بهزاد نبوی و «مسوولیتشناسیهای بیپایانش»
عباس موسایی، تحلیلگر سیاسی و عضو حزب توسعهملی در یادداشتی با عنوان «بهزاد و مسوولیتشناسیهای بیپایانش» برای «راهبرد» نوشت:
مهندس بهزاد نبوی را میتوان سیاستمداری همهجانبهبین دانست که دغدغه ایران و آیندهاش، در تاروپود سلولهای بدنش نقشآگین شده است. از جوانی که به جوانان جبههملی پیوست تا در تقویت منافعملی، یاور یاران مصدق شود تا اکنون که با قدی خمیده اما استوار، توسعه ملی ایران اسلامی را مدنظر دارد؛ مسئولانه سیاستورزی کرده است.
او پراگماتیستی مورد احترام آرمانگرایان، آرمانخواهی واقعبین، انقلابیای اصلاحطلب و اصلاحطلبی آیندهبین است که موشکافانه، مسئولانه و معطوف به پیامدهایی که کنشهای سیاسی خیالاندیشانه برای کشور در پی دارند، موضعگیری میکند. نه عملگراییاش از جنس فرصتطلبی است و نه آرمانخواهیاش از جنس خیالاندیشی.
در اوج شور و هیجانهای سیاسی، واقعبینانه موضعگیری میکند. در اوج یاس و ناامیدی، امیدواری میدهد. در اوج مطالبهگری خارج از تاب و توان ظرفیتهای سیاسی، محدودیتها را گوشزد میکند و در وضعیت بیرونقی سیاست اصلاحطلبانه، مرزهای واقعبینی سیاسی را از نو ترسیم میکند. در عین داشتن مواضع آوانگارد و دموکراتیک، مبتنی بر اقتضای اکنون تصمیم میگیرد.
نبوی در اخلاق سیاسی به بازرگان، در عملگرایی به هاشمی و در اصلاحطلبی به خاتمی میماند. کمتر کسی است که همزمان واجد این فضائل باشد. وقتی سخن و موضعی میگیرد، تالیها و پیامدهایش را برای منافع و مصالحملی میسنجد، هرچند بر عواقب و پیامدهای مواضعاش برای خود آگاه است، اما مصلحت کشور و ملت باعث نمیشود تا مصلحت شخصی را در اولویت قرار دهد. زهر مواضع دوست و دشمن را به جان می خرد تا پادزهر افراطیگری ضد ملک و ملت شود. در سن پختگی سیاسی، در مکانی میانه ایستاده است تا همزمان حکومت و ملت را برای انجام رسالتهایی که درباره آینده ایران برعهده دارند، انذار دهد.
اخیرا و در زمانهای که حذف گسترده اصلاحطلبان، عدمارائه لیست انتخاباتی تحتعنوان جبهه اصلاحات را به این جبهه تحمیل کرده است، نبوی خواستار ائتلاف عقلا برای جلوگیری از مخاطرات پیشرو است. فضای آینده کشور را آبستن آنچنان حوادثی میبیند که همچنان حضور را برای کاهش مخاطرات تجویز کند. ائتلاف اصلاحطلبان با دیگر بخشهای جریان خردگرای منافعملیمحور را برای عبور از گردنه سخت و پرپیچوخمی که کشور در آن قرار گرفته است، راه صواب در وضعیت کنونی میداند. [لینک]
بهزاد نبوی را میتوان اصلاحطلبی وارسته دانست که در اسطوره چارچوب محبوس نشده است، بیش از هرکس بر فاصله انتخابات با انتخابات مطلع است؛ اما همچنان بر بهرهگیری از این فرصت برای جلوگیری از میدانداری افراطیون باور دارد. نمیگوید چون ما نیستیم، نباید در صحنه باشیم؛ میگوید چون آینده کشور را نباید به طور کامل به مخالفان مصالح ملت واگذار کرد، باید با توجه به امکانات اندک نیز سیاستورزی مسئولانه داشت.
نادیدن گفتمان بهزاد در عرصه سیاسی کشور، نتیجه هژمون شدن دیدگاههای اصلاحستیزانه و مخالف عادیسازی در عرصه کلان سیاسی کشور و نیز مسلط شدن دیدگاههای رادیکالتر در جرگه اصلاحطلبان است. اگر به حاشیه راندن لنگرگاهی تعادلافکن چون بهزاد در عرصه سیاسی کشور، استثناطلبی را تشدید کرده است؛ بیالتفاتی به دغدغههای او در جرگه اصلاحطلبان، نتیجهای غیر از به حاشیه راندن/رفتن گفتمان اصلاحطلبی در پی نخواهد داشت.
آنچه دکتر محمدمهدی مجاهدی در عرصه نظری و دانش سیاست مقایسهای بدان رسید و بهزاد نبوی پیر، به تجربه دریافت؛ حضور مسئولانه و ائتلافی جریان عادیساز (اصلاحطلبان، اعتدالیون و اصولگرایان غیراستثناطلب)در انتخابات بود. این صدا تا امروز توسط اصلاحطلبان شنیده نشده است و امید چندانی به تحقق آن در این فرصت اندک نیست.
بهنظر میرسد اصلاحطلبی، عادیسازی و بهبودخواهی تا تبدیل شدن به گفتمانی رها از مصالح شخصی و جناحی، راهی دراز در پیش دارد. به عبارتی، اصلاحطلبی ناایستاده بر دوش دانش و تجارب دغدغهمندان ملک و ملت، نمیتواند به گفتمانی بسیجگر و رهاساز تبدیل شود.
وضعیت امروز کشور نهتنها محصول میداندار شدن استثناطلبان در عرصههای تصمیمگیری، که ناشی از هژمون شدن همزمان فرصتطلبان نااصلاحگر و ناواقعبینان در عرصه اصلاحطلبی است.
اگر اصلاحطلبی را در مقابل انقلابیگری (براندازیخواهی) تعریف کنیم؛ آنگاه محافظهکاری عقلانیتبنیان، ستونی محکم از سقف اصلاحطلبی است. بهزاد نبوی را میتوان نماینده و مصالح ستون عقلانیت محافظهکارانه اصلاحطلبی دانست.
متاسفانه در زمانهای که تحریف و کژتابی مفاهیم بر فضای سیاسی کشور ما سایهافکن میشود؛ مفهوم محافظهکاری نیز از این آفت مصون نمانده است. اصلاحطلبی میتواند همزمان یک گفتمان محافظهکار/رادیکال باشد؛ بدینمعنا که از سویی چه در روش و چه در هدف، اصلاحطلب بوده و از سویی مطالبات دموکراتیک ملت را با زبانی رادیکال (اما نه برانداز) بیان میکند. نادیدن وجه محافظهکارانه اصلاحطلبی و غلبه وجه رادیکال آن در وصول به شرایط فقدان تصمیم و تدبیر مصلحانه، نقشآفرینی کرده است. برابرنهاد نبوی در این شرایط، تدبیر و تصمیمی مصلحانه است؛ ائتلاف عقلا برای جلوگیری از میدانداری رادیکالیسم.
بهنظر میرسد اصلاحطلبی نیازمند یک بازخوانی و اصلاح تازه درونی برای تبدیل شدن به گفتمان برتر است. این بازخوانی نیازمند رهاسازی اصلاحطلبی از اصلاحطلبی واقعا موجود است. رهاسازی از فرصتطلبی، رها شدن از اسطوره چارچوب و خیالاندیشی، و اشراف و مسئولیتشناسی بهزادوار بر عرصه سیاسی کشور، راه صواب امروز و آینده اصلاحطلبی و ایران است.
بهزاد نبوی از انتخابات و ردصلاحیتها میگوید: حضرات آماده ریسک نبودند
انتهای پیام