خرید تور تابستان

نشست فلسفه و الهیات: آیا ما غرب را یک‌سویه فهمیده‌ایم؟

یاسین ادب در خبرگزاری ایبنا نوشت «نشست «فلسفه و الهیات: آیا غرب را یکسویه فهمیده‌ایم؟» با همکاری انجمن‌های علوم سیاسی و جامعه‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی با حضور زانیار ابراهیمی، مسعود آذرفام، بهنام جودی و رضا نجف‌زاده، بعد از ظهر روز چهارشنبه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.»

نسبت فلسفه و الهیات

در این نشست رضا نجف زاده عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با موضوع «نسبت الهیات و فلسفه» به سخنرانی پرداخت. او گفت: خوانش رساله‌هایی چون پولس قدیس، نوعی الهیات رهایی بخش را در دوران نخست کلیسا می‌آفریند چرا که پولس در نامه به رومیان، الهیات سیاسی ایمان‌محور (الهیات محبت) را در مقابل الهیات سیاسی شریعت‌محور (یا الهیات شکنجه و رنج) قرار می‌دهد. یکی دیگر از بزرگانی که به نسبت فلسفه و الهیات اندیشید، اسپینوزاست. او در فصل ۱۵ رساله «الهیات سیاسی» می‌گوید: نه الهیات تابع عقل است نه عقل تابع الهیات است. اسپینوزا در اثبات حقانیت کتاب مقدس می‌کوشد. ساخته شدن متن برای اسپینوزا مهم است. او زمان و زمینه ساخته شدن متن را مورد تاکید قرار می‌دهد و مسئله دیگر او مخاطب متن مقدس است.

نجف‌زاده اضافه کرد: نکته مهم دیگر، تاکید اسپینوزا بر اراده معطوف به قدرت است. او در نهایت می‌گوید نه الهیات باید تابع عقل باشد نه عقل تابع الهیات بلکه هر کدام حوزه مستقل و جدای خود را دارند. کار الهیات، دعوت به طاعت و پرهیزگاری است و کارحکمت نیز، کشف حقیقت است. این دو مبارزه‌ای با یکدیگر ندارند و صرفاً باید برای نجات انسان زمینه‌ساز باشند.

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: در مجموع از پولس قدیس تا اسپینوزا، گویی یک گرایش همسو علیه کنسرسیوم‌های سیاسی و مذهبی و اقتصادی دوران خودشان احتجاج می‌کنند و نوعی الهیات مقاومت را می‌آفرینند.

آیا ما غرب را یک‌سویه فهمیده ایم؟

در ادامه این نشست، زانیار ابراهیمی، مترجم و پژوهشگر فلسفه سیاسی با اشاره به عنوان جلسه گفت: آری ما غرب را به نوعی یک‌سویه فهمیده‌ایم. من از دوگانه آزادی و انضباط برای پاسخ به این پرسش استفاده می‌کنم. در کتاب «جامعه‌شناسی مدرنیته» روسیه را به عنوان سویه مدرنیته انضباطی، و آمریکا به عنوان مدرنیته آزاد تلقی می‌شود.

او ادامه داد: در ایران ما با سویه انضباطی غرب مواجه شدیم. اولین مواجهه ما با غرب، همان جنگ‌های ما با روسیه است که از همان روزها سویه انضباطیِ منطق جدید توسط عباس میرزا بروز شد. زمانی که ما با منطق ِجدید چیزها روبرو می‌شویم، سویه انضباطی مدرنیته هم اولویت پیدا می‌کند. دارالفنون نیز تمرکزش بر سویه انضباطی است؛ یعنی ما با مفاهیم کنترل‌کننده روبرو هستیم.

او اضافه کرد: امیرکبیر از اولین کسانی است که تلاش‌هایی کرد تا مدرنیته انضباطی را مستقر کند. او به اصلاحات پایین به بالا تن نمی‌دهد و اصلاحات از بالا به پایین دارد و به سویه آزادی توجه نمی‌کند. امیرکبیر می‌خواست شاه را وارد سیاست کند و بیشتر مرز حکومت و سلطنت را مغشوش کند. از این لحاظ سویه انضباطی او، زیاد است.

ابراهیمی گفت: مدرنیتۀ محمد مصدق نیز انضباطی است. آن کسی که اولین بار حق رای را از زنان می‌گیرد، مصدق است. آزادی هزینه‌هایی نیز دارد اما وقتی اولویت آزادی نیست و انضباط است، هزینه‌های انضباط داده می‌شود نه هزینه‌های آزادی. رضا شاه اوج مدرنیته انضباطی است. او به زور از بالا به جامعه چیزهایی را تحمیل می‌کند. رضاشاه یک مدرنیته انضباطیِ استبدادی را از بالا به پایین تحمیل می‌کند. محمدرضا شاه هم با تاسیس حزب رستاخیز، این منطق انضباطی را ادامه داد. از جعبه ابزار مدرنیته تنها ابزارهایی انتخاب شده است که به درد کنترل و انضباط می‌خورد.

فهم ما از مدرنیته نامتوازن

زانیار ابراهیمی ادامه داد: آزادی سویۀ گمشده فهم ما از مدرنیته است. این وابستگی به حکومت مطلقه در روشنفکران و نخبگان تعلق خاطر به ابسلوتیسم سیاسی (مطلق‌گرایی سیاسی) را شکل داده است. این عنصر گمشده چین و روسیه نیز هست.

او گفت: این موضوع تا حدی بر اثر جغرافیای سیاسی بر ما تحمیل شده است اما چرا این خودآگاهی را نداریم که بفهمیم دوز انضباط این نوع مدرنیته زیاد است و جایی برای نفس کشیدن باقی نمی‌گذارد. مایه تاسف است که نخبگان فکری و روشنفکران ما اولویت توسعه سیاسی را درک نمی‌کنند. فهم ما از مدرنیته نامتوازن است. تمام توجه ما به سویه انضباطی است و این بدان معنا نیست که طرفدار آنارشیسم باشیم بلکه بحث بر سر اولویت هاست.

ما با یک نوع نهیلیسم ایرانی روبرو هستیم

این پژوهشگر فلسفه و الهیات گفت: ما به نوعی با یک نهیلیسم ایرانی روبرو هستیم. نیچه نهیلیسم را اینگونه تعریف می‌کند: والاترین ارزش‌ها از ارزش خویش می‌کاهد. والاترین ارزش‌های ما از ارزش خویش کاسته‌اند. او گفت: در عرصه سینما، سینمای فرهادی این روح ورشکستگی را به خوبی نشان می‌دهد. نقطه محوری سینمای فرهادی، درماندگی سوژه در انتخاب‌های پیش روی خود است. این وجدان، تردید دارد وجدان جمعی از دست رفته و ناکامی حاصل شده دستخوش تردید است. وقتی همه کاسه کوزه‌ها را بر سر اسلام می‌شکنیم، فهم ما از غرب نیز تلقی جذمی‌اندیشانه می‌شود. یعنی فکر می‌کنیم روشنگری غرب در تقابل تام و تمام با کلیسا شکل گرفته است. اسلام‌ستیزی حاصل همین توهم است در حالی‌که اسلام، خاطره تاریخی سنت ماست.

همه جهان مدرن انضباط و ضرورت نیست

او افزود: دوگانه آزادی و ضرورت بیشتر سویه فلسفی دارد و به کانت ارجاع داده می‌شود. میان محصولات مدرنیته شکافی وجود دارد که نمی‌توان آن را پوشاند. منظور از آزادی همه آن چیزی است که به علوم انسانی ربط دارد و منظور از ضرورت چیزی است که با علیت سروکار دارد. علیت چیزی است که ساینس (علم) را می‌سازد. ساینس محصول علیت است و این محصولات قابل انتقالند. برای مثال ما می‌توانیم در کشور خود معمار و مهندس داشته باشیم اما در سویه آزادی مدرنیته سطح پایینی را داشته باشند.

ما با ساینس نمی‌توانیم این شکاف را پرکنیم و عنصر آزادی جنس متفاوتی از ضرورت دارد. تقلیل شابلون‌وار و فرمی از مدرنیته غربی، فهم ساده‌انگارانه آن است. همه جهان مدرن انضباط و ضرورت نیست و ما یک بخش آزادی هم داریم.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. درود.خرسند شدیم از اینکه کانون اندیشه نیک ومدرن هنوز در این سرزمین نمرده و افرادی دقدقه مند و آزاد اندیش به بحث و تبادل معنی می‌پردازند.خوشا آگاهی و پیروز دگر شدن.
    بهترین چیز دیده شدن وگفتگو ست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا