«سیستم برگزاری انتخابات ما از افغانستان عقبتر است»
وزیر کشور دولت اصلاحات میگوید: ابراز انتخابات ما خیلی سنتی است. ما در مواردی در ابزار برگزاری انتخابات از عراق و افغانستان هم عقبتر هستیم. ما هنوز ماشینی شدن انتخابات را با اما و اگر برگزار میکنیم و همچنان روی بحث کارت الکترال و… به نتیجه نرسیدهایم. این مسایل را باید وزارت کشور، دولت و شورای نگهبان حل کند.
شفقنا نوشت: پس از لیست انتخاباتی اصلاح طلبان برای شورای شهر، انتقادهای زیادی راجع به عملکرد شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان مطرح شد و همچنان مطرح می شود. این شورا و اصلاح طلبان در انتخابات چگونه عمل کردند و استراتژی آنها برای انتخابات آتی چیست؟ چگونه اقبال مردم به خود را حفظ خواهند کرد و پیگیری مطالبات مردم و تحقق وعده ها به ویژه در حوزه زنان و جوانان به چه شکل انجام خواهد شد؟ مرز ائتلاف اصلاح طلبان با جریانهای دیگر کجاست؟ این پرسشها را با حجتالاسلام والمسلمین عبدالواحد موسوی لاری در میان گذاشتیم.
او که از اعضای شاخص مجمع روحانیون مبارز و شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است، با بیان اینکه اصلاحطلبان در هیچ مرحلهای با اصولگرایان ائتلاف نکردند، اظهار میکند که اصلاحطلبان تا آنجایی میتوانند تنازل کنند که هویت اصلاحطلبی از دست نرود.
*با شرایط سیاسی کنونی، اصلاح طلبان از چه راهی میتوانند در عین حفظقدرت در مناسبات بین حزبی نیز وحدت را حفظ کنند؟
موسوی لاری:اگر مجموعهی قدرت حاکمیتی اداری کشور را در نظر بگیریم، اصلاحطلبان در بخش بسیار کوچکی حضور دارند. در نهادهایی مثل قوهی قضاییه، ائمهی جمعه و رسانهی ملی و…، حضور اصلاحطلبان بسیار کمرنگ و گاهی در حد صفر است. در نهادهای انتخاباتی در دو شکل دولت و شوراها و شهرداریها حضور اصلاحطلبان، حضور معناداری است و علیرغم همهی مشکلات و موانع موجود، مردم در انتخابات اخیر کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان را برگزیدند. در انتخابات اخیر، کلانشهرها با رأی مردم در اختیار نمایندگانی قرار گرفت که به جریان اصلاحات انتساب دارند. اگر این عرصه را خوب ترسیم کنیم، به یک واقعیت میرسیم و آن این که اصلاحطلبانی که چه در دولت چه در شورا منتسب به رأی مردم هستند، باید دو کار را همزمان انجام دهند. یک؛ در هر مرحلهای یادشان باشد این مردم بودند که به آنها رأی دادند که شهردار، رییس جمهور، استاندار و فرماندار یا دارای هر مسوولیت دیگری شدند، در نتیجه باید تکیهگاه اصلی خود را رأی مردم تلقی کنند و پاسخگویی به مطالبات مردم را هدف خود قرار دهند. دو؛ اصلاحطلبان در خلأ زندگی نمیکنند بلکه در کنار سایر قوا کار میکنند. یادشان باشد که با تعامل و همراهی با سایر قوا کارشان بهتر پیش میرود بنابراین بدون این که راه و هویت خود را تغییر دهند، باید با منطقی حرکت کنند که تنشی بین اصلاح طلبان و جریان مقابل ایجاد نشود. این به آن معنا نیست که همیشه منفعلانه حرکت کنند بلکه باید با طرح دیدگاهها و مطالبات مردم و حفظ هویت اصلاحطلبی خود حرکت فعال داشته باشند. در عین حال به این دلیل که حرکت اصلاحطلبان در جهت اصلاح است، باید با سایر قوا هم نوعی تعامل داشته باشند تا بتوانند کار خود را پیش برند. در نتیجه تعامل با مردم به عنوان ولینعمتهای خود و تعامل با قوای دیگر به عنوان جریانی که میخواهد کار مردم را پیش برد، با حفظ هویت باید در دستور کار قرار بگیرد.
*یکی از موضوعات مورد توجه در انتخابات، ائتلافهایی است که میاناصلاحطلبان با جریان های دیگر اتفاق افتاد. مرز این ائتلافها باید کجا باشد؟
موسوی لاری:اولاً ائتلافی صورت نگرفته و اصلاحطلبان در هیچ مرحلهای با اصولگرایان ائتلاف نکردند. در انتخابات مجلس، جریان منتسب به آقای روحانی یعنی «حزب اعتدال و توسعه» که در کنار جریان اصلاحطلبی قرار گرفته بودند، دو نفر را به لیست تهران وارد کردند که از جریان اصولگرایی بودند؛ آنها هم قول داده بودند که معتدل حرکت کنند و البته آن دو نفر کارنامهی خوبی هم در مجلس از خود نشان ندادند و متأسفانه در جریان مقابل جریان اصلاحات قرار گرفتند. با این که قبل از اینکه وارد لیست شوند، کاملاً همراه و معتقد بودند که ما باید در جهت همگرایی حرکت کنیم، اما در مجلس آنطور که باید در جهت همگرایی و هماهنگی وارد عمل نشدند اما ائتلافی صورت نگرفته است.
*پس اسم این حرکت را باید چه بگذاریم؟ اگر نگاه تاریخیتری به موضوعداشته باشیم، خود آقای روحانی هم ادعای اصلاحطلبی به مفهوم حزبیندارد. لیستهای مشترک چند انتخابات اخیر منتج از ائتلاف اصلاحطلبان بااعتدالیون و اصولگرایان معتدل بود و این لیستها گاهی نام افرادی را به خوددیدند که بیشتر از سابقه اصولگرایی برخوردار بودند تا اعتدال. چه اتفاقی درجریان است؟
موسوی لاری:اتفاقی که افتاده این است که با اینکه آقای روحانی جزو جامعهی روحانیت مبارز بود و در اردوگاه اصولگرایان تعریف میشد، جریان اصولگرا کاملاً با ایشان درگیر شد و حتی به هیچ وجه حاضر نشدند از ایشان حمایت کنند. در دور دوم هم آقای رییسی را در مقابل ایشان علم کردند و تمام توان و ظرفیت خود را به کار گرفتند که آقای روحانی نباشند. آقای روحانی از آن خاستگاه اولیهی خود که جریان اصولگرایی بود، فاصله گرفته است. بیشتر، آنها بودند که آقای روحانی را کنار گذاشتند، تا این که آقای روحانی در این موضوع موثر باشد. دوم این که آنچه در بیانات و دیدگاههای آقای روحانی مطرح شد، تأکید بر همان آرمانها و اهدافی بود که اصلاحطلبان دنبال میکردند از جمله بها دادن به مردم، رعایت رأی مردم، اصل قرار دادن رأی مردم، بها دادن به خانمها در مدیریت، بها دادن به جوانها، فاصله گرفتن از اقتصاد توزیعی و صدقهای و… . در حقیقت آقای روحانی، خود را با آرمانها و جهتگیریهای جریان اصلاحطلب همراه کرد. اصلاحطلبان چیزی جز این نمیخواستند که دیدگاهها و برنامههایشان توسط کسی دنبال شود؛ آقای روحانی هم در این قالب وارد شد. جریان اصولگرا در اینجا یک پوستاندازی کرد چون نسل جدید اصولگرایان احساس کردند که با آن روشهای سنتی نمیتوانند در صحنه باقی بمانند. تا چه زمانی میتوانند صرفاً روی حذف رقیب تکیه کنند؟ من بارها گفتم، جریان اصولگرایی چون با مردم فاصله دارد و عموما از طریق مردم نمرهی منفی گرفته است، تنها یک ابزار در اختیار دارد؛ روزی که بحث انتخابات میشود، بخش بسیار بزرگی از کاندیداهای رقیب رد صلاحیت میشوند و فرصت به کاندیداهای آنها داده می شود. مردم در این دو انتخابات اخیر نشان دادند که با همهی تمهیداتی که آنها به کار بردند و فکر میکردند که دیگر تمام شده است و جریانی به نام جریان اصلاحات وجود ندارد، عدهای افراد گمنام که چندان شناخته شده نبودند، و از فیلت عبور کرده بودند چون هیچ مسالهای هم نداشتند. جریان اصلاحات، همین افراد را مورد هدف قرار داد؛ مردم هم به اعتماد جریان اصلاحات به همین افراد گمنام رأی دادند و چهرههای سرشناس اصولگرایی را کنار گذاشتند. یا در انتخابات شورا، فاصلهی آخرین نفر عضو لیست امید در تهران با اولین نفر عضو لیست اصولگرایان را ببینید؛ آقای مهدی چمران با سه دوره عضویت شورا و برادر شهید چمران بودن و همهی مشخصاتی که یک چهرهی مشهور میتواند داشته باشد، از آقای حجت نظری یک جوان ناشناختهی جریان اصلاحات، بیش از چهارصدهزار رأی کمتر دارد. این نشان دهندهی آن است که مردم در حال گفتن این جملات به جریان اصولگرایی هستند که تا زمانی که مشی شما حذف رقیب باشد و در جهت اصلاح کار خود حرکت نکنید، مردم شما را نمیپذیرند. در مجلس هم همینطور بود. به این شکل بود که سی نفر عضو لیست امید، همه یک جا رأی آوردند و حتی یک نفر از آنها نیامد.
*با رد صلاحیتهای چهرههای اصلاحطلب، این جریان تقریبا از قدرت حذف شده بود اما با ائتلاف ها دوباره به قدرتبازگشت. این سیاست اصلاح طلبان برای ائتلاف تا کجا میتواند پیش برود ؟
موسوی لاری:روشن بگویم که ما در لیست شورای شهر تهران، هیچ ائتلافی با هیچ گروه و شخصی نداشتیم. آن چه در اینجا آمد، صرفاً نیروهای اصلاح طلب بودند و صرفاً هم آنها رای آوردند.
*مجلس شورای اسلامی؟ انتخابات خبرگان؟
موسوی لاری:در جریان مجلس هم خیر! لیست انتخابات مجلس تا حدی تلفیقی بود؛ آن هم به این علت بود که نهاد نظارتی، اعظم کاندیداهای جریان اصلاحات و چهرههای سرشناس را حذف کرد. ما از میان ثبت نام کردهها بهترینها را انتخاب کردیم البته با رعایت شاخصهای اصلاحطلبی با حفظ هویت. این که من تأکید میکنم با حفظ هویت به این معنی است که ما تا آنجایی میتوانیم تنازل کنیم که هویت اصلاحطلبی از دست نرود، اما اگر بنا باشد بین ماندن در قدرت بدون هویت و خارج از قدرت بودن با هویت، یک گزینه را انتخاب کنیم، دومی را انتخاب خواهیم کرد.
*جریان اصلاح طلبی در چند انتخابات اخیر بر سهمیه ۳۰ درصدی زنان و جوانگرایی تاکید داشت. برای تحقق وعدههای مطرح شده درباره زنان و جوانان چه فکری شده است؟
موسوی لاری:برای تحقق وعدههای دولت و همچنین شهرداران و شوراها موانع، فراوان است اما با همان تدبیری که جریان اصلاحطلبی توانست از کنار همهی موانعی که برای حضور در عرصهی ادارهی جامعه برایش وجود داشت، وارد این صحنه شود، باید کاری کنند که بتوانند وعدههایشان را نیز تحقق بخشند.
*اقدامات فعلی آنها چقدر موثر است؟
موسوی لاری:بالأخره دولت به این سمت رفته است که تغییراتی در بعضی از روشهای کاری داده شود تا بعضی از مطالبات که مهمترین آن مسالهی اشتغال و توجه به معیشت مردم است، تسهیل شود. دولت باید رویههای غلطی که در دورهی هشت سالهی قبلی بر دستگاه اجرایی وجود داشته است را اصلاح کنند؛ باید نگاه به مردم و اقتصاد و فرهنگ، متناسب با شرایطی که اصلاحطلبان به مردم وعده دادند، سامان بگیرد. برای این موضوع هم کمک مجلس لازم است، هم خود دولت باید کار کند و هم فعالان اجتماعی باید روی این ماجرا کار کنند تا بتوانند آن را جا بیاندازند.
تغییر رویههای غلط دورهی هشت ساله قبلی باید با سرعت بیشتری انجام میشد اما متأسفانه این حرکت در دولت اول آقای روحانی کند بود. بخشی به خاطر موانع و بخشی هم خود دولت بود چون نیروهایی که به کار گرفته بود، نیروهایی نبودند که بتوانند این کار را انجام دهند. این را باید حل کرد یعنی تغییر رویهها باید صورت بگیرد تا وعدهها محقق شود. دولت میگوید ما در حال انجام این کار هستیم. به طور مثال خصوصیسازی در دورهی هشت سالهی آقای احمدینژاد، خصوصی سازی نبود بلکه از بخش دولتی تحت کنترل مجلس گرفتند و به یک بخش عمومی غیردولتی دادند که کنترلی روی آنها نیست. این که خصوصیسازی نبود. تمام پروژههای شهرها و راهسازیها و همهی آنها را به دستگاههای غیرقابل کنترل دادند. واگذاریها هم با ترک تشریفات مناقصه و امثال آن صورت گرفت. این رویهها غلط است و باید اصلاح شود.
*این تعریفی که در دو انتخابات اخیر از جوانگرایی ارائه شد و اقداماتی که در این راستا در حال انجام است را چقدربه سطح مطالبات مردمی در این راستا نزدیک میبینید؟
موسوی لاری:من یکسری مطالبات و یکسری مطالباتسازی میبینم. مطالبات این است که بستری فراهم شود که نیروهای جوان در ادارهی جامعه موثر واقع شوند. این مطالبه است. مطالبات سازی این است که هم کسانی که خارج از گود هستند و دلشان میخواهد وارد صحنه شوند، عجله دارند و خود بر این موضوع دامن میزنند و هم جریانی که با دولت، رقیب است این مساله را پررنگ میکند. مطالبات را به آسمان ببرد، دولت هم نمیتواند انجام دهد و به این شکل از رفتار دولت ایجاد یأس میکند. من فکر میکنم رسانهها روی این قصه خیلی میتوانند موثر باشند. مطالبات را واقعی کنیم. مطالبات این است که در سیستم ادارهی کشور واقعاً نیروی جوان به عنوان نیروی آلترناتیو و جایگزین نسل گذشته در همهی دستگاهها حضور داشته باشند. دولت باید کاری کند که همه ساله یک تعداد مدیر جوان وارد سیستم شوند و به تدریج مدیران قبلی جای خود را به اینها بدهند و آنها در اتاقهای فکر و اتاقهای مشورتی بروند و جوانها کارهای اجرایی به دست بگیرند. این یک مطالبهی واقعی است و راه هم دارد. دولت هم باید به این سمت برود. من متأسفانه یکی از نقصهای دولت آقای روحانی در چهار سال قبل را همین دیدم که اصلاً به این مساله به صورت جدی توجه نکرد. در این چهار سال باید این کار را انجام دهد یعنی به ازای هر مدیری که در سیستمش موجود است، یکی دو نیروی جوان که توانایی دارند -نه بر اساس رفاقت و خویشاوندی و…- را بیاورند و در کنار مدیران بزرگ فعلی قرار دهند. آن مدیر که بازنشسته میشود، این جوانان در جای ایشان قرار بگیرند. حتماً هم لازم نیست بازنشسته شود؛ آن مدیر بالأخره ظرفیتی دارد و میتوان از او در جای دیگری استفاده کنند. این وظیفهای است که دولت باید انجام دهد. در این زمینه در اقدامات چهار سال گذشتهی دولت، نقص میبینم.
*بعد از پیروزی اصلاح طلبان در هر یک از انتخابات، به نوعی شاهد ناکامی این جریان در حفظ رضایت مردم از عملکردمنتخبان بودیم، چرا؟ برنامهی اصلاحطلبان برای موفقیت در ایجاد حس رضایت مردم و پیگیری مطالبات بحق آنهاچیست؟
موسوی لاری:اصلاحطلبان، تنها از طریق رأی مردم و انتخابات وارد حوزهی مدیریت میشوند برخلاف اصولگرایان، در کنار آنها نهادهای قدرت دیگری وجود ندارد. تمام نهادهای قدرت در اختیار اصولگرایان است و آنها از طرق دیگر هم وارد حاکمیت و مدیریت میشوند. اگر در انتخابات هم موفقیت پیدا کردند، این قدرت تکمیل میشود یعنی اگر دولت احمدینژاد بخصوص در آن دورهی چهار سالهی اول نتوانست کاری انجام دهد، به خاطر ناکارآمدی تفکری است که آن را هدایت کرده است وگرنه همهی دو قوهی دیگر نیز پشت سر او بودند، تریبونهای نماز جمعه از وی حمایت میکردند، صدا و سیما به شکلی بسیار عجیب و غریب تبدیل به سخنگوی این دولت شده بود و هیچ مانعی وجود نداشت. مانع فقط سوءتدبیر خود آقای احمدی نژاد و دار و دستهی ایشان بود اما امروز که آقای حسن روحانی رییس جمهور شده است، هیچ یک از این قوا و … با ایشان نیستند و بارها از صدا و سیما و ائمهی جمعه گله کرده است که همه جا علیه ایشان کار میکنند. اصلاحطلبان باید دو کار انجام دهند. یک این که یادشان باشد ولینعمت آنها مردم است پس باید تعامل با مردم و تحقق مطالبات مردم را اصل قرار دهند. در کنار آن نیز تعامل با سایر دستگاهها با حفظ هویت اصلاحطلبی را مدنظر قرار دهند. این مسالهی فرعی و نه مسالهی اصلی است. مسالهی اصلی، توجه به مطالبات مردم است و باید با قوت و قدرت به دنبال آن بروند.
*در چند انتخابات گذشته به نوعی قائم به فرد بودن اصلاح طلبان مشاهده شد و اگر حمایت آقای خاتمی نبود، اصلاحطبان شاید توان جلب توجه مردم را تا این اندازه نداشتند. شما چقدر این موضوع را تأیید میکنید و قائم به فرد شدناصلاحات را دارای چه تبعاتی می دانید؟
موسوی لاری:اتفاقاً من این را یکی از مسایلی میدانم که طرف مقابل در حال دامن زدن به آن است. آقای خاتمی منهای شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان کاری انجام نداده است. آقای خاتمی به اضافهی این شورا و به اضافهی فراکسیون امید، کار را پیش بردند، اما آقای خاتمی چهرهی مقبولی در بین مردم هستند؛ به همین دلیل نقش ایشان پررنگ دیده میشود.
*اگر آن ویدئوها نبودند، آیا اصلاً…
موسوی لاری:اگر شورای سیاستگذاری و مجموعهی تدابیر سیاسی جریان اصلاح طلبی نبود، آقای خاتمی به ویدیو نمیرسید تا این که ویدیو موثر باشد یا نباشد. مجموع این عوامل در کنار هم تعریف میشود؛ آقای خاتمی به اضافهی شورای سیاستگذاری به اضافهی فراکسیون امید، به اضافهی رسانههایی که در اختیار اصلاحطلبان بودند و امکاناتی که داشتند، این فضا را ایجاد کردند. بله! محبوبیت اجتماعی ایشان به گونهای است که به هر طرفی که ایشان حرکت کند، آن طرف سنگینتر میشود. این جریان اصلاحطلبی واقعیتی است که در جامعه وجود دارد. بارها در صحبت هایم گفتهام که بالای ۶۰ درصد جامعهی ما گرایش اصلاحطلبانه دارند. به همین دلیل در هر انتخاباتی که رقابت معناداری وجود دارد، مردم به سمت کاندیدای موردنظر اصلاحطلبان میروند. اصلاحطلبان بخش عمدهای از مردم هستند؛ این بخش تقریباً حدود ۶۰ تا ۶۵ درصد جامعه را تشکیل میدهند. آقای خاتمی هم در کنار این مجموعه تعریف میشود، اما نقش کاریزما و شخصیت مقبول آقای خاتمی این فرصت را ایجاد کرده است که وقتی ایشان از لیست اصلاحطلبان حمایت میکند یعنی هویت اصلاحطلبی این لیست امضاء میشود. ۶۵ درصد مردم هم که اصلاحطلب هستند، به دنبال هویت خود یعنی همان هویت اصلاحطلبی میروند. این حرف غلطی است که گفته شود شخصگرایی شده یا میشود؛ خیر! اگر اقدامات اصلاحطلبان تا رسیدن به لیست نبود، آقای خاتمی میخواست از چه حمایت کند؟ آقای خاتمی با تشتت آرا روبهرو میشد، اختلافات فراوان به وجود میآمد و در خود اصلاحطلبان هم ایجاد اختلاف میشد. ما یک سری اقدامات اجماعسازی انجام دادیم، آقای خاتمی هم در این اجماعسازی به عنوان رأُس هرم دیده شده بود وگرنه ایشان منهای جریان اصلاحطلبی که معنا پیدا نمیکرد.
*در چند ماه اخیر، نقدهای فراوانی متوجه شورایعالی سیاستگذاری شد، فعالیتهای خود شورا را چطور میبینید؟
موسوی لاری:خوب بوده است. نقدها هیچ کدام جدی نبودهاند. نقد این است که چرا حسن آمده و حسین نیامده، این خانم آمده و آن خانم نیامده است. این که نقد نیست. توقعات، بیان نظرات است. ملاکهای انتخاب هم مشکلی نداشت. هفتصد نفر گفتند ما میخواهیم عضو شورا شویم، بیست نفر هم بیشتر نمیخواستند. همهی اینها هم دست به قلم و تحصیلکرده بودند. هر کدام آنها یک کلمه گلایه میکردند، هفتصد گلایه بود. در هر حرکت انسانی نقص هم وجود دارد. نمیگویم جای نقد نداشت و اشتباه نبود، اما بخشی از نقدها دلخوریهای شخصی بود.
*با توجه به شرایط سیاسی امروز، فکر میکنید آینده چگونه است؟
موسوی لاری:اصلاحطلبان یک هنر به نمایش گذاشتهاند که در بدترین شرایط هم میتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. هیچ کس چندان روی این موضوع تکیه نمیکند. شرایط اصلاحطلبان بعد از ۸۸ به گونهای بود که شاید یک مجلس افطاری هم نمیتوانستند بروند. آنها بدترین شرایط را تبدیل کردند به شرایطی که امروز شورای شهر، ریاست جمهوری و بسیاری از وزارتخانهها در اختیار آنهاست. این هنر اصلاحطلبان است. اصلاحطلبان با قوت و قدرت، تدبیر و فکر جمعی و رعایت اصول مشترک به اینجا رسیدند. این کار بزرگی بود که اصلاحطلبان انجام دادند.
*بعد از انقلاب اسلامی، شما به نسبت در قدرت حضور داشتید، اگر امروز بخواهید این چند دهه را مرور کنید، کجاهانقطههایی وجود دارد که بگویید اگر برمیگشتم کار دیگری میکردم به ویژه دربارهی اتفاقاتی که در دورهی وزارتشما افتاد؟
موسوی لاری:موارد بسیاری است که افراد حتی در همان زمان انجام نیز با خود فکر میکنند اگر مسیر دیگری میرفتم شاید بهتر بود اما واقعیت مساله این است که اگر ما در دورهی اصلاحات به صورت کامل سراغ کادرسازی میرفتیم و نیروهای قدری را در ارکان کشور کادرسازی میکردیم، به این سادگی آقای احمدینژاد نمیتوانست ۸ سال کشور را ببرد به جایی که حالا ۱۸ سال بعد آن هم نشود آن را اصلاح کرد. من این را نقص میدانم. نادیده گرفتن و کمرنگ کردن بعضی از مشکلات و تا حدودی فاصله گرفتن از مطالبات مردم نیز از مشکلاتی بود که به وجود آمد. ذهنیتهایی فرهنگی در جامعهی ما وجود دارد، مردم متدین خواستهها و تمایلاتی دارند، جریانات روشنفکری هم خواستهها و تمایلاتی دارند. بالانس کردن بین این دو یکی از ضروریاتی بود که باید انجام میشد. این بالانس صورت نگرفت و مسایل فراوان دیگر.
*با مرور انتخاباتی که در کشور برگزار کردهایم، میبینیم در ایام انتخابات، مردمسالاری و آزادی بیان و … بسیار پررنگاست اما بعد از تمام شدن انتخابات، گویی آن هم تمام میشود. چرا؟
موسوی لاری:متأسفانه چنین است؛ بدعهدیهای منتخبین به امر رایجی تبدیل شده است. در داد و ستدهای انتخابات، اصول اخلاقی و مردم وسیلهاند و پس از انتخابات، دیگر کسانی که از سد آرای مردم گذشتند، چندان بر عهدی که با مردم بستهاند وفادار نمیمانند. این مساله تماماً به دولت برنمیگردد و به نهادهای نظارتی و کنترلی نیز مربوط است.
*این موضوع چه آسیبی برای مسیر کلی حرکت ایران به سمت مردمسالاری دارد؟
موسوی لاری:متأسفانه این موضوع مطرح است. من بارها گفتم که بحث نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، امروز با بحث اجرای انتخابات خلط شده است یعنی قانون اساسی گفته است که وزارت کشور و دولت، مجری انتخابات هستند اما امروز بعضا در ریزترین مسایل، شورای نگهبان دخالت میکند. دولت باید بستر را برای حضور مردم باز کند که میتواند، اما آن طرف اگر کاندیداهای موردنظر مردم کنار گذاشته شوند، مردم دلسرد میشوند.
*در همین شرایط با همین امکانات، چه کار میتوانید بکنید که مردمسالاری از بحث انتخابات فراتر برود؟
موسوی لاری:دو بحث وجود دارد. یک بحث در انتخابات و میدان باز کردن برای اینکه مردم بتوانند در صحنه حاضر شوند، خود را عرضه کنند و کاندیدا شوند یعنی این موانعی که پیش پای نامزدها وجود دارد به حداقل برسد. این در اختیار وزارت کشور و دولت نیست. یک بخش این است که انتخابات به گونهای برگزار شود که مردم احساس کنند، آنچه رأی میدهند، همان اتفاق میافتد. در این بخش هم با روشی که امروز داریم، اگر ناظر و مجری در کنار هم قرار بگیرند، بالأخره کار به گونهای پیش میرود که موجبات سوءظن فراهم میشود، اما ابراز انتخابات ما خیلی سنتی است. ما در مواردی در ابزار برگزاری انتخابات از کشورهایی که به تازگی انتخابات را شروع کرده اند نظیر عراق و افغانستان هم عقبتر هستیم. ما هنوز ماشینی شدن انتخابات را با اما و اگر برگزار میکنیم و همچنان روی بحث کارت الکترال و… به نتیجه نرسیدهایم. این مسایل را باید وزارت کشور، دولت و شورای نگهبان حل کند. وقتی که مردم، امروز رأی میدهند، مطمئن باشند که دو ساعت بعد رأی آنها مشخص است. این راه دارد، امکانات دارد، دنیا به این سمت رفته است و ما هم میتوانیم برویم اما متأسفانه نشده است. ما در دورهی اصلاحات، خیزهایی برداشتیم اما به نتیجهای نرسیدیم.
*صحبت از توسعه مردمسالاری فراتر از انتخابات بود …
موسوی لاری:دو کار میتوان انجام داد. یک اینکه نهادهای مدنی، احزاب و تشکلهای سیاسی در جامعه به عنوان یک واقعیت پذیرفته شوند. دموکراسی و مردمسالاری با وجود احزاب مقتدر و قدرتمند معنا پیدا میکند. احزاب و تشکلها هم به صورت رسمی میتوانند همین حالت را پیدا کنند. یک، بها دادن به نهادهای مدنی است. نکتهی دوم این است که دولت، برگزاری انتخابات را به عنوان یک کار حرفهای دنبال کند و نه به عنوان کاری که مربوط به این جناح یا آن جناح است. حرفهی برگزارکنندگان انتخابات، برگزاری انتخابات باشد، حال اصولگرا برنده شود یا اصلاحطلب. برای این امر نیز باید به سمت مکانیسمی رویم که کمیسیون ملی انتخابات تشکیل شود؛ کمیسیون ملی انتخابات نیز ابزار برگزاری انتخابات را متناسب با شرایط روز فراهم و فارغ از این حزب و آن حزب، انتخابات را برگزار کند. اگر آقای روحانی و دولت در این دوره، این دو کار را بتوانند با هماهنگی شورای نگهبان و دستگاههای دیگر به نتیجه برسانند، انتخابات ما یک انتخابات درست میشود و مردمسالاری هم معنا پیدا میکند. نهادهای مدنی تقویت شوند و سیستم انتخابات هم بهبود پیدا کند.
انتهای پیام