدیریت و برنامهریزی» و تضعیف و متوقف کردن نهادهای ناظر جامعه مدنی در اولویت نخستین برنامههای دولت نهم قرار گرفت، تا در معرض پاسخگویی و نظارت قرار نگیرد و بتواند به هر میزان که تشخیص میدهد، منابع مالی و اعتباری را از مجاری قانونی منحرف کند.
احمدینژاد از همان زمان كه به عنوان شهردار تهران آغاز به كار كرد، تخلفات مالی وسيعی را پديد آورد كه در نوع خود بیسابقه بود: ناپديد شدن ۳۰۰ ميليار تومان از بودجه شهرداری تهران كه مدعی آن، آقاي قاليباف از شناختهشدهترين چهرههای محافظهکار بود، طراحی غیرکارشناسانه «مسکن مهر» و اجرای ناموفق و مفسدانه آن که شدیداً آلوده به رشوه و اختلاس و فرصتطلبی بود و تبعاتش تا امروز نیز ادامه دارد، برداشتهای پياپی مبالغ ميليارد دلاری از صندوق ذخيره ارزی بدون مجوز مجلس كه فقط يك مورد آن كه از سوی نمايندگان راستگرای مجلس هشتم افشا شد، بالغ بر پنجهزار ميليارد تومان [در دورانی که قیمت هر دلار هزار تومان بود] در پروژهي پرداخت يارانهها برآورد میشد و نامشخص ماندن سرنوشت حدود هفتصد ميليارد دلار ناشی از فروش نفت و مغايرت ميزان درآمدهای دولت با ارقام مطروحه در بودجههای ساليانه از جمله مواردی هستند که عملکرد مالی دولت احمدینژاد را توضیح میدهند.
انحراف حدود ۸۰ درصدی از قانون بودجه بر اساس گزارشات مکرر ديوان محاسبات، همکاری با امثال رحیمی و بقایی و مرتضوی و بذرپاش و دانشجو و سعیدلو و مشایی و ….. و به كار گماردن مفسدان اقتصادي در بالاترين سطوح دولت مانند معاونت و مسووليتهاي مهم در سازمانهای تامین اجتماعی و ميراث فرهنگی و نهاد رياست جمهوری، انتصاب افرادی به ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی خاص مانند کردان و صادق محصولی به مقام وزارت، فربهسازی اقتصادی مهمترين نهاد نظامی كشور و تبديل آن به بزرگترين پيمانكار خاورميانه، ايجاد يك بخش شبهخصوصي فارغ از هر نوع نظارت حكومتی و مدنی، دستيابی به منابع كلان مالی و نامشخص با چند ده برابر كردن حجم واردات كالاهاي مصرفی بدون نظارت و حقوق گمركي و غارت طلاهای بانک مركزی از جمله دیگر واقعیات فسادآور آن دوران به حساب میآیند که حتی یادآوریشان وحشتآفرین است.
استقراضهاي فاقد مجوز از نظام بانكي به ادعاي آقاي احمد توكلي و دوستان محافظهکارش در مركز تحقيقات استراتژيك مجلس شوراي اسلامي، واگذاري كارخانهها و اموال دولتي به افراد همسو و حاميان رييس دولتهای نهم و دهم، فروش ساختمانهاي دولتي با تعبير صرفهجويي و كوچكسازي دولت و عدم تعيين سرنوشت وجوه حاصله و سرآخر، سريال اختلاسهاي چندين ميليارد دلاري مانند پدیده شاندیز یا بابک زنجانی كه جز با حمايت و تاييد بالاترين مقامات دولت، امكان نمييافتند و نظایر فراوان دیگری از این دست، از جمله سیاستگذاریهای مفسدانه دولت احمدینژاد بودند که حتی بهمن اخوان نماینده مجلس هشتم و عضو کمیسیون صنایع و معادن را در همان زمان به واکنش واداشت و اعلام کرد که: «احمدی نژاد باید نسبت به بیش از هزار میلیارد دلار یعنی بیش از هزینه هشت سال جنگ پاسخ گو باشد.»
ترویج رویکردها و ساختارهای فرقهای، راهبرد تاسیس حکومت واحد جهانی یا تدارک ظهور منجی و فساد سیستماتیک، سه ضلع «سیاستورزی احمدینژادی» است که دلالتی جز جهتگیری بنیادگرانه به سوی جنگافروزی و ارتقای ساختارها و شبکههایی مشابه «القاعده» ندارد. «غربستیزی» وجه دیگر این رویکرد است که البته احمدینژاد سعی در پوشیده گذاشتن آن دارد و حتی از آمادگی خویش در راستای ترمیم مناسبات سیاسی با دولت آمریکا میگوید، اما عملکرد هشت ساله او، سازماندهی خاص نیروی انسانی، ارتباطات وسیع و عمیق سیاسی او با طیفهای نومحافظهکار ساختار قدرت و عدم شفافیت کنونیاش که هنوز هم از پاسخهای شفاف پیرامون عملکرد دولتش و مفاهیمی مانند حقوق بشر، دمکراسی، حاکمیت قانون و حقوق مخالفان طفره میرود، زوایای پیچیده و در سکوتمانده او را آشکار میسازد.
بنيان سازمانهایی در ماهیت و طراز «القاعده» از يك سو متكي بر بنيادگرايي ديني و باورهایي است كه تضاد و نادرستيهاي عصر جدید را ناشي از اعتقادات دگراندیشانه و جهان سرمايهداري ميبيند و از اين رو در صدد جايگزين ساختن اسلام و جهانيسازي مديريت اسلامي است و از سوي ديگر، اين سنخ جريانات تروريستي، بر پايه تشكيلات انساني وفادار و لجستيك نظامی، مالي و امنیتی پيچيدهاي استوارند كه حتي نهادهاي امنيتي و مالی نیرومند جهان نيز تا كنون نتوانستهاند به سررشتهها نفوذ كرده، از تاثيرگذاريشان كاسته و يا آنها را منهدم سازند.
الگوهای سازمانهای جهادی و تکفیری در سراسر جهان، نيازمند شبكه پيچيده و غير قابل نظارت پولي و حجم فوقالعاده منابع مالياند و ورود به عرصه فعاليتهاي پولشويي، يكي از جرايم سازمانيافته و موثري است كه ميتواند چنين شبكههايي را مورد پوشش و حمايت قرار دهد. حجم و ميزان منابع مالي كه در دوران حكومت دولتهاي نهم و دهم از مسيرهای قانوني منحرف شد، در حدي است كه فراتر از انگيزههاي معمول طمعجويانه شخصی یا جریانات سیاسی ارزیابی میشود که با چارچوبهای منابع مالي ساختارهای مافيايي و سازههای تروريسم بينالمللي همخواني دارد.
در بعد فرهنگی نیز، یادآوری عملکرد دولت احمدینژاد عبرتآموز است. تصمیمسازیهای دولتهاي نهم و دهم در عرصه انديشه و هنر، حكايت از تنگنظری سیاسی و نگرشی بنیادگرایانه به فرهنگ دارد. سركوب و طرد هنرمندان اصيل، متعهد و آزاديخواهي كه حاضر به تاييد دولتهاي نهم و دهم و توليد آثار سفارشي در حوزههاي هنر، سينما، ادبيات و علوم انساني نشدند و به محاق بردن آثار علمي و فرهنگي ايشان، اعمال سانسور شديد و عدم صدور مجوز انتشار آثار نويسندگان بزرگ اين مرز و بوم، سیاستهای پوشیدهای نیستند.
وزير ارشاد دولت دهم به صراحت ابراز میکرد كه: «صرفنظر از ماهيت و مندرجات كتابها، اجازهي انتشار به آثار نويسندگاني كه با دولت مشكل دارند، داده نخواهد شد.» پيكرهي بودا در ايران نبود كه ببينيم چه بر سر آن ميآيد؟ ليكن عملكرد وزارت ارشاد و ساير نهادهاي فرهنگي وابسته به دولت در تخريب و نابودي آثار باستاني، اماكن تاريخي و توليدات فرهنگي و هنري، كم از فجايعي نداشت كه طالبان در افغانستان پديد آورد.
ارتباطات خارجي دولتهاي نهم و دهم با اشخاصي مانند پروفسور حميد مولانا و صرف اعتبار سيصد ميليارد توماني [معادل سیصد میلیون دلار] براي ايجاد بنيادي که هیچ دستاوردی تا کنون نداشته و به نام فردي است كه در «دانشگاه آمريكايي واشينگتن» [دانشگاهي كه به منظور آموزش كاركنان سيا و پنتاگون تاسيس شده است] تدریس میکند، در كنار دعوت از رييس باند تبهكار و معتقد به تبعيض نژادي «كوكلوكسكلانها» براي شركت در سمينار عليه هولوكاست، بر شائبهي فوق دامن زده و نشان از نفوذ، مديريت و ارتباط جريان احمدینژادی در حوزهای فراتر از مرزهای ایران دارد.
نتیجهگیری
تخريب اقتصاد، فرهنگ، زيرساختهاي دمكراتيك، تمركز نهادی قدرت اقتصادي و نظامي و سياسي، سلب مشروعيت اخلاقي و سياسي از نظام جمهوري اسلامي ايران، دستيابي به منابع كلان مالي و عدول از آرمانهاي راستين انقلاب اسلامي، ظرفیتسازی برای نيروهاي لباس شخصي و شبه دولتي وابسته به ساختارهای مداحی، نفوذ مالي در ميان مراجع قدرت نظامي و اقتصادي و همچنين، امكانات مادي و تبليغي كه به منظور وزنكشي و برتريجويي احتمالي در برابر امكانات «نهادهای سنتگرایی» کارایی بالقوه دارند، زمينههاي عيني اعلام رسمي موجوديت يك جريان نظامي و تماميتخواه را قابل پیشبینی میسازد که بروز ناامنيهاي اجتماعي و تشديد احساس ناامني را در دستور کار خود دارد. تجربهي تاريخي حكايت از آن دارد كه رضا خان ميرپنج و ساير حكومتهاي نظامي نيز در چنين فضایی، از بخت توفيق برخوردار شدند.
انتهای پیام
سلمنا…ولی احمدی نژادیک فرد نبوداساساارتقااش برای همین اماریست که نوشته اید…همه میدانستندوهمه به احوالش اگاه بودند بعضی کمتر وبعضی بسیار بسیاراگاه …ولی چرا در دم دمه های پایانش وفقط وفقط زمانی که زاویه دار شد…تازه بعدش عضوشورای مصلحت هم …..
معتمدی فر احمدینژاد 8 سال رییس جمهور بود مدتی شهردار و مدتی استاندار بوده میدونی چند ساعت یا چند هزار ساعت ویدوئوی صوتی تصویری دارد اگر بتونی لحظه ای از این ویدوهای صوتی تصویری را منتشر کنی که احمدینژاد جایی از حجاب اجباری صحبت کرده باشد البته شما چون دستی در اتش دارید می تونید اگر مدرکی باشد منتشر کنید .پس اگر چنین مدرکی دارید منتشر کنید .چون با زبان میلیونها میلیون پسوند و پیشوند میشه به مردم بچسبونی.مسئله بعدی خیلیها تغیر کردند ممکنه احمدینژاد هم جایی از حجاب اجباری گفته که فقط شما حضور داشته اید !!!الان متوجه شده حجاب اجباری درست نیست .درکش برای شما خدایی نکرده سخته.
سلام احمدی نژاد هیچ تخلفی نکرده تنها خلافش خانه دار کردن مردم فقیر وندار وراه اندازی یارانه که در زمان احمدی نژاد معادل ۴۵ دلار بود حالا به دو دلار نمی رسد منتها احمدی نژاد همون موقع گفتند یارانه ماهی به هر نفر ۲۰۰هزار باید بدهیم منتها موانع زیاد بود پس هر کاری بکنند که آقای احمدی نژاد را تخریب کنند نمی توانند چون احمدی نژاد یک فرد نیست بلکه یک اندیشه هست