خرید تور تابستان

دفترچه خاطرات دکتر فاطمی و محمود احمدی نژاد!

تاریخ ایرانی نوشت: «در طول این پانزده ماهی که هر روز آن به اندازه قرنی بر من گذشته است بارها تصمیم گرفته و حتی نامه‌ای هم تهیه کرده و خواسته‌ام به حضورت تقدیم کنم اما هر دفعه پایم در مرحله اجرای تصمیم سست شده و پیش خود اندیشیده‌ام که جز ایجاد تأثر بیشتر در روح حساس و قلب مهربان شما چه فایده‌ای برای عمل متصور خواهد بود و اگر منظور هم این باشد که شما را بیاری طلبم و نجات خود را از این وضعی که نه من قدرت وصف آن را دارم و نه شما طاقت شنیدن و خواندن این سرگذشت رقت‌انگیز را بخواهم، بدون تردید پیش از آن که من یک چنین تمنائی بکنم شما تمام آن چه را در قوه و اختیار دارید برای رهایی ارادتمند مریض و محبوس و محکوم، خود بکار برده و می‌برید…شما خوب طعم تلخ زندان را چشیده‌اید و آشنا هستید که ماهها در را به روی یک موجود محروم و مریض ببندند و از کسان و دوستان بی‌خبر باشد و با دنیای زنده‌ها کمترین ارتباط و آشنایی نداشته باشد، چه معنی می‌دهد… پانزده ماه عمری را که من پشت سر گذاشته‌ام بعد از درد و رنجی که از آن گلوله کشیده‌ام جز جان سختی عجیب و مقاومت در برابر مرگ هیچ چیز دیگر نبوده است و اکنون که شبح مرگ بالای سرم آمده و شمشیر (داموکلس) موازی گردنم قرار گرفته، خودم حیرت‌زده هستم که چرا آخرین نفس‌ها اینقدر طولانی شد و کیست که از این نوع شکنجه یک موجود ناتوان و ناخوش و محتضر لذت می‌برد…»

این را حسین فاطمی، وزیر امور خارجه دولت محمد مصدق نوشت؛ به مخاطبی نامعلوم، شامگاه ۱۸ آبان ۱۳۳۳. ساعت چهار و هفده دقیقه صبح روز چهارشنبه نوزدهم آبان‌ماه ۱۳۳۳، تیمور بختیار فرماندار نظامی و سرتیپ آزموده دادستان ارتش به زندان رفتند و حکم اعدامش را در لشکر ۲ زرهی به او ابلاغ کردند. آزموده از او خواست وصیت کند و خواسته‌های آخر فاطمی «دیدن خانواده، ملاقات دکتر مصدق و صحبتی با افسران» بود که آزموده می‌گوید: «هنوز هم دست از این مرد برنمی‌داری؟»

در هوایی سرد، با پیژامه پشمی و کفشی با پارچه رویی مخمل قهوه‌ای، ایستاد و آماده اجرای حکم شد. هشت گلوله تیر از دهانه لوله تفنگ‌های چهار مامور، دو نفر ایستاده و دو نفر نشسته شلیک شد. دو تیر درست بر روی هم به قلب و شش تیر دیگر به سینه اصابت کرد. آخرین کلامش «زنده‌باد مصدق» و «جاوید باد ایران» بود. 

در یکی از نامه‌هایش در دوران زندان نوشته بود: «شیر را هر چند در زنجیر نگهدارید ممکن نیست گربه شود… به خواهرم بفرمایید ابدا متاثر نباشد برعکس افتخار کند که برادرش واسطه و دلال فروش وطنش نشد و به احساسات و عقاید جامعه سر تعظیم و تکریم فرود آورد. تمام مردم این کشور که شرف دارند، برادر او امروز بشمار می‌آیند ولی در غیر این‌صورت یک برادری داشت که از خجلت، هیچ جا نمی‌توانست خود را معرفی کند.»

این مکتوبات سال ۱۳۸۳ در کتاب «دکتر حسین فاطمی: نوشته‌های مخفیگاه و زندان (۲۸ مرداد ۱۳۳۲ – ۱۹ آبان ۱۳۳۳)» با ویراستاری هدایت متین‌دفتری (نوه دکتر مصدق)، سال ۱۳۸۳ در لندن منتشر شد. فاطمی در دوره اختفا (۲۸ مرداد – ۱۸ اسفند ۱۳۳۲) در نامه‌ای به نهضت مقاومت ملی ایران نوشت که پس از کودتای عمال انگلیس «فدائی نهضت که سه شب پس از آن مزه باطوم و سرنیزه‌های گارد سلطنتی!! را به خوبی لمس کرده بودم برای گریز از چنگال افعیان درنده به وضعی بسیار خوفناک و به همت عده‌ای از یاران فداکار بحمد حق توانستم جان سالمی را بدر برم.» (۳۰ دی ۱۳۳۲)

پس از بازداشت (۱۸ اسفند ۱۳۳۲) در مکتوبی بدون شماره درباره بازجویی در دادرسی ارتش نوشت: «آزموده در یک جلسه ۴ ساعتی دیشب و یک جلسه ۴ ساعتی امروز کار بازجویی و آخرین دفاع را تمام کرده گمان می‌کنم به او فشار آورده‌اند که زودتر ادعانامه را بدهد.» در مکتوبات بعدی از وضع مزاجی خراب خود نوشته که «مرا حتی از خوردن یک قطره آب ممنوع کرده‌اند.» پس از صدور حکم اعدامش نوشت: «در این موقعی که یک ساعت از صدور رای دستوری می‌گذرد یک ذره ناراحت نیستم زیرا اگر آن افتخار را پیدا کنم که در راه وطنم این نیمه جان را بگذارم درست در راه و مصرف حقیقی خودش صرف شده است.» در نامه دیگری نوشت که از رد فرجام نگران نیست بلکه نگران اجرای ناگهانی حکم است: «در برابر وضعیت موجود اگر بتوان اقدامی کرد که یک نیمه‌شب حکم را اجرا نکنند باز جای امیدی باقی است.» و در واپسین نامه نوشت که «چرا آخرین نفس‌ها این‌قدر طولانی شد.» 

دفترچه خاطرات روزهای زندان فاطمی بعدها توسط پرستاری به دست پریوش سطوتی، همسرش رسید و او فروردین ۱۳۸۷ آن را به محمود احمدی‌نژاد هدیه داد و گفت با انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان رئیس‌جمهور، زندگی او دچار تحول شده است. احمدی‌نژاد هم گفت که این خاطرات و یادداشت‌ها سندی ارزشمند و متعلق به ملت بزرگ ایران است که در اختیار مورخان قرار خواهد گرفت، اما هیچ‌گاه سرنوشت این دفترچه مشخص نشد. در تک‌برگی از دست‌نوشته‌های دکتر فاطمی که سایت ریاست‌جمهوری‌ آن را منتشر کرد، آمده است: «بر روی ستایشگران خاک بریزید.»

سطوتی درباره دفترچه‌ای که به احمدی‌نژاد داد به «خبرآنلاین» گفته بود: «این دفترچه همراه من در لندن بود؛ اگر من آقای احمدی‌نژاد را نمی‌دیدم امکان داشت این دفترچه همچنان در صندوقچه من باقی بماند و من به خاطر لطف ایشان، این دفترچه را به ایشان دادم که به محض اهدای آن بسیاری از افراد من را مورد انتقاد قرار دادند که ما حاضر به خرید این دفترچه بودیم در حالی که من هیچ وقت کار خرید و فروشی نکردم.»

حمید بعیدی‌نژاد، سفیر اسبق ایران در لندن یادداشتی در کانال تلگرام خود نوشت که پریوش سطوتی «با گذشت زمان هیچ ‌گاه دیگر نتوانست از دفترچه ارزشمند خاطرات مرحوم دکتر فاطمی خبری بگیرد که در دست چه کسی قرار دارد و از این بابت بسیار ناراحت بود.»

سطوتی اول اسفند ۱۴۰۰ در بیمارستان سنت مری لندن در سن ۸۷ سالگی درگذشت و سرنوشت دفترچه خاطرات فاطمی همچنان نامعلوم ماند. اخیرا رادیو فردا برای نخستین‌ بار صفحه‌های این دفترچه را که حاوی دست‌نوشته‌های حسین فاطمی است، منتشر کرد. این دفترچه در واقع یک تقویم جیبی سال ۱۳۳۳ با جلد قهوه‌ای است که فاطمی در برخی صفحه‌های آن مطالبی نوشته است – نوشته‌های کوتاهی که در آن به وضع مزاجی بد خود در بیمارستان، بازپرسی‌های همراه با «فحاشی» دادستان نظامی در زندان و «بلامدافع» اعلام کردن خود در دادگاه سری – و حتی علاقه شدیدش به یکی از رمان‌های داستایوفسکی اشاره می‌کند.

فاطمی در سالروز سقوط دولت مصدق می‌نویسد: «جشن ۲۸ مرداد را در پادگان و باشگاه لشکر گرفتند. در این شب از غذای جشن که به یکی از پرستارانم (تیموری) داده بودند دو قاشق خوردم تا حلوای عزای خود را خورده باشم.» 

فاطمی در روزهای ۲۵-۲۷ مرداد ۱۳۳۲ که کودتای اول علیه مصدق شکست خورد، در روزنامه خود (باختر امروز) سرمقاله‌های تندی علیه محمدرضاشاه پهلوی نوشت که در آن‌ها شاه را «فراری بغداد» و «نوکر انگلیس» خواند و نوشت که «عاقبت گرگ‌زاده گرگ شود».

این در حالی است که او در یادداشت‌های زندان با لحنی متفاوت شاه را خطاب می‌کند، از جمله این که نوشته: «از آمریکا برادرم درخواست عفو مرا از پیشگاه اعلیحضرت همایونی کرده است.»

روز ۱۶ آبان ۱۳۳۳ رسانه‌های ایران خبر دادند که قرار است حکم دادگاه تجدیدنظر درباره او اجرا شود. حسین فاطمی در واکنش می‌نویسد: «نگرانی فوق‌العاده به من دست داد زیرا با رد درخواست جز عفو یا اجرای حکم راه دیگری نیست. خواهرم نوشته که به مراحم شاهانه امیدوار باشم.»

اما فردای آن روز فاطمی در حالی که اعدام پنج افسر توده‌ای را در دفترچه خاطراتش ثبت کرد نوشت: «… اجرا حکم مرا هم چون بستری هستم فعلاً به تأخیر گذاشته‌اند و اعلیحضرت همایونی دستور عدم اجرا فرموده‌اند.»

حکم تیرباران حسین فاطمی دو روز بعد در سپیده‌دم ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در میدان تیر لشکر دو زرهی اجرا شد.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا