خرید تور تابستان

دفاع همسر بهاره رهنما: چرا می‌خواهم شکایت کنم؟

پیمان قاسمخانی نویسنده و بازیگر، یادداشتی را در دفاع از همسزش بهاره رهنما نوشته و در آن توضیح داده که چرا می‌خواهد از کسی شکایت کند که به گفته او در فضای مجازی به رهنما توهین کرده است.
به گزارش انصاف نیوز، متن این یادداشت که در اختیار خبرآنلاین قرار گرفته بدین شرح است:
من عضو هیچ‌کدام از شبکه‌های اجتماعى نیستم. هرگز هم نبوده‌ام. به همین دلیل قواعد حضور در این شبکه‌ها را نمی‌دانم. آقایى در صفحه فیس‌بوکش به همسر من، بهاره رهنما اهانت کرده. من هم چون اهل جواب دادن در فضاى مجازى نیستم از او شکایت کرده‌ام. به همین سادگى. اگر دادگاه تشخیص داد که ایشان به ما اهانت است محکوم می‌شود، و اگر نشد که پرونده بسته می‌شود و خلاص. یک شکایت حقوقى ساده است و نه هیچ‌چیز دیگرى.
می‌دانم که روش درستش این است که این‌جور آدم‌ها را ندیده بگیریم و بگذاریم در صفحات متروکشان با رفقایشان خوش باشند، و می‌دانم که تا دو روز دیگر همه این ماجرا را فراموش کرده‌اند، ولى فکر می‌کنم همین ندیده گرفتن‌ها و فراموش کردن‌هاست که باعث جری‌تر شدن کسانى شده که شبکه‌های مجازى را تبدیل به ابزارى براى عقده‌گشایی و نفرت پراکنى کرده‌اند و به هر بهانه‌ای دیگران و بخصوص افراد شناخته‌شده را آماج حمله و توهین قرار می‌دهند. این‌طرف شکایت ما، فتوره چى، یکى از آن‌هاست. اگر از او شکایت می‌کنم، طرفم را همه فتوره چى هاى هتاک و بی‌اخلاق فضاى مجازى ایران می‌دانم. اگر او بهاره را به هر دلیل نماد انحطاط فرهنگى جامعه می‌داند، من هم او و امثال او را از عوامل انحطاط اخلاقى جامعه می‌دانم، و به نظرم این جرم کوچکى نیست.
اما مورد این آدم کمى متفاوت است. او صرفاً یک آدم بددهن ساده نیست. او دوست دارد قهرمان باشد. شکایت ما از خودش را در صفحه‌اش تبدیل به یک پرونده امنیتى کرده که در آن خودش آدم خوبه‌هاست و من و بهاره مزدوران حکومتى، که قرار است با توسل به نفوذمان و دوستان گردن‌کلفتی که در دستگاه داریم او را به خاطر عقیده‌اش و مواضع سیاسی‌اش به زندان بیندازیم، و شهید نمایی راه انداخته که بیاوببین.
راستش اصلاً متوجه نمی‌شوم که چطور می‌شود این ماجرا را به سیاست چسباند. من برخلاف این آدم، مردم را بر اساس عقایدشان قضاوت نمی‌کنم. شکایتم از او فقط معطوف به اهانت‌های مستقیم و شخصى او به خودمان است. اگر دوست دارد تبدیل به قهرمان دنیاى مجازى بشود من کمکى به او نخواهم کرد. ازنظر من کسى که در قالب یک متن روشنفکرانه به مشمئزکننده‌ترین روش یعنى تحقیر ظاهر و فیزیک آدم‌ها متوسل شود به این نیت که آزارشان دهد، آدم حقیرى است، چه چپ باشد و چه راست.
اما خبر خوب براى این دوستمان این‌که برخلاف تصورش من آدم «کلفتى» نیستم. ارتباطاتم خیلى محدود است و دوستان گردن‌کلفت هم ندارم، که شاید اگر داشتم الان بهاره، سه ماه بعد از پایان نمایشش، زنان شکسپیر، همچنان بین دادگاه‌های مختلف «جهت ارائه توضیحات» سرگردان نبود. در مورد بهاره دوست دارم بگویم که شاید بهترین همسر دنیا نباشد، شاید زیاد شلوغ‌کاری کند و به حاشیه برود، ولى من هرگز در نیت خیر او و در مهربانى غیرعادی‌اش شک نکرده‌ام و تعبیرهاى این آدم در خصوص چاپلوسى و نان به نرخ روز خورى بهاره واقعاً آخرین صفاتى است که می‌شود به او چسباند.
در پایان می‌ماند اینکه این آقا در کنار اهانت‌هایش، حرف‌هایی زده که باید اثباتشان کند. همین‌جا قول می‌دهم اگر او حتى یک مورد، فقط یک مورد از کارچاق‌کنی‌هایی را که به من نسبت داده، یا فقط یک سفر از سفرهایى را که به هزینه بیت‌المال یا به همراه هر مدیرى اعم از دولتى یا غیردولتی رفته‌ام بتواند اثبات کند شکایتم را پس می‌گیرم؛ اما من یک دلیل شخصى هم براى کشاندن این آدم به دادگاه دارم. دوست دارم عمل کردن این قهرمان شجاعمان به قولش را ببینم: این‌که به دادگاه بیاید، در سکوت به حرف‌های ما گوش کند، و بعد بلند شود و برود و لپ قاضى را بگیرد و بکشد و به او بگوید این‌ها ارزش دفاع کردن ندارند و من آماده رفتن به زندان هستم. در این صورت من که در جا شکایتم را پس می‌گیرم، می‌ماند فتوره چى و قاضى که لپش توى دست اوست که باید یک‌جوری باهم کنار بیایند. انصافاً دیدن چنین منظره‌ای هرروز گیر آدم نمی‌آید!
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا