آرای پروفسور آن کِیهیل دربارهی فمنیسم و زیبایی زنانه
معصومه شاهگردی، دانشجوی دکتری فلسفه عصر جدید در سایت انسانشناسی و فرهنگ نوشت: «در این نوشتار، بهنحو مختصر، به ارائه آراء و اندیشههای خانم دکتر آن کیهیل، دارای درجۀ استادی کامل دانشگاه الون امریکا دربارۀ زیبایی زنانه در دو دیدگاه مختلف فمنیستی به زبان غیرفلسفی میپردازم. درحقیقت، از اصل دیدگاههای ایشان، مطالب تخصصی فلسفی دربارۀ آبجکت و سابجکت و وجود سابجکتیو یا آبجکتیو زنانه و غیره را تاحدّ امکان حذف کردهام تا تحقیق مورد استفادۀ اهالی غیرفلسفه نیز واقع گردد. امید است که مطلوب خوانندگان محترم باشد:
حقیقت این است که موضوع زیبایی زنانه همواره بهعنوان یک مشکل در نگاه فمنیستی تلقی شده است و بسیاری از فمنیستها از قرن بیستم به بعد توصیه کردهاند که زنان برای رسیدن به برابری اجتماعی و اقتصادی، باید از تمامی مظاهر زیبایی زنانه دست بکشند. این افراد، پدیدۀ زیبایی زنانه را یک مولفۀ بحرانی و ظالمانه در ساختار مردسالارانۀ اجتماع دانسته و میدانند. اما از سوی دیگر، افراد دیگری هستند که این برداشت فمنیستی از زیبایی را به چالش کشیده و از زیبایی بهعنوان یک عامل تکاملی، الهامبخشی برای عدالت، یا مسیری برای قدرت زنانه دفاع کردهاند.
این چالشها بههمراهِ نقش پایدار زیبایی در زندگی زنان، این سری استدلالها که فمنیستها باید موضوع زیبایی را مورد ارزیابی مجدد قرار دهند را قویتر کرده است. زیبایی زنانه بهعنوان منبعی هم برای نگرانیهای بسیار و هم برای لذت عمیق درخدمت زنان، مسائلی دربارۀ اجبار یا اختیار در این زیباسازی، درونیسازی ارزشها و باورهای زنستیزانه، و خلاقیت در زیباییشناسی را بوجود آورده است. یک دیدگاه اصلی این است که تأکید بر زیبایی زنانه یک عامل کنترلی در زندگی زنان بوده و این واقعیت که برخی زنان ادعا دارند که زیبایی زنانه را خود بهنحو آزادانه انتخاب میکنند و نه بهاجبار جامعه، ضرورتاً با این موضوع که زیباییِ زنان در بیعدالتی جنسیتی پایدار تأثیر دارد تناقضی ندارد. به عبارت دیگر، لذت موجود در زیبایی زنانه، نه میتواند بطور کامل رد و نه بدون انتقاد تأیید شود.
روشهای مختلف و متنوع در زیباسازی بدن زنانه اغلب بهعنوان یک لباس یا پوشش کامل برای محصولِ بدنی در نظر گرفته میشود تا بهعنوان عملیاتهای مختلف مجزا. از اینرو برخی از فمنیستها اساساً بر روشهای زیباسازی روزمره تأکید میکنند: یعنی آن کارهای آرایشیِ روزمرهای که زنان بهصورت روزانه انجام داده و اغلب زنان آنها را قبل از ظاهر شدن در جامعه ضروری میدانند. با این حال، زیباسازی شامل طیف وسیعتری از تجربیات میشود. حداقل میتوانیم میان عرف روزانه و آن مدلی که در آن، زیبایی نه بهعنوان لزومی در پسزمینۀ زندگی اجتماعی یک زن، بلکه بهعنوان هدفی بهخودیخود و صرفاً برای خود زیبایی مدّنظر قرار میگیرد تمایز قائل شویم.
دکتر کیهیل مثالی از آماده شدن برای رفتن به مراسم عروسی میزند که در این مراسم قرار است بانوان خانوادۀ داماد، زیبایی را از پشتصحنه به جلوی صحنه بیاورند. چیزی که معمولا در روال عادی روزمره برای ظهور در اجتماع انجام نمیدهند. او این موقعیت را چنین توصیف میکند: «اینجا موقعیتی است که بانوان به احتمال بیشتری سعی دارند تا ظاهرشان بهعنوان یک محصول را بصورت یک پروژۀ زیباییشناختی ارائه کنند تا صرفاً یک ضرورتِ فرهنگی.»
در این آماده شدن برای مراسم عروسی، مادر و چهار خواهر داماد حضور دارند. هر چهار خواهر خود را فمنیست میدانند و مادر یک شخص سنتی است. این خانواده اساساً از خانوادۀ سفیدپوست و متعلق به سطح بالای اجتماع و دارای تحصیلات عالی دانشگاهی هستند. خواهران در حین آماده شدن، زیباسازیِ خود را آشکارسازیِ چیزی میدانند که اغلب نادیده گرفته میشود و چیزی که نه خودِ واقعی یا ضروریِ شخص، بلکه صرفا بهعنوان یک بخش یا جزئی از کسی که هستند یا صرفاً یکی از انواع چیزهایی که میتوانند باشند معرفی میکنند و نه خود واقعیشان. آنها میگویند که بخشی از جذابیت این فرایند زیباسازی این است که یک روال عادی روزمره نیست و این یعنی اینکه این برخلاف عرف روزانه، یک روال غیرعادی محسوب میشود.
از سوی دیگر، دکتر کیهیل، دربارۀ جراحیهای زیبایی مثال مهمی میزند. او میگوید که در مراکز جراحی زیبایی، و قبل از انجام چنین فرایندی، مراجع مورد پرسش برای انگیزۀ جراحی قرار میگیرد. دو مدل انگیزی میتواند در میان افراد وجود داشته باشد: یکی بر مبنای نیاز به بهبود شرایط و ارتباط عاطفی با شریک جنسی یا برای جذب چنین فردی، و دیگری برای بروز خودِ واقعیِ درونیِ فرد. معمولاً انگیزۀ مدل اول، انگیزۀ خوب و درستی برای انجام جراحی زیبایی محسوب نمیشود و اغلب جراحان ترجیح به عدم انجام جراحی برای چنین شخصی دارند. اما مدل دوم، مدلی است که چون برای بروز خود واقعی فرد میل به انجام آن وجود دارد درست و قابل انجام تصور میشود. مثلاً ممکن است مراجع بگوید که من در درون خودم، احساس جوان بودن دارم درحالیکه چهرۀ من بیش از آن چیزی را نشان میدهد که در درون خودم حس میکنم.
به مثال عروسی برگردیم. خواهران، زیباسازی خود را بهعنوان «بخشی از خودشان» معرفی میکنند و این یعنی علاقه به کنکاش در حالتِ خاصی از بودن، یعنی حالتی که معمولاً مورد کنکاش و دقت قرار نمیگیرد. این خواهران، تمامِ خودِ واقعیِ خود را در فرآیند زیباسازی بنیان نمینهند، بلکه آن را صرفاً یکی از حالاتِ بودنِ خود میدانند که ارتباط ذاتی با وجود زنانهشان ندارد. به این ترتیب، دکتر کیهیل یکی از شرایط لذتبخش بودن زیباسازی زنانه را در این میداند که این فرایند را نمیتوان جزء بنیادیِ خودِ ضروریِ زنان دانست. به عبارت دیگر، زنان، فرایند زیباسازی را فرایندی نمیدانند که آشکار کنندۀ وجود واقعی آنها باشد. گرچه این لزوماً با لذتبخش بودن ظاهر شدن در اجتماع بصورت هیأتی زیبا متعارض نیست.
اما مشکلی که این خواهران دربارۀ حضور در اجتماع، با بدن و هیأتی زیبا بیان میکنند را خانم دکتر هیکیل به این صورت بیان میکند: «مشکل با چیزی آغاز میشود که میتوان آن را نگاه مردانه[۲] نامید. بنحوی که توسط بسیاری از فمنیستها بیان میشود، نگاه مردانه نگاهی اُبژهساز[۳] است.» شاید بتوانم نگاه اُبژهساز در این کانتکس را معادل نگاه ابزاری معرفی کنم. خود دکتر کیهیل این نگاه را به این نحو تعریف میکند:
«نگاهی که هرچیزی را که میبیند ـ و بویژه بدنهای زنان ـ را بر اساس امیال، معیارها و ارزیابیهای مردانه ساختاردهی میکند.»
مگی و ماری دوتن از خواهران ادعا میکنند که:
«تماشاگر کلیشهای مرد، در مواجهه با زن زیباشده، تنها یک سطح رویی و ظاهری، و تنها خودِ زیبایی را میبیند (مگی و ماری آن را زیباشناسی مینامند). و این تماشاگر تصور میکند که این زیبایی فقط برای او وجود دارد، و ازاینرو در تصدیق آن زن زیبا بهعنوان یک شخص، یک کسی که کار هنری انجام داده است، و یک وجودِ کاملِ انسانی بازمیماند. امکان لذت بردن خود زن از زیبایی خودشدر خلق و آشکارسازی آن زمانی که تماشاگر مرد تصور میکند که زیبایی فقط برای او یا بویژه برای استفادۀ شخصی او وجود دارد از بین میرود. در این موقعیت، زن زیباشده دیگر بهعنوان یک اثرهنری نگریسته نمیشود بلکه یک ابزار اجتماعی، چیزی که قرار است در این کانتکس بسیار باریک و خاص و جنسیتی سازمان بیابد. و نیازی به گفتن نیست که چنین نگاهی تناقض کامل با برابری اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی زنان دارد.»
دکتر کیهیل میگوید که براساس اصطلاح هیدگری شاید بتوان گفت که عمل ادراکی که به این صورت انجام میشود، یعنی زمانی که نگاه مردانه تصویر زن زیباشده را به لحاظ بصری مصرف میکند، از یک کار هنری بالقوه ـ یعنی چیزی که در خدمت وجود آشکارشده[۴] قرار دارد ـ یک اُبژۀ مصرفی عرضه میکند تا برای هدف خاصی استفاده شود. از نظر مری، این نحوه از ادراک، زیبایی را از توانایی اش برای آشکار شدن محروم میکند. با دیدنِ «فقط زیباییشناسی»، مادۀ کار هنری (بدن زن، بههمراه لباسها و آرایش) بطور کامل فقط بصورت مصرفی ادراک میشود، و زن، نه بهعنوان خودش[۵] و نه بهعنوان اظهار یا آشکارگیِ حالت مهمی از وجودش، بلکه بهعنوان تجهیزاتی برای استفاده و اقناع نیازهای اجتماعی و فیزیکی مردان ظاهر میشود. پس زن بهعنوان یک هنرمند و یک کارهنری تباه میشود و چیزی که باقی میماند زنی است که تنها مشتق شده از، و مفید برای، خواستههای مردانه است.
و دقیقاً به این دلیل که زنی که به این نحو ادراک میشود تنها میتواند بهعنوان ابژهای برای استفاده تلقی شود است که مری از تکیه کردن بر زیبایی فیزیکی برحذر میدارد. سارا، یکی دیگر از خواهران، از تاختوتازهای گاهبهگاه به قلمرو زیبایی زنانه دفاع میکند، با اصرار بر اینکه او این کار را فقط بندرت (یعنی هروقت خودش آن را انتخاب کند) انجام میدهد. دکتر کیهیل میگوید که مارتین هیدگر در تقابل اُبژۀ استفاده (سودمندی) با اثرهنری چنین مینویسد: «کیفیت ابزاری تجهیزات، درواقع در بهرۀ آنها نهفته است. اما این بهرهمندی خودش در فراوانیِ یک وجودِ ضروری در آن ابزار قرار دارد که ما آن را اعتمادپذیری مینامیم.» بر این مبنا، زمانی که زن انتخاب میکند که از زیباییاش استفاده کند، یا در راستای تعبیر شخصیت یا ارزش خود بر آن تکیه کند، این خطر را دارد که خودش را به چیزی تنها کمی بیش از ابژۀ میل مردانه تقیل داده یا تسلیم شده و ازاینرو امکان سوبجکتیویته و فاعلیت خود را از بین ببرد.
دکتر کیهیل میگوید توجه داشته باشید که این بحث دربارۀ نگاه مردانه، مانع امکان لذت بردن زن زیباشده از نگریسته شدن توسط دیگران نمیشود. مهمتر اینکه مگی میگوید «من دوست دارم که دیگران هم ببینند که من زیبا هستم». اما چطور میتوان میان نگاه اُبژهساز و نگاهی که زیبایی را ارج مینهد تمایز نهاد؟ از نطر مری و مگی این تمایز در حدّی است که تماشاگر، محصول زیبا (و احتمالاً با تعیمم، فرآیند زیباسازی) را فقط برای خودش ترسیم میکند. وقتی تماشاگر خودش را در جایگاه «تنها درککننده» قرار میدهد، تصویر خودِ زن زیباکننده (آرایشگر یا اگر خود زن خودش را آرایش کرده باشد، خود زن) بهعنوان عاملیت او بصورت زیباکننده یا هنرمند بنحو ضمنی نادیده گرفته میشود. درواقع او به اشتقاقی از میل مردانه، یا بعبارت دیگر، بهعنوان اُبژهای برای مصرف تقلیل مییابد. یک نگاه غیراُبژهساز یک زن را اشتقاق صرفی برای میل مردانه نمیداند؛ بلکه از زن زیباشده بهعنوان یک سابجکت کامل و زنده شاد میشود؛ استعداد او در زیباسازی را تحسین میکند، و هیچ نتیجهای هم نمیگیرد؛ مثل اینکه استفاده از ظاهرش چه رفتاری را توجیه میکند یا نمیکند.
حداقل دو نتیجه از تمایز نهادن میان فرآیند و محصولِ زیباسازی زنانه به دست میآید. اول اینکه، لذت ذاتی زیباسازی زنانه باید، و بمنظور داشتن معانی مثبت برای بینالذهانی فمنیستی، از نیازهایی که جامعۀ مردسالار برای بدن زنانه قائل میشود متمایز شود. به عبارت دیگر، از منظر فمنیستی، لذت زنانه در امور مربوط به زیباسازی نمیتواند تقلیلپذیر به تحقق نیازی باشد که زنان (اغلب فقط) بهعنوان اُبژههای میل مردانه انجام میدهند؛ لذتی که من با کنکاش در این کار پیدا میکنم، لذت تمکین کردن نیست. این معیار، مانع خوشحالیِ یک زن زیباشده در انواع خاصی از نگاهها نیست، تا زمانی که این نگاهها سوبجکتیویتوی او را از بین نبرند (زیرا نگاه غیراُبژهساز در خدمت اهداف جامعۀ مردسالار نیست).» با این حال، این نگاههای غیراِبژهساز نمیتواند دلیل وجودیِ زیباسازی زنانه باشد؛ همانطور که مری اظهار میدارد: «ممکن است که افراد دیگر از اظهار زیباییشناسی یک نفر خوششان نیاید و این نباید دلیلی برای ناامیدی باشد. البته شخص ممکن است بدنبال دریافت تحسین دیگران باشد اما لذتهای درگیر بودن در امور مربوط به زیباسازی ضرورتاً با کمبود چنین تحسینهایی بطور کامل از بین نمیرود.»
دکتر کیهیل میگوید: «دوم اینکه، بحث ما دربارۀ نگاه مردانه و تواناییاش برای عرضۀ بدن زنانۀ زیباشده بهعنوان یک ابژۀ استفاده نشان میدهد علیرغم اینکه زنان تا حدّ معینی بر فرآیند زیباسازی کنترل دارند، اما براحتی ممکن است که این کنترل را از دست بدهند. همانطور که قبلا توضیح دادم یک نگاه غیراُبژهساز، و تقویتکنندۀ سوبجکتیویته کاملاً ممکن است و میتواند به زن زیباشده لذت زیادی بدهد. اما چنین نگاههایی در جامعۀ مردسالار کمیاب هستند. شاید مهمتر از آن باید بگوییم که زن زیباشده نمیتواند به گونهای عمل کند تا جلوی وقوع نگاه ابژهساز را بگیرد. فراگیر بودن آن ـ این واقعیت که چنین نگاهی میتواند از سوی غریبهها یا افراد نزدیک سرجشمه بگیرد ـ مطمئناً عرصۀ عمومی که زن زیباشده در آن راه میرود را تبدیل به فضایی میکند که از نظر لذتبخشی، بهمراتب خیلی کمتر از محل زیباسازی، قابل اعتماد خواهد بود.
Ann j. Cahill[۱], ELON University, US
[۱] https://www.elon.edu/u/academics/undergraduate-research/dr-ann-cahill/
[۲] Male gaze
[۳] objectifying gaze
[۴] unconceal Being
[۵] not as herself
انتهای پیام
اقتدار و بزرگ منشی زن هیچ مغایرتی با زیبایی او ندارد . آنچه مانع دستیابی یک زن در رسیدن به آمال و آرزوهای درست انسانی و اجتماعی او در سطح زندگی میشود زیبایی او نیست بلکه عدم شناخت محیط پیرامون ، چالش های زندگی و انفعالش در تصمیم گیری های درست در بروز مشکلات میباشد …میتوانید زیبا باشید اما اثر گذار .میتوانید به ظاهر خود توجه کنید و همانند دیگر زنان ، زنانگی کنید اما اصالت و هویت زن بودن خود را هم حفظ کنید و در کنار آن هم حرف و خواسته خود را بر کرسی بنشانید …فمنیست زمانی شکل گرفت که در جامعه غربی اکثرا زنان در کنار مردان از بسیاری از قابلیتهای اجتماعی بهره مند بودند اما امکان بروز نداشتند …