خرید تور تابستان

انتخابات ۱۴۰۰ و شانس ضرغامی

روزنامه‌ی شرق نوشت: برخی می‌گویند انتخابات 1400 از بسیاری جهات شبیه انتخابات 84 است که هر دو جریان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی محتمل است با چند نامزد وارد گود انتخابات شوند؛ چراکه یک‌ ماه‌ و‌ نیم مانده به موعد رفتن پای صندوق‌های رأی، هنوز مشخص نیست گزینه یا گزینه‌های اصلی هر دو جریان اصلاح‌طلبی و اصولگرایی کدام‌اند. مضاف بر اینکه جریان اصلاح‌طلبی با مشکل مهم‌تر دیگری، یعنی بحران اقبال در بدنه مردمی نیز روبه‌رو است. در جریان اصولگرایی نیز برخی چهره‌ها به‌صراحت گفته‌اند به نفع هیچ فردی کنار نخواهند رفت. غلامرضا مصباحی‌مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت، گفته که اگر رئیسی نیاید، نمی‌دانیم چطور می‌توانیم به نامزد واحد برسیم و احتمال تشدید اختلاف بین اصولگرایان زیاد است. حالا سؤال اصلی این است که در صورت نیامدن ابراهیم رئیسی که در‌ حال‌ حاضر تنها گزینه اجماع‌ساز این جریان است و شکست اصولگرایان در رسیدن به وحدت، کدام نامزد شانس بیشتری برای برنده‌شدن خواهد داشت؟ «شرق» هر ‌‌روز به بررسی کارنامه و موقعیت سیاسی- اجتماعی یکی از نامزدهای مطرح اصولگرا از دو جنبه می‌پردازد؛

 1- شانس بدل‌شدن به نامزد اصلی جریان اصولگرایی و 2- اقبال مردمی از‌ سوی بدنه اجتماعی‌. عزت‌الله ضرغامی به نظر فعال‌ترین گزینه انتخابات 1400 اصولگرایان و در عین حال حرفه‌ای‌ترین بازیگر نه سیاسی بلکه فردی این عرصه است. شانس ضرغامی در توانایی بازیگری اوست. مدتی که از صداسیما بیرون آمد و به‌نوعی دوران فترتش از مناصب اجرائی بود، این فرصت را برایش فراهم کرده است که هم رگ خواب خواص دستش بیاید و هم عوام. مثلا در عین‌ حال که عضو شورای عالی فضای مجازی و انقلاب فرهنگی است، با رئیس دولت در جلسات این دو شورا سرشاخ می‌شود و بدش نمی‌آید آن را رسانه‌ای کند؛ چرا‌که می‌تواند از خودش یک فرد ایستاده در مقابل قدرت را تصویر کند! سراغ مردم کوچه و خیابان و حتی دست‌فروش می‌رود تا به قول خودش لباس زیر بخرد و گزارش‌های این خریدهایش را هم رسانه‌ای می‌کند. از آن طرف نیز سلبریتی‌های سیاسی و سینمایی را برای چای عصرگاهی و حلیم صبحگاهی به ساختمانی در پاستور دعوت می‌کند؛ آن‌هم ساختمانی مصادره‌ای مربوط به خاندان علم که خودش ادعا کرده بود برای انجام مأموریتی ویژه به او واگذار شده است. اما همین بازیگری او پاشنه آشیلش نیز هست؛ او ورژن جدید و در ظاهر پیچیده‌تری از احمدی‌نژاد را به یاد می‌آورد که به دل نمی‌نشیند. راز به‌دل‌ننشستن او هم در همین است. اگرچه مدعی است ارتباطی با احمدی‌نژاد ندارد، اما زیرپوستی زیاد از او و دولتش دفاع می‌کند؛ مثلا گفته دولت در حق مسکن مهر خیلی نامردی کرد یا گفته «خیلی از کسانی که احمدی‌نژاد را می‌کوبند، به خاطر کارهای خوبش می‌کوبند. دانشجویان باید آنالیز کنند ببینند اگر کسی ضرغامی را می‌کوبد، به خاطر کارهای خوبی است که داشته یا کارهای بدش. من طرفدار احمدی‌نژاد نیستم و بیش از یک سال است که او را ندیده‌ام و هیچ صحبت انتخاباتی‌ای بین من و احمدی‌نژاد برقرار نشده است». او سعی می‌کند دامنه چسبندگی‌اش را به اقشار مختلف عریض‌تر کند. خودش را از یک سو فراجناحی و روشنفکر نشان می‌دهد که از منتهی‌الیه چپ داخلی و خارجی تا راست را دربر می‌گیرد؛ یعنی از ابراز عشقش به خسرو گلسرخی و چه‌گوارا تا ارادتش به اصول انقلابی. زودتر از دیگر اصولگرایانی که این روزها با ژست «‌من مستقلم و به هیچ جریانی وابسته نیستم» وارد بازی انتخابات شده‌اند، این مسیر را آغاز کرد و به‌نوعی در این زمینه پیش‌کسوت محسوب می‌شود. گفته است خیلی از آقایانی که خود را اصولگرا می‌دانند، چه نسبتی با اصولگرایی دارند وقتی برای زندگی و سکونت پایین‌تر از میدان ونک را مناسب نمی‌دانند؟ اخیرا گفته که ضمن احترام به همه نامزدها، رقبا، تشکل‌های سیاسی و تشکر از تلاش آنان برای مشارکت هر‌چه پرشورتر مردم در انتخابات، بنای ورود به سازوکارهای مرسوم را ندارم. همین پافشاری‌اش بر استقلال، احتمالا باعث می‌شود در شورای وحدت اصولگرایان هم کمترین التفات از میان 10 نامزد به او شود؛ گرچه خیلی مشخص نیست رابطه او با شورای ائتلاف اصولگرایان به لیدری حدادعادل چگونه است. هرچند سنخیت رفتاری و عملکردی‌‌ او به این جریان متأخر اصولگرایی شبیه‌تر است، اما سابقه خوبی در ارتباط با آنها ندارد. سال 96 با جریان شورای ائتلاف که آن زمان در قالب تشکل «جمنا» فعالیت می‌کرد، به مشکل خورد؛ چون نتوانست رأی کافی را کسب کند و از جدول رده‌بندی نامزدها بالا بیاید. با وجود همه اینها، ضرغامی کاملا درون اردوگاه اصولگرایی تعریف می‌شود و هیچ قرابتی با جریان اصلاح‌طلبی ندارد؛ بااین‌حال، از همان سه، چهار سال پیش در مصاحبه‌هایش می‌گفت که من به تقسیم‌بندی اصولگرا و اصلاح‌طلب در سیاست قائل نیستم، بلکه از نظر من سیاست‌مداران یا مردند یا نامرد. کلی و هیجانی حرف می‌زند. از ادبیات کوچه‌‌بازاری و قلندری استفاده می‌کند و مشخص است که مخاطبانش را از خیلی وقت پیش مشخص کرده و برای همین هم کلی، هیجانی و ساده حرف می‌زند؛ مثلا درباره بازی چلسی و رئال‌مادرید توییت می‌زند تا هم خودش را اهل ورزش و رسانه و به‌روز نشان دهد و هم با ساده‌سازی و قیاس مع‌الفارق بین دو تیم خارجی فوتبال و مدیریت سیاست در ایران از آن استفاده تبلیغاتی سیاسی کند. از واژه «زیر میز زدن» و «مرد و نامردی» استفاده می‌کند، اما عامدانه نه آدرس و مشخصات مردها و نامردهای سیاست را می‌دهد، نه ابعاد این میز را مشخص می‌کند. ضرغامی به‌خوبی متوجه شده که پایگاه و جامعه هدفی که می‌تواند سبد رأی احمدی‌نژاد باشد، در عین اینکه یک توده غیر‌متشکل و متنوع به لحاظ فکری و حتی طبقاتی است، در عین حال بسیار درخور تأمل و توجه است؛ یک قشر خاکستری غیر ایدئولوژیک که تحلیل و درکش از سیاست، بسیط، ژله‌ای و در عین حال بسیار هیجانی، قهرمان‌پرور و ساده است. او فکر می‌کند که می‌تواند در غیاب رقیب قدرش به این سبد رأی چنگ بزند. هم‌زمان بدش نمی‌آید به شیوه قطبی‌سازی هم متوسل شود، اما نمی‌داند دو‌قطبی با مهره سوخته چندان چنگی به دل نمی‌زند. مثلا به سخنان جهانگیری در کلاب‌هاوس درباره برادرش این‌طور واکنش نشان می‌دهد: «می‌گوید تمام فعالیت‌های اقتصادی برادرم در دوره احمدی‌نژاد انجام شده است! نمی‌دانم کسی نیست جواب آقای جهانگیری را بدهد و بگوید این کارنامه آقای روحانی است؛ شما از چی دارید دفاع می‌کنید!». گفته شعار انتخاباتی‌اش این است که «من روحانی نیستم». تصور می‌کند این شعار آن‌قدر جذابیت و هیجان دارد که بتواند روی آن مانور بدهد، اما نمی‌داند دو‌قطبی زمانی جواب می‌دهد که مهره مقابل در حال بازی باشد، نه خارج از زمین. ضرغامی بازیگر خوبی برای صحنه سیاست انتخاباتی ایران است و سال‌هاست که برای آن تمرین کرده، اما به نظر می‌رسد اشتیاقش از استعدادش بزرگ‌تر است. این را البته نتیجه انتخابات روشن‌تر خواهد کرد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا