نقدی به پوشش رسانهای پروندهی نجفی در صداوسیما
فاطمه پاقلعهنژاد در خبرآنلاین نوشت: گزارش لحظه به لحظه سیما از یک تراژدی اخلاقی که توسط سیاستمداری سرشناس [ محمدعلی نجفی ] رقم خورده، در دو روز گذشته بازتابهای بسیاری داشته است.
واکنش به این انتقادها اما چه بوده است؟ پاسخ را میتوان در یکی از بخشهای خبری سیما دید. جایی که داود فتحعلی زاده، گزارشگر اخبار حوادث سیما میگوید: «رسانههای دیگر جا ماندند و این هجمه حاصل عقب ماندن در یک رقابت خبری است.»
این احتمالا مانیفست معاونت سیاسی سیماست که در پاسخ به انتقادات اجازه پخش پیدا کرده. واکنشی که در جای خود میتواند تلختر از گزارشهای ابتدایی این گزارشگر باشد.
ولی آیا کل این بلوا بر سر جا ماندن رقبا در رقابتی خبری است؟
اکبر نصراللهی که زمانی سردبیر اخبار سیما بوده شاید گزینهای مناسب از دل بدنه تلویزیون برای تائید یا رد چنین ادعایی از سوی همکاران پیشینش باشد.او در اینباره میگوید:«در گزارشی که از تلویزیون پخش شد هم پلیس مرتکب اشتباه شد و هم صداوسیما. اول اینکه با قاتل مثل افراد دیگری که مرتکب قتل میشوند برخورد نشده. آقای نجفی هر مسوولیتی که پیش از این داشته آنجا در جایگاه قاتل است. لباسش، تعامل با ایشان و پذیرایی که قرار است از او انجام شود باید مثل فرد عادی مرتکب قتل باشد. اما متاسفانه هم پلیس این برخورد تبعیضآمیز را داشته و هم رسانه ملی و هم خبرنگار.
نکته دوم اینکه کاری که صداوسیما و پلیس انجام داده، یک نوع عادیسازی اینطور قتلها و کاهش دادن حساسیت این موضوع است و بالابردن آستانه تحمل مردم. یعنی وقتی شما نشان میدهی یک قاتل وارد میشود، با او دست میدهند و به او تعظیم میکنند و در اتاق بالاترین مقام پلیس مینشیند و از او پذیرایی میکنند و با آرامش تمام ایشان حرفش را میزند، این هم قتل و این جنایت را تقلیل میدهد و هم در واقع شاید مشوقی باشد برای آنهایی که زمینه این کار را دارند.»
بر خلاف باور فتحعلیزاده و همکارانش در معاونت سیما انگار این استاد روزنامه نگاری مثل خیلی دیگر از اهالی تخصصی رسانه و مقامات سیاسی دو جناح با چنین رویکردی موافق نیست و ایرادش به ماجرا کاملا ساختاری است.
اما او تنها کسی نیست که چنین ایرادی را به این گزارش وارد می کند. از مازیار ناظمی تا محمدعلی الستی و حسامالدین آشنا همه به این شیوه گزارش ایراد گرفتهاند. آیا او تکلیف رسانهای اش را انجام داده؟ حامد محمدی کنگرانی، روانشناس و عضو انجمن روانشناسی ایران که فعالیت مطبوعاتی هم دارد میگوید: «آیا نحوه برخورد با فردی که به قتل اعتراف کرده کار درستی است یا نه. درباره این قضیه هم صداوسیما باید پاسخگو باشد هم سیستم نظامی و قضایی و پلیس آگاهی کشور ما. از نظر روانی چنین فردی آیا اصلا صلاحیت این مصاحبهها را دارد و آیا میتواند چند لحظه بعد از معرفی خودش مصاحبه کند یا نه؟ در بحث روانپزشکی قضا یک قانونی داریم که هیچ کارشناسی اجازه ندارد بدون اینکه با فرد مورد نظر مصاحبه علمی انجام داده باشد درباره او اظهارنظر علمی کند یا درباره اختلالش صحبت کند.»
این نظر کارشناسی را میتوان در کنار مولتی مدیایی گذاشت که سایت تبیان، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی منتشر کرده است. سایتی به مدیریت کمیل خجسته فعال رسانهای اصولگرا که به واسطه مسئولیتهایی که داشته رسانه ملی را خیلی خوب میشناسد اما به تحلیل علمی ۶ اشتباه رسانهها در پوشش اخبار رسانهای این قتل جنجالی پرداخته است.
در این ترکیب تصویر و متن به همان دو قاب معروف اشاره شده و درباره گزارشگر سیما و گزارشی که روی آنتن برد، نوشته شده است: «دانستن حق ملت است اما این حق نباید باعث آسیب اجتماعی و نقض حقوق دیگران شود.»
آنها در دست گرفتن اسلحه توسط گزارشگر را یک اشتباه فاحش قلمداد کردهاند، مثل ماجرای به تصویر کشیدن مجرم و مصاحبه با او پیش از تکمیل پرونده. نکاتی که فتحعلیزاده با هیجان آنها را توجیه کرده و گفته بود همه چیز با اجازه مقامات پلیس و خیلی عادی رخ داده و بیشتر این جو، حسادت رسانهای است.
اما چه می شود که چنین حادثهای رخ میدهد؟ چه درباره سیل، چه آتشسوزی پلاسکو و چه مواردی چون قتل یک زن توسط همسر سیاستمدارش؟
هر بار خود مدیران سیما این اتفاقات را ناشی از اجتهادهای فردی گزارشگران اعلام میکنند. درست کاری که یکی از مدیران ارشد معاونت سیاسی در کلاس درس دکتریاش یک روز پس از جنجالیشدن همین حادثه کرده بود. جایی که داشته پالیسی رسانهای درس می داده اما میزانسن فتحعلیزاده را حرکتی خودجوش نامیده است.
واقعیت این است که رسانه ملی مثل اکثر رسانه های کشورمان برای لحظات بحران پالیسی مدیریت بحران ندارد. افراد چه از رسانه چه نهاد مسئول، خیلی به قواعد و مقررات آشنا نیستند و نبود یک نقشه راه رسانهای و هیجان جذب فالوئر یا همراهی بیشتر، چنین قاب هایی که پر است از اشتباه را در سالهای رسانهایمان بیشتر و بیشتر میکند و در نهایت وقتی طرفی در موضع ضعف قرار میگیرد، چارهای غیر از این استدلال برایش نمیماند: «تمامش حسادت رسانهای است!»
انتهای پیام
تراژدی ی صداوسیما تاسف برانگیز تر از پذیرایی از یک مجرم است….