زایش همبستگی اجتماعی در بستر بحران
علی نظری شیخ احمد، روزنامه نگار و مدرس دانشگاه در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «حمله اسرائیل به ایران؛ زایش همبستگی اجتماعی در بستربحران» نوشت:
در جریان جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، پدیده قابل تأملی در فضای سیاسی و اجتماعی ایران رخ داد که توجه بسیاری از تحلیلگران را به خود جلب کرد. طی این مدت، شاهد ظهور موجی از همبستگی ملی بودیم که گروهها و شخصیتهای سیاسی معمولاً متعارض را گرد هم آورد.
از اصلاحطلبان گرفته تا شخصیتهای مستقل، چهرههای اپوزیسیون و علمای مذهبی، همگی در محکومیت حمله اسرائیل به ایران متحد شدند و بر ضرورت وحدت ملی تأکید کردند. این اتفاق نشان داد که علی رغم عمیقتر شدن شکافهای سیاسی و اجتماعی در سالهای اخیر، هنوز خطوط قرمز مشترکی در جامعه ایران وجود دارد که میتواند در مواقع بحرانی، نیروهای متضاد را به هم نزدیک کند.
اصلاح طلبان با محکومیت اسرائیل بر انسجام ملی تاکید و بر اهمیت عبور از اختلافات داخلی در این شرایط حساس پای فشردند. برخی افراد و گروههای اپوزیسیون خارج از کشور که معمولاً مواضع انتقادی تندی نسبت به نظام دارند هم حمله اسرائیل را محکوم و از حق ایران برای دفاع از خود حمایت به عمل آوردند. دانشگاهیان و شخصیتهای علمی کشور نیزدر بیانیههای مشترک بر وحدت ملی تأکید کردند.
از سوی دیگر، مراجع تقلید و علمای مذهبی نیز با صدور بیانیههایی، حمله اسرائیل را محکوم نمودند. این گستردگی واکنشها از سوی طیفهای مختلف اجتماعی، سیاسی و مذهبی، نشانگر وجود نوعی «وجدان جمعی» در مفهوم دورکیمی آن است که در مواقع بحران خود را نشان میدهد.
حمله اخیر اسرائیل به خاک ایران، فراتر از ابعاد سیاسی و امنیتی آن، به پدیده جامعهشناختی قابل تأمل تبدیل شده است. شکلگیری «اتحاد مردم»، «تغییر اولویتها» و « همبستگی اجتماعی» در پی این حمله، ما را مستقیماً به قلب نظریههای امیل دورکیم، بنیانگذار جامعهشناسی کلاسیک، رهنمون میسازد.
تحلیل این رویداد از منظر مفاهیم کلیدی دورکیم مانند «همبستگی مکانیکی»، «وجدان جمعی» و «شور جمعی»، میتواند چارچوبی قدرتمند برای فهم پیامدهای اجتماعی این حمله و ارزیابی ادعای انسجام ملی جدید فراهم کند.
دورکیم در اثر کلیدی خود با عنوان «درباره تقسیم کار اجتماعی» جوامع را از طریق دو نوع اصلی همبستگی تحلیل میکند: همبستگی ارگانیک مبتنی بر وابستگی متقابل ناشی از تخصصگرایی در جوامع مدرن و همبستگی مکانیکی مبتنی بر شباهتها و باورهای مشترک در جوامع سادهتر.
نکته محوری اینجاست که دورکیم معتقد است در مواجهه با تهدیدات بیرونی شدید، مانند جنگ یا بلایای طبیعی، حتی جوامع مدرن میتوانند موقتاً به سمت همبستگی مکانیکی بازگشت کنند. حمله به خاک یک کشور، به ویژه با تلفات غیرنظامی، دقیقاً چنین تهدید مشترک بیرونی را ایجاد میکند.
این رویداد، مرزهای نمادین میان «ما» (ایرانیان) و «آنها» (متجاوزان) را به شدت تقویت میکند، شباهتهای بنیادین (سرزمین، تاریخ، احساسات ملی) را بر تفاوتهای داخلی موقتا غالب میسازد و احساس سرنوشت مشترک را تشدید مینماید. اشاره به «سرنشینان یک کشتی» -که همگی باید برای نجات آن تلاش کنند- در اظهارات شخصیت ها و چهره های سیاسی و مذهبی، بازتابی دقیق از این حس سرنوشت مشترک و تقویت همبستگی مکانیکی تحت فشار تهدید بیرونی است.
مفهوم «وجدان جمعی» دورکیم نیز برای تحلیل این وضعیت حیاتی است. وجدان جمعی، به عنوان مجموعه باورها و احساسات مشترک حاکم بر افراد یک جامعه، منبع اصلی انسجام اجتماعی است. یک حمله خارجی، عناصر خاصی از این وجدان جمعی مانند دفاع از تمامیت ارضی، غرور ملی و به ویژه انزجار عمیق از حمله به غیرنظامیان و نقض حاکمیت را به شدت فعال و تقویت میکند که: خشم عمومی گسترده علیه اسرائیل مصداق این فعالسازی است. این فعالسازی میتواند به شکلگیری «شور جمعی» بینجامد؛ آن حالت روانی-اجتماعی شدیدی که در تجمعات اعتراضی یا موج همگانی احساسات در فضای مجازی مشاهده می گردد. شور جمعی، احساس تعلق و وحدت را به اوج میرساند و افراد را موقتاً از هویت فردی جدا کرده و در هویت جمعی ذوب میکند. حالت عصبانیت همگانی و تمرکز بر دشمن مشترک، نشانههای این شور جمعی را به وضوح نمایان می سازد.تغییر اولویتهای مردم از نگرانیهای معیشتی (سرمایه، گرانی، تورم) به مسائل امنیتی و ملی، نمونهای بارز از تغییر فریم (Framing Shift)در سطح جامعه است. این پدیده را میتوان با استناد غیرمستقیم به دورکیم در تحلیلهایش درباره آنومی (بیهنجاری) فهمید. حمله نظامی یک تهدید وجودی فوری علیه جان، مال و حاکمیت ملی ایجاد میکند. این تهدید قادر است مسائل اقتصادی مزمن را -دستکم به صورت موقت- به حاشیه براند. در چنین شرایطی، هویت «شهروند در معرض تهدید خارجی» بر هویت «فرد درگیر با مشکلات معیشتی» غلبه مییابد. این بازتعریف هویت جمعی در برابر خطر مشترک، خود نیروی محرکه قدرتمندی برای همبستگی مکانیکی موقت است.
عبارت پرشور «تولد دوباره جامعه ایران و انسجام ملی» که توسط یکی از جامعه شناسان ایرانی مطرح شده، نیازمند تحلیل دقیقتر و نقادانه از منظر دورکیم است، چرا که دورکیم به پیچیدگی جوامع مدرن و غلبه ساختاری همبستگی ارگانیک نیز اذعان داشت و اینجاست که چالش پایداری مطرح میشود: همبستگی ناشی از بحران اغلب کوتاهمدت و واکنشی است.
آیا این «اتحاد» میتواند پس از فروکش کردن احساس خطر فوری و بازگشت اجتنابناپذیر فشارهای روزمره اقتصادی و اختلافات سیاسی و اجتماعی داخلی، پایدار بماند؟ تجربه تاریخی جوامع مختلف نشان میدهد حفظ چنین سطحی از انسجام در بلندمدت بسیار دشوار است.
افزون بر این، دورکیم هشدار میدهد که همبستگی قوی مبتنی بر دشمنسازی میتواند به خطر «همبستگی اجباری» یعنی سرکوب تفاوتها، تنوع دیدگاهها و صدای انتقادی (Dissent) در درون جامعه تحت فشار برای همرنگی مطلق و «اتحاد ملی» منجر شود.
این فشار ممکن است فضای چندصدایی و حل مسائل ساختاری داخلی را تنگ کند. بنابراین برای گریز از همبستگی اجباری و تداوم وحدت و انسجام ملی و تبدیل آن به یک انسجام پایدار، باید تحولات ساختاری صورت گیرد. یکی از این تحولات، تقویت نهادهای مدنی و مشارکت سیاسی است.
دورکیم بر نقش نهادهای واسط مانند احزاب، اتحادیه ها و انجمن های مدنی تاکید دارد. اگر گروه های مختلف سیاسی، حتی اپوزیسیون غیربرانداز، در فرآیندهای سیاسی مشارکت داده شوند، همبستگی ارگانیکی تقویت میشود.
علاوه بر این، توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی نیز از عوامل کلیدی انسجام پایدار هستند. توزیع عادلانه منابع و کاهش شکاف طبقاتی میتواند از بروز آنومی یا بی هنجاری اجتماعی جلوگیری کند. دورکیم در نظریات خود نشان میدهد که بی عدالتی اقتصادی چگونه میتواند به فروپاشی انسجام اجتماعی منجر شود.
بازتعریف روایت ملی فراقومی نیز از دیگر اقدامات ضروری است. وجدان جمعی باید به گونه ای شکل گیرد که تمام اقوام و گروههای اجتماعی را دربرگیرد.
در آخر باید گفت که جنگ ایران و اسرائیل نشان داد که جامعه ایران هنوز ظرفیت انسجام در شرایط بحران را دارد، اما این اتحاد، شکننده و وابسته به تهدید خارجی است. برای پایدارسازی آن، باید نهادهای دموکراتیک تقویت شوند، گفتگوهای ملی بین دولت، احزاب، گروه های اجتماعی و قومی و حتی اپوزیسیون غیربرانداز آغاز شود، و اقتصاد به سمت عدالت پیش برود.
در غیر این صورت، به محض فروکش کردن بحران، فشارهای ساختاری داخلی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی) به احتمال قوی دوباره سر بر خواهند آورد و جامعه دوباره به قطبی سازی بازخواهد گشت.
به قول دورکیم، وحدت واقعی نه در جنگ، بلکه در صلح و همکاری ساخته میشود بنابراین تنها از طریق ایجاد ساختارهای عادلانه و مشارکتی می توان انسجام ملی را به پدیده ای پایدار تبدیل کرد.
انتهای پیام