طنز | ستایش و خبر ۲۰:۳۰؛ سریالهای کمدی تلویزیون در این روزها!
فرزین پورمحبی در یادداشت طنزی در خبرآنلاین نوشت: در ایام ماه محرم هستیم و به همین دلیل پخش برنامههای طنز از صدا و سیما -به درستی- قطع شدهاند. اما این فقط ظاهر قضیه است چون در حال حاضر برنامههایی از رسانه ملی پخش میشوند که دست مهران مدیری و یارانش را از پشت بستهاند و من ماندهام که با این اوضاع و در این ایام چگونه نخندم!
انصافا قبول بفرمایید که نمیخواهم ژست روشنفکری بگیرم؛ اما واقعا با مشاهده برنامههای رسانه ملی مور مورم میشود! شاید بگویید خب؛ نبین و نشنو.. پاسخش این است که خیلی دوست دارم این کار را بکنم اما بنده بعنوان مرد خانواده در قبال حقوق زنان در خانه تعهداتی دارم و یکی از این تعهدات، تحمل تلویزیون و ایجاد محیطی آرام برای همسر و دخترم به جهت مشاهده برنامههای رسانه ملی است (با توجه به عدم حضور ماهواره به دلیل احترام به قوانین هوشمندانه کشورمان) تازه متوجه میشوم که آمار 98 درصدی بییندگان تلویزیون با این وضع میتواند درست و بدون دستکاری تلقی شود! بگذریم … اما چرا با برنامه های صدا و سیما حال میکنیم و میخندیم؟
انصافا برای یک بار هم که شده اخبار 20:30 را مشاهده کنید تا ببیند با چه اوضاعی بر روی حوادث مختلف ماله میکشد! البته ماله کشی شغل شریفی است اما ماله کشی بد اصلا هم شرافت ندارد چون نه تنها چیزهای بد را نمیپوشاند بلکه آن چیزهای بد را بیشتر توی چشم میکند! خب؛ خودتان مطلب زیر را بخوانید و قضاوت کنید:
حادثهای اتفاق میافتد و اخبار 20:30 با توجه به رسالت خبری خود چند روزی سکوت معنادار میکند! بعد هم که سکوتش را شکست چند دشمن خارجی و یک گردن داخلی وابسته را پیدا میکند و همه کاسه کوزهها را بر سر آن گردن خالی گذاشته و میشکند! دست آخر هم؛ با یکی دو مصاحبه و اعترافگیریهای خودجوش پرونده را مختومه اعلام میکند و البته این تازه شروع کار فضای مجازی است که از فردای آن روز مملو از جک و خنده درباره آن برنامه کوبنده میشود! قبول بفرمایید سخت است که آدم سالهای سال این سناریوی تکراری را ببیند و نخندد البته نکته جالب ماجرا این جاست که طرف مقابل هم؛ خیال کند گزارش به روز و خلاقانهای را دست و پا کرده است!
اما در مورد سریالهایی مانند «ستایش» که دیگر آخر کرکر خنده است و صد رحمت به خندوانه!
حالا بگذریم از اینکه چرا ستایش روز به روز جوان میشود! شما به این چند نکته که خواهم گفت توجه کنید و قول بدهید که نخندید! اگر موفق شدید؛ بنده بعنوان جایزه یکی از سی دیهای برنامه استاد ازغدی را تقدیمتان میکنم!
اما موارد:
– ستایش هر وقت پسری را میبیند که شبیه پاکدل است؛ بلافاصله عاشقش میشود! البته این عشق را با مراجعه به دستشویی و نگاهی معنادار به آئینه بروز میدهد!
– فردوس کلا اصاب مصاب ندارد و برای اینکه اثبات شود شخصیت قاطعی دارد مرتبا به زمین و زمان فحش میدهد! مخصوصا به کسانی بیشتر فحش میدهد که میخواهند به او کمک کنند! مانند نوهاش؛ پلیس آگاهی و … خوشبختانه آنها هم به قدری سعه صدر دارند که هر چه بیشتر فحش میشنوند بیشتر ترغیب میشوند که به او کمک کنند! بگذریم از اینکه چرا این پسر تا این حد شیفته کسی است که مادرش را آلاخون بالاخون کرده است! … افتاد؟
– شخصی در بیابان به قتل میرسد(که خب با توجه به اوضاع این روزها کمتر کسی هست که در مورد آشنایانش با این مسئله مواجه نشده باشد!) این فرد شب کشته میشود و صبح روز بعد جنازهاش پیدا میشود و بلافاصله هم شناسایی شده و جریان سریعا به اطلاع خانوادهاش رسانده میشود! البته قبل از آنکه خانواده طرح موضوعی بکنند! اما داستان به همین جا ختم نمیشود چون در نیروی انتظامی یک بسیج عمومی شکل میگیرد و علی رغم فحشهایی که فردوس (خانواده دم) به آنها میدهد ماموارن وظیفه شناس بدون توجه به این متلکها با پشتکاری هر چه تمامتر همچنان پیگیر پرونده قتل میشوند. این ماموران با توجه به هوش بالایی که دارند بلافاصله به قتل خانوادگی (البته با توجه به آلارمهای منطقی که فردوس داده!) مشکوک میشوند و تنها گزینهای که به ذهنشان نمیرسد قتل به دلیل زورگیریهای جادهای است! این ماموران در ادامه همچنان تلاش میکنند و در همین راستا آنها برای انجام درست وظائفشان به قبرستان رفته و سر خاک متوفی حاضر میشوند و در آنجا از تک تک حاضرین بعنوان مظنون احتمالی عکس میگیرند(یکی از بستگان ما به همین شکل به قتل رسید و البته هر چه گشتم خبری از نیروی انتظامی عکاس سر خاک آن خدابیامرز نبود!) ماموران پلیس خدوم حتی نمیگذارند که مجلس ختم آن مرحوم به پایان برسد و درست در اواسط ختم بازجوییهای خود را شروع میکنند البته دقیقا با لحنی که انگار مامور میداند که زن مقتول؛ قاتل است!
توضیح ضروری: البته در خصوص اینکه نیروی انتظامی همواره به فکر تامین امنیت جانی و مالی و ناموسی ماست شکی نیست و اصولا بر پدر و مادر کسی که فکر میکند 98 درصد خلافها توسط این نیروی محترم کشف نمیشود؛ لعنت …. (البته به استثنای دزدی موبایل خودم و همسرم که هنوز پیدا نشده است و لابد ما جز آن دو درصدیم) همچنین صحبت بر سر انکار زحمات این نیرو هم نیست ؛ حرفمان بر سر سرعت عمل بیش از حد و حتی آزار دهنده این نیرو در سریال است!
– ستایش طی یک تحول ناگهانی تصمیم میگیرد کسی را که پدرش را درآورده به خانه خودش ببرد. لذا با مقنعهای قرمز نزد فردوس عزادار رفته و عاجزانه از او میخواهد که به خانه او برود و فردوس هم طبق همان قانونی که به افرادی که میخواهند کمکش کنند فحش میدهد… تا میتواند از خجالتش درمیآید و او هم با خونسردی مجاب شده و برمیگردد!
و البته ده ها مورد دیگر جهت خنده و مزاح!
و پیام آخر به کارکنان دلسوز رسانه ملی:
دوستان هنرمند؛ زحمتتان را ارج مینهیم که برای خنداندن ملتی زحمت میکشید اما در عین حال خواهشا رعایت فرمایید و حرمت این ایام را نگاه دارید!
انتهای پیام