خرید تور تابستان

افسانهٔ «اصول‌گرای مقتدر»!

«رضا نصری» در یادداشتی تلگرامی با عنوان «افسانهٔ «اصول‌گرای مقتدر»!» نوشت:

یکی از استدلال‌های اصول‌گرایان این است که «روحانی و اوباما زبان هم را می‌فهمیدند، اما امروز که ترامپ رئيس‌جمهور آمریکا شده، باید یک اصول‌گرای مقتدر در مقابل او نشاند که حریف‌اش باشد!». مشابه همین حرف سال‌ها پیش در مورد محمد خاتمی و بیل کلینتون نیز گفته می‌شد و استدلال می‌کردند که در مقابل شخصیت تندرو و خشنی مانند جرج بوش باید «اصول‌گرای مقتدری» مانند احمدی‌نژاد قرار داد. البته این استدلال – که مبتنی بر مقولهٔ ساختگی «اصول‌گرای مقتدر» است، چند ایراد اساسی دارد:

اول اینکه از نظر تجربی و تاریخی ادعای «توان بازدارندگی اصول‌گرایان» در مقابل آمریکا به هیچ عنوان قابل احراز نیست. برعکس، یک مرور سادهٔ تاریخِ نشان می‌دهد که تیم احمدی‌نژاد، جلیلی و اصول‌گرایان همراه ایشان نه تنها در مدیریت و مهارِ هجمه‌های حقوقی و امنیتی دولت جرج بوش ناموفق بودند، بلکه حتی نتوانستند در مقابل اوبامای معتدل و میانه‌رو نیز از منافع امنیتی، راهبردی و اقتصادی کشور به درستی محافظت کنند.

به عبارت دیگر،‌ اگر در دولت خاتمی، رئيس‌جمهور وقت و تیم سیاست خارجهٔ او موفق شدند در مقابل جرج بوش و نومحافظه‌کاران سرمست از پیروزی در عراق مقاومت کنند و با اهرم‌های دیپلماسی و تلطیف وجههٔ کشور از ایجاد اجماع بین‌المللی علیه تهران و اجرای طرح‌‌های خطرناکی مانند طرح حمله به ایران و تشکیل «خاورمیانهٔ جدید» ممانعت ورزند، دولت احمدی‌نژاد و اصول‌گرایان همراه او حتی در مدیریت فضای مصالحه و تنش‌زدایی (Détente) دورهٔ‌ اوباما نیز ناموفق بودند.

در واقع، در زمان همین «اصول‌گرایان مقتدر» بود که دولت اوباما به آسانی شش قطعنامهٔ فصل هفتم شورای امنیت، ده دستور اجرایی، هفت قانون تحریمی فرامرزی کنگره و ده‌ها قانون تحریم ایالتی علیه ایران به تصویب رساند؛ و در کنار آن، هم برنامهٔ موشکی و توسعهٔ توان دفاعی کنوانسیونل ایران را در سطح بین‌المللی «غیرقانونی» کرد، هم با عملیات سایبری تمام نظام رایانه‌‌‌ای حساس و سِری ایران را به ویروس «استاکس‌نت» آلوده ساخت و هم موفق شد «متحدین» ایران – مانند ونزوئلای چاوز – را به همراهی تمام عیار با تحریم‌های یکجانبهٔ خود و تحریم‌های چندجانبهٔ سازمان ملل وادار سازد.

دوم اینکه «اقتدار» اصول‌گرایان نه تنها مانعی بر سر راه هجمه‌های ایالات متحده – به عنوان یک قدرت بزرگ – به ایران نبود،‌ بلکه اقتدار آن‌ها حتی در برابر قدرت‌های متوسط و کشورهای کوچک نیز کارآیی و بازدارندگی چندانی نداشت. از این رو شاهدیم که در دوران زمامداری «اصول‌گرایان مقتدر»، کشور متوسطی مانند کانادا – با توهین‌آمیزترین و بی سابقه‌ترین شیوه – دیپلمات‌های ایرانی را از پایتخت خود اخراج کرد، ایران را در لیست «کشورهای حامی تروریسم» قرار داد، برخلاف اساسی‌ترین موازین حقوق بین‌الملل از ایران سلب «مصونیت قضایی» نمود و دارایی‌های کشور را در معرض مصادرهٔ شاکیان خصوصی قرار داد. ایضاً، اتحادیهٔ اروپا و برخی کشورهای متوسط این قاره نیز در برابر «اقتدار اصول‌گرایان» با شیوه‌هایی مشابه عمل کردند؛ ضمن اینکه پنج تن از دانشمندان هسته‌ای ایران نیز در دوران همین «اصول‌گرایان مقتدر»‌ توسط قدرت متوسطی مانند اسرائيل در پایتخت کشور به قتل رسیدند.

سوم اینکه کسانی که قائل به «نشاندن یک اصول‌گرای مقتدر در برابر ترامپ» هستند، در واقع سیاست داخلی ایران را تابعی از سیاست داخلی آمریکا می‌پندارند و معتقد به «تطبیق صحنهٔ‌ سیاسی کشور با رویدادها و فضای حاکم در واشنگتن» هستند. حال اینکه یک رویکرد درست و عزتمندانه در حوزه سیاست خارجه عبارت از رویکردی است که صحنهٔ سیاسی آمریکا را وادار به تطبیق با سیاست‌های ایران بسازد، و نه برعکس!

به عبارت دیگر، رویکرد صحیح در حوزه سیاستگذاری خارجه، دقیقاً همان کاری است که تیم روحانی – ظریف در چهار سال اخیر در ایجاد توازن قدرت میان تهران و واشنگتن به اجرا گذاشت:

امروزه دست‌ِکم نیمی از دستگاه سیاسی ایالات متحده – و اکثریت قابل ملاحظه‌ای از تکنوکرات‌ها و کارشناسان سیاست خارجه در این کشور – به شدت اصرار دارند که اقدامات و رفتارهای دولت جدید ترامپ در قبال ایران از چارچوب‌ها و حد و مرز تعیین شده توسط «برجام» تجاوز نکند و مدام دستگاه حاکم و قوای قانونگذار (مانند کنگره) را به اتخاذ «احتیاط» در تعامل با ایران دعوت می‌کند. حتی شاهدیم که امروز تندروترین طیف جمهوریخواهان در این کشور و افرادی که شناسنامهٔ سیاسی‌شان با «ایران ستیزی» گره خورده است، مدام به جریان‌های مخالف‌، افکار عمومی و جامعهٔ جهانی «اطمینان» می‌بخشند که اقدامات‌شان در رابطه با ایران با تعهداتی که آمریکا به تهران سپرده هیچ مغایرتی ندارد. این یعنی تطبیق سیاست واشنگتن با سیاست‌ها و چارچوب‌های تهران، نه برعکس!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. تصور و برداشت اشخاص از مفاهیمی مانند مقتدر متفاوت است ، اقتدار از عزیزان اصولگرا یعنی اینکه قطع نامه های شورای امنیت را کاغذ پاره بخوانی یا اینکه در صحن علنی مجلس راهپیمایی کنی و مرگ بر امریکا بگویی ، لگد کردن پرچم کشورها هم نشانه دیگری از اقتدار است !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا