خرید تور تابستان

مومنی: نگاه امنیتی به سازمان‌های سیاسی و احزاب، ضد توسعه است

نسبت تحزب و توسعه در اندیشه شهید بهشتی

علی نیلی، انصاف نیوز: از سال 1354، پایش به خانه دکتر باز شد و تحت تعالیم او، به کار تشکیلاتی باور جدی یافت. با پیروزی انقلاب اسلامی، به نخستین سازمان متولدشده عصر جمهوری پیوست و با حکم دبیرکل فقید حزب جمهوری اسلامی، مسئول واحد دانش‌آموزی حزب و سردبیر نشریه العروةالوثقی شد. بعد از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری، فرشاد مومنی تا مدت‌ها سیاه‌پوش دوستان و معلم شهیدش، دکتر سیدمحمد بهشتی بود. به توصیه همو، مطالعات توسعه و مسائل ایران را در دستور کار قرار داد تا از معدود اقتصاددانان ایرانی باشد که 4 دهه، روی یک مساله متمرکز بوده است. بر این اساس موضوع «نسبت تحزب و توسعه» در این گفت‌وگو محوریت دارد. دکتر مومنی اعتقاد محکم شهید بهشتی به لزوم سامان‌یابی مردم و تاسیس سازمان‌های سیاسی را گواهی بر توسعه‌گرا بودن دبیرکل فقید حزب می‌داند. با استناد به مطالعات متفکران بزرگ توسعه، سازمان‌های سیاسی و احزاب را از لوازم یادگیری جمعی می‌داند و حساسیت‌های نابجای امنیتی به جمع‌شدن مردم را نگاهی ارتجاعی و ضدتوسعه‌ای می‌خواند. مهم‌ترین فراز سخنان فرشاد مومنی در گفت‌وگوی زنده اینستاگرامی با انصاف نیوز را از نظر می‌گذرانید.

ظرفیت‌های سازمانی؛ اصلی‌ترین تنگنای توسعه

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در ابتدا به تشریح مبانی نظری لزوم کار جمعی پرداخت و سازمانهای سیاسی را مهمترین محملهای یادگیری بازی جمعی همکارانه عنوان کرد:

 «متفکران و نظریه‌پردازان بزرگ توسعه به این اجماع دائما افزاینده رسیده‌اند که قابلیت‌ها و ظرفیت‌های سازمانی، مهم‌ترین تنگنای توسعه است. این بحث، بحثی بسیار پردامنه است اما یکی از مهم‌ترین وجوه آن، به این نکته باز می‌گردد که توسعه امر خود به خودی نیست و بنابراین بسیار بزرگ‌تر از آن است که به بازار احاله شود.

داگلاس نورث در کتاب ارزشمند «ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی» خود، 11 رکن سرنوشت‌ساز برای توسعه را به شکلی روشمند برمی‌شمرد و می‌گوید آموزه بازار برای این 11 رکن، هیچ حرفی برای گفتن ندارد و از همین منظر، بحث اهمیت و منزلت نهادها در سرنوشت توسعه کشورها را پیش می‌کشد. در صورت‌بندی نظری او از مساله توسعه، برجسته‌ترین نکته، پیوندی است که بین نهادها و سازمان‌ها برقرار می‌کند. یعنی از دل نهادهای خاص، سازمان‌های خاص بیرون می‌آید که نورث به شکل نمادین با مثال جنرال‌موتورز برای سازمان‌های مولد و مافیا برای سازمان‌های توزیع مجدد یا رانتی آن را نشان می‌دهد.

به این اعتبار، بلافاصله بعد از نقش نهادها در توسعه، سازمان‌ها اهمیت می‌یابند. ما که مانند هزاران آرزوی دیگر، آرزو داریم اقتصادمان دانش‌بنیان شود، باید به این نکته دقت کنیم که بحث از علم و فناوری در غیاب بنگاه‌های تولیدی، بحثی ابتر و بی‌نتیجه است. نورث در اثر درخشان خود، توضیح می‌دهد که سازمان‌های تولیدی از دو جهت به بالندگی علم و فناوری کمک می‌کنند؛ نخست به دلیل آن‌که بنگاه‌های تولیدی بزرگ‌ترین متقاضیان علم و فناوری هستند و دوم به این دلیل که بنگاه‌های تولیدی مهم‌ترین و بزرگ‌ترین کانون انباشت دانایی‌های بالنده هستند.

نورث در ادامه مباحث خود می‌گوید اهمیت سازمان‌ها، چه سازمان‌های سیاسی، چه سازمان‌های اقتصادی، چه فرهنگی و چه اجتماعی، در این است که یادگیری‌های هویت‌جمعی یافته در آن پدیدار و انباشت می‌شود. یادگیری جمعی پله اول نردبان توسعه است.

از نورث جذاب‌تر و پیش‌گام‌تر، آلبرت هیرشمن است که حدود 50 سال قبل از نورث، در کتاب «استراتژی توسعه اقتصادی» هم به جنبه اندیشه‌ای و هم به جنبه اجرایی عملیاتی توسعه توجه نشان می‌دهد. این اقتصادشناس برجسته می‌گوید توسعه به عنوان یک دگرگونی اعتلابخش در کل نظام حیات جمعی، باید به لحاظ ذهنی به شکل یک آرمان یا به قول او «روایت جمعی» درآمده باشد تا اساسا قابل پیگیری باشد. در عرصه عمل هم می‌گوید توسعه یک بازی همکارانه جمعی است و اگر جامعه‌ای بازی همکارانه رابلد نباشد، نمی‌تواند توسعه پیدا کند».

تقدم امر سیاسی بر سازمان اقتصادی

عضو اسبق دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، باور به کار جمعی در قالب سازمان را از محکمات اندیشه شهید بهشتی معرفی می کند:

«صحبت درباره نقش ابرتعیین‌کننده ظرفیت‌های سازمانی در پیش‌برد توسعه، مجال دیگری می‌طلبد اما آیت‌اله بهشتی بر اساس یک باور عمیق و آگاهی روشمند و رمز‌شناسانه از ضرورت و اهمیت این مساله از نگاه اسلامی، به این موضوع وارد شدند. شاید برای بسیاری از هم‌وطنان جالب باشد بدانند که ایشان در عنفوان جوانی و در اولین آثار مکتوب‌شان، درباره ضرورت و اهمیت کار دست جمعی صحبت می‌کند.

در سطح نظری متفکران توسعه تاکید می‌کنند این‌که مردم بازی همکارانه را یاد بگیرند اهمیت دارد اما به دلیل فوریت و محسوس و ملموس بودن امر اقتصادی و به واسطه اهمیت سترگ امر سیاسی، توجه ویژه به سازمان‌های سیاسی و اقتصادی تقریبا در میان همه متفکران بزرگ توسعه مشترک است و باز در میان این دو سازمان، اتفاق نظر وجود دارد که یادگیری همکاری سیاسی اولویت دارد. به عبارت دیگر، تقدم امر سیاسی و یادگیری جمعی در بازار سیاست بر بازی همکارانه جمعی در سازمان‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نزد متفکران توسعه بدیهی است.

آیت‌اله بهشتی از منظر اسلامی و با مطالعه تجربه تمدن‌سازی اسلام، این ضرورت را خیلی قبل از آن‌که ادبیات آن در سطح جهانی تولید و منتشر شود، درک و صورت‌بندی کرده بودند. علاقه‌مندان می‌توانند به کتاب‌های «سه‌گونه اسلام» و «مراحل اساسی یک نهضت» ایشان مراجعه کنند.

درخشان‌ترین و کامل‌ترین مباحث ایشان در دو کتاب «اتحادیه‌های انجمن‌های اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا» و «پیرامون حزب جمهوری اسلامی» منعکس شده است. به طور خلاصه دکتر بهشتی بر تقدم اهمیت یادگیری بازی همکارانه در عرصه سیاسی تاکید دارد. او با اشاره به گفته‌های علی ابن ابی‌طالب(ع) در نهج‌البلاغه با این مضمون که هیچ مجموعه انسانی نمی‌تواند بدون حکومت بقا داشته باشد، می‌گوید برای همه حکومت‌ها از پیشاتاریخ تا امروز همواره دو گزینه مطرح بوده است که یکی را حکمرانی حزبی نام نهاده‌اند و دیگری را حکمرانی باندی معرفی کرده‌اند.

مساله سازمان به مثابه هر پدیده بشری دیگر، می‌تواند ابزاری برای اعتلابخشی باشد، می‌تواند ابزاری برای انحطاط باشد و این حکم برای حکومت‌ها بالاتر از هر سازمان دیگری موضوعیت دارد. شهید بهشتی ادامه می‌دهند: «وقتی حکمرانی جمعی باندی شد، فساد، ناکارآمدی و مشروعیت‌سوزی اجتناب‌ناپذیر است». این‌جاست که این فیلسوف و اسلام‌شناس برجسته می‌گوید بهتر است حکومت‌ها بی‌طاقتی یا نفهمی خود را ارتقا دهند و پذیرای تنوع و تکثر سازمان‌های سیاسی باشند تا بازی جمعی تبدیل به یک بازی برد برد شود که همه از آن بهره‌مند می‌شوند».

حساسیت امنیتی به بازی همکارانه

فرشاد مومنی با اشاره به زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فردگرایی در ایران و پرهیز از کار جمعی، تجربه حزب جمهوری در نهادینه کردن باور به تحزب در ایران درخشان می داند:

«در بررسی تجربه حزب جمهوری اسلامی، باید به این نکته هم توجه کنیم که نظام باورها هم در اندیشه توسعه، هم در توسعه عادلانه و هم در نحوه شکل‌گیری و طرز عمل سازمان‌ها، جایگاه بسیار مهمی دارد. به عبارت دیگر، اندیشه بر سازمان تقدم دارد. بنابراین اگر سازمانی داعیه‌دار عمل در چارچوب دین است، بلافاصله این پرسش مطرح می‌شود که با کدام قرائت از دین؟

باید دید سازمان مورد نظر، بر ایدئولوژی ستیزه و حذف بنا شده یا بر نظام باورهایی استوار شده که به بازی همکارانه باور دارد؟ ضمن این‌که باید به بستر نهادی ایران در یک گستره تاریخی عمیق هم توجه کنیم. ما هنوز جزء جوامعی هستیم که اجتماع بیش از دو نفر در بسیاری از زمان‌ها از نظر ساختار قدرت، اقدامی شبهه‌ناک تلقی می‌شود.

بزرگ‌ترین سازمان در ایران مانند همه‌جای دیگر، حکومتش است. باید ببینیم حکومت‌ها چگونه شکل گرفته‌اند، با چه منطقی به قدرت رسیده‌ و تداوم یافته‌اند. فقط در این‌صورت است که معجزه‌آسا بودن تجربه حزب جمهوری اسلامی بهتر درک می‌شود. ما 40 سال بعد از شهادت آقای بهشتی و در ربع اول قرن بیست‌ویکم، در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که بیش از 90 درصد بنگاه‌های اقتصادی‌اش تک‌نفره‌اند. این یعنی ناتوانی وحشتناک در بازی همکارانه که از سوی تمام ساختار نهادی هم پشتیبانی می‌شود. تجربه اخیر جمعیت امام علی نشان داد در کل نسبت به بازی همکارانه چه سیاسی باشد، چه اقتصادی باشد و چه اجتماعی، حساسیت وجود دارد و اگر بخواهی کار خیر هم انجام دهی، تهدید امنیتی تقلی می‌شوی.

استاد نوبهار اخیرا در میزگری گفتند اگر کسی بخواهد یک ان‌جی‌او با هدف تغذیه پرندگان بی‌پناه تاسیس کند، باید به بیش از 100 جا مراجعه کند تا احراز هویت شود، کسانی ضمانتش را بکنند و… به لحاظ فرهنگی هم این باور وجود دارد که «اگر شریک خوب بود، خداوند برای خودش شریک انتخاب می‌کرد»، یا توصیه می‌کند: «دلا خو کن به تنهایی که از تن‌ها بلا خیزد». این‌ها را که کنار هم می‌گذاریم، متوجه می‌شویم تجربه حزب جمهوری اسلامی یک نقطه عطف کم‌نظیر در تاریخ اندیشه سیاسی در ایران است.

بخش بزرگی از آن‌چه علیه حزب جمهوری اسلامی گفته می‌شود، وقتی با واقعیت‌های محرزشده سنجیده می‌شود، در مجموع از اجزای یک جنگ‌روانی بزرگ بر ضد سامان‌یابی سیاسی مردم است که تداوم فقر و فلاکت و درماندگی را موجب می‌شود.

نمونه‌های فراوانی را می‌توان سراغ گرفت که نشان می‌دهد سازمان سیاسی تاسیس شده توسط دکتر بهشتی، بازی همکارانه اعتلابخش را در دستور کار خود قرار داده بود. ایشان در مقابل کسانی که در مقابل سازمان‌های رقیب، موضعی تنگ‌نظرانه، ارتجاعی و تحجرآلود داشتند، تذکر می‌داد که موضع ما نسبت به سازمان‌های اسلامی رقیب، مسارعه در خیرات است. در مورد سازمان‌های غیراسلامی هم موضع حزب جمهوری اسلامی در آن فراز درخشان مناظره‌های اندیشه‌ای سازنده قابل ردگیری است.

باید از خود سئوال کنیم چگونه نورالدین کیانوری از حزب توده و فرخ نگهدار از چریک‌های فدایی خلق و دیگران، آن‌قدر به آقای بهشتی و حزب او اعتماد دارند و احساس امنیت می‌کنند که در مقابل او، که به لحاظ حکومتی رئیس دستگاه قضایی محسوب می‌شود، می‌نشینند و بی‌پروا سخن می‌گویند؟»

آرمان‌گرا اما واقع‌بین

مومنی در پاسخ به این شبهه که تجربه تلخ حزب جمهوری سبب حاکمیت جناحی و باندی در سیاست ایران شده است، ضمن رد این اتهام، آن حزب را استوار بر اندیشه‌ای آمارنگرایانه اما در عین حال واقع بین معرفی می کند:

«امروز گفته می‌شود که همه مشکلات و سوءکارکردهای ما ناشی از تمرکز قدرت در حزب جمهوری اسلامی بوده است اما من به خاطر دارم که در جمع‌های دانشجویی مخالف، به مضحکه می‌پرسیدند این حزب است یا کاروان‌سرا که همه‌جور اندیشه‌ای در آن حضور دارد. اما ایشان به عنوان یک استراتژیست که می‌فهمید هیچ مشکلی با شوک درمانی و یک‌شبه حل نمی‌شود، توضیح می‌داد که ما تمرین همکاری جدی نداشته‌ایم و سرعت پیروزی انقلاب هم این مجال را نداد که در جریان یک عمل انقلابی اعتلابخش، به صورت تدریجی سازمان‌های سیاسی زاد و رشد کنند. ‌فرمودند بنابراین ما به عنوان یک تشکل اسلامی، در گام اول میدانی را باز می‌کنیم برای همه کسانی که به نام اسلام و برای اعتلای جامعه کوشش داشته‌اند. بعد فرمودند تا همین‌جا، این تشکیلات تمرینی بوده برای اینکه تحمل اندیشه‌های متفاوت را یاد بگیریم، یاد بگیریم به صورت نقادانه هم دیگر را رشد بدهیم و یاد بگیریم که از برخی مواضع اصلی عدول کنیم تا به یک برآیند جمعی برسیم. بعد گفتند بروید مانند احزاب ریشه‌دار کشورهای صنعتی، سامان‌یافتگی اندیشه‌ای و سازمانی را هم بیاموزید اما لازمه این کار، این است که ابتدا ما مواضع خودمان را تدوین کنیم. ایشان گفت ما در این وضعیت آشفته کشور، وقت زیادی برای تدوین مواضع حزب صرف کردیم و پس از آن‌که یک‌بار این مواضع برای همه اعضا تبیین و آموزش داده شد، آن‌وقت در کنگره حزب می‌گوییم هرکس این چارچوب را قبول دارد، از نظر اخلاقی بماند و پس از کنگره، اگر تخطی‌ای از این مواضع دیده شد، برخورد خواهیم کرد. این مختصات اندیشه کسی است که آرمان‌گراست اما به همان اندازه عمل‌گرا و واقع‌بین هم هست و اصل را بر تدریج گذاشته چون به اهمیت ظرفیت‌های سازمانی واقف است، ایران را هم می‌شناسد.

مشفقانه با حکومت

این کارشناس برجسته توسعه، در فراز دیگری از سخنانش، ممانعت از سامان یابی مردم در سازمانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و حساسیت امنیتی بر کارهای جمعی را یک رویکرد ضدتوسعه ای می داند:

در عرصه نظر چندین دسته استدلال درباره اهمیت ظرفیت‌های سازمانی و این‌که مهم‌ترین تنگنای توسعه خوانده می‌شود وجود دارد. مثلا اسمیت در کتاب ثروت ملل نشان داده دو بنگاه در شرایط کاملا یکسان، بنا به ظرفیت‌های سازمانی عملکرد متفاوت دارند و بنگاهی که بازی همکارانه جمعی را مبنای تولید قرار داده، 240 برابر بازدهی بیشتر داشته است. دسته دیگر استدلال‌ها این است که ظرفیت‌های سازمانی واردکردنی نیست و باید در هر جامعه‌ای بنا به اقتضائاتش به وجود بیاید. نکته دیگر هم این‌که ظرفیت‌های سازمانی در یک روند تدریجی شکل می‌گیرند. از این منظر است که باور دارم باید بسیار مشفقانه با حکومت‌گران گرامی حرف بزنیم و به آنان هشدار دهیم که هیچ حکومتی در ایران که نسبت به سامان‌یابی سیاسی و اجتماعی و اقتصای و فرهنگی مردم حساسیت‌های امنیتی از خود نشان داده، نتوانسته است حامل توسعه باشد. بنابراین باید همه کمک کنیم که این بلوغ اندیشه‌ای ابتدا در ساختار قدرت پدید بیاید و بعد به تدریج با حساسیت‌زدایی از حوزه‌های گوناگون، بستری برای توسعه ایران فراهم کرد».  

ساختن جامعه نمونه بجای تبلیغات توخالی

مومنی با اشاره به وجود یک اصل موضوعه در مدیریت توسعه با عنوان «اصل سازمان‌دهی بر اساس هدف»، نگاه شهید بهشتی به «قدرت» و «عدالت» را تشریح کرد:

«از منظر شهید بهشتی، برای یک گروه سازمان‌یافته اسلامی، هدف در دست گرفتن قدرت نیست. ایشان به صراحت می‌گوید: «هدف، تمرین برای یادگیری ساختن جامعه نمونه آرمانی است». همین الان در ساختار قدرت ایران تصور می‌شود هرچه بیشتر پول بی حساب و کتاب به نام دین خرج شود یا هرچه در سطح شهر بیشتر از پوستر و پلاکارد با مضامین ارزشی استفاده شود، مردم دین‌دارتر می‌شوند در حالی که بهشتی به عنوان یک استراتژیست بزرگ، با استناد به آیات قرآن و سیره پیامبر گرامی اسلام، باور داشت که بهترین تبلیغ برای نظام باورهای ما ساختن یک جامعه نمونه آرمانی است.

به نظر من یکی دیگر از خطاهای جاری، این است که تصور می‌شود اگر ما مردم خود را رها کنیم و بخش قابل اعتنایی از سرمایه‌های مادی و انسانی خود را بیرون از مرزها مصرف کنیم، این به بقای جمهوری اسلامی بهتر کمک می‌کند. از دیدگاه شهید بهشتی مساله اصلا چنین نیست. او معتقد است اولویت اول ساختن جامعه نمونه آرمانی است.

در این منظومه فکری و از منظر هدف‌گذاری هم می‌گوید اگر دیدید حکومتی عزت، مقبولیت و مشروعیت ندارد، بجای آن‌که مشکلاتش را به چیزهای دیگر احاله دهید، باید بدانید به این روز افتاده است چون حامل حق و عدل نبوده است. این‌جاست که نظریه عدالت شهید بهشتی به مثابه زیربنای آن باور به کار سازمان‌یافته جمعی اعتلابخش اهمیت پیدا می‌کند».

بی‌توجهی به عدل و زوال عقل

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، باور به همبستگی عدل و عقل را از مبانی نظریه سیاسی شهید بهشتی خواند و وضعیت امروز کشور را ناشی از غفلت درباره عدالت دانست:

«به تصریح مکرر شهید بهشتی، زیربنای همه انواع عدل در سطح فردی، عدل اخلاقی است. ایشان عدل اخلاقی را به عنوان یک متغیر کنترلی در زمینه داعیه‌های عدالت‌خواهی معرفی می‌کنند. می‌گویند اگر دیدید کسی که اخلاق را رعایت نمی‌کند و راحت هتاکی می‌کند، راحت دروغ می‌گوید یا تهمت می‌زند، از عدالت دم زد یا دانش کافی درباره این مفهوم ندارد یا در عدالت‌خواهی‌اش صادق نیست.

ایشان در کتاب «بایدها و نبایدها از دیدگاه قرآن» می‌گوید اگر تکلیف خود را با عدالت مشخص نکنید، از منظر توسعه قادر به ساختن آن جامعه نمونه آرمانی نخواهید بود. در فرازهای درخشانی از این کتاب ایشان می‌گوید اگر تکلیف‌تان را با عدالت روشن نکنید، دچار جمود فکر و زوال عقل خواهید شد. ما امروز به روشنی می‌بینیم به توجهی به عدالت چه بر سر عقلانیت در این سرزمین آورده است و ادعای من این است که ما کرکره عقل را هم در عرصه سیاست‌گذاری علمی به ویژه در عرصه اقتصاد و هم در ساحت دین پایین کشیده‌ایم».

مساله حزب نیست، کارکرد حزبی است

در فراز پایانی این گفت‌وگو، برخی پرسش‌های مخاطبان مطرح شد. مخاطبی پرسیده بود «با توجه به تاکید شهید بهشتی بر کار تشکیلاتی، چرا نزدیکان ایشان حزبی تاسیس نکردند و حتی مهندس موسوی هم در سال 88 اعلام کرد به هیچ حزبی وابسته نیست و به نوعی به آن افتخار هم می‌کرد». مومنی در این‌خصوص گفت:

«مهندس موسوی به عدم عضویت در حزبی افتخار نمی‌کرد فقط این را به عنوان یک گزاره مطرح کرد چون احزاب موجود را با تعالیم و آموزه‌های شهید بهشتی فاصله‌دار می‌دانستند. متاسفانه در مناسبات رانتی سازمان‌های سیاسی هم خواه‌ناخواه و با شدت و ضعف تحت تاثیر قرار می‌گیرند، این یک بیان استعاری بود برای نشان دادن این‌که هیچ نسبتی با مناسبات رانتی در هیچ سطحی ندارد.

در مورد این‌که چرا حزب تشکیل ندادند یا ندادیم، دقت کنید که مساله ما حزب نیست. الان چند صد حزب در کشور فعال است اما شما هیچ ردی از کارکرد حزبی مشاهده نمی‌کنید. ما در غیاب شهید بهشتی و بر اساس همان اصل تقدم ایده بر سازمان، به این نتیجه رسیدیم که باید وجوه اندیشه‌ای باور به این مساله را تقویت کنیم و به حد نصابی از دانایی‌های هویت جمعی یافته دست یابیم که در این مسیر هم گام‌هایی در حد مقدورات برداشته‌ایم».

اعتقادی به اجبار نداشت

فرشاد مومنی به پرسش یکی از مخاطبان انصاف نیوز درباره حجاب اجباری و نگاه شهید بهشتی به این مقوله هم چنین پاسخ داد:

«من توصیه می‌کنم کسانی که این پرسش را طرح کرده‌اند حتما به کتاب «بایدها و نبایدها از دیدگاه قرآن» ایشان مراجعه کنند. ایشان خیلی تمرکز داشتند بر نفی اجبار. کسانی هم که با تاریخ معاصر ایران آشنا هستند می‌توانند گواهی بدهند که تا روزی که ایشان زنده بود، حجاب در این کشور اجباری نبود. از منظر وجوه اندیشه‌ای هم باید بگویم درک ایشان از امر به معروف و نهی از منکر با آن‌چه امروز جریان دارد، زمین تا آسمان متفاوت بود».


فیلم کامل گفت‌وگو:

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا